۱۴۰۲ فروردین ۱, سه‌شنبه

تحلیل دیگری از تراژدی «مهره سرخ» ـ شاهکار سیاوش کسرایی (۱۰۳)

 Siyavash Kasraei.jpg 

تحلیلی 

از

شین میم شین

در انتهای دشت

گویی بساط خیمه شب را

از جای می کنند

یا در خط افق

دیوار روز را

بر جای می نهند

شب می رود ز دست

اما حکیم را

بس حرف ها که هست:

 معنی تحت اللفظی:

در افق دور دست دشت، انگار بساط خیمه شب را برمی چینند و دیوار روشن روز را به جای خیمه شب برپا می دارند.

شب رو به زوال است و روز در حال زایش.

حکیم طوس اما هنوز سخن ها برای گفتن دارد.

 

۱

سیاوش با این بند شعر هم محیط پیرامون را، یعنی زمان و مکان مربوطه را تشریح می کند و هم خواننده را برای شنیدن ادامه ماجرا (تراژدی) آماده می سازد.

 

۲

در انتهای دشت

گویی بساط خیمه شب را

از جای می کنند

 

سیاوش به کمک این تصور و تصویر فروپاشی شب را در پرده خیال خواننده تجسم می بخشد:

شب به خیمه سیاهی تشبیه می شود که کولیان سحر برمی چینند.

 

 

۳

یا در خط افق

دیوار روز را

بر جای می نهند

 

سیاوش برای تبیین روز از تصویر دیگری بهره برمی گیرد:

روز به دیواری تشبیه می شود که جانشین چادر سیاه شب می گردد.

بدین طریق، دیالک تیک ظلمت و نور و یا شب و روز در آئینه خیال خواننده تجسم می یابد.

دوئالیسم مانی پیامبر در کارخانه خیال شاعر پرولتاریا البسه دیالک تیکی می پوشد و یاد نیما را در خاطر خواننده زنده می کند.

 

 

۴

شب می رود ز دست

اما حکیم را

بس حرف ها که هست:

 

سیاوش مرگ شب و زایش روز را در گوش خواننده زمزمه می کند.

تناقضی که سیاوش با «اما» خاطرنشان می شود، شاید از آن رو ست که روز ـ بر خلاف شب ـ  برای جر و بحث مناسب نیست.

روز در قاموس شاعر کار، وقت کار است.

ولی چه می شود که استنتاج منطقی ـ نظری حکیم طوس در طول شب پایان نیافته و ناتمام مانده است.

از این رو، تئوری حکیم طوس باید شنیده شود،

 اگرچه شب رو به زوال است و روز در حال زایش.

 

«شرمنده آن که پشت به یار و دیار خویش

با صد بهانه روی به بیگانه می کند

سامان نمی دهد، چه توان کرد، حرف نیست

آشفته از چه ساحت این خانه می کند؟

 

فرخنده آن که بی کژی و کاستی به جان

درکار می رود

پیروزی و شکستش

بیرون ز گفت ما ست

فرخنده آن که راه به هنجار می رود!

 

معنی تحت اللفظی:

شرمنده کسی است که به یار و دیار خود پشت می کند و به بهانه های مختلف به همکاری با بیگانه تن در می دهد و به جای سامان دادن به نابسامانی ها، ساحت خانه را آشفته می سازد.

اما خوش به حال کسی که فارغ از کژ اندیشی و ضعف روحی و فکری (ایدئولوژیکی)  به کار می پردازد و بی اعتنا به پیروزی و شکستش هنجار های اجتماعی خویش را رعایت می کند.

 

سیاوش در این بند شعر از قول حکیم طوس،

 تراژدی رستم و سهراب

را

 از دید نوینی تئوریزه می کند و ضمنا از شرایط عینی تشکیل و تکوین تراژدی پرده برمی دارد:

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر