۱۴۰۱ آبان ۲۷, جمعه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۱۶۳)


 
میم حجری

 
وزیری که بازجو هم است.
ضرغامی وزیر میراث فرهنگی :در باز جویی ها، نه من می‌فهمم آن ها چه می‌گویند و نه آن‌ها می‌فهمند من چه می‌گویم.

ما این اجامر را نمی نشاسیم.
ولی این جمله می تواند نظر او باشد.

ولی اگر هم بازجو باشد،
نه حیرت انگیز است و نه تازگی دارد.
ضمنا
ملی نیست
بین المللی است.
همه سران و سرداران و سردمداران جنقوری اسلامی
سیاه نامگان اند.
دستان شان تا مرفق به خون خلق آلوده است.
همین احمدی نجات
در ترور سران حزب دموکرات
شرکت عملی داشته است.
بخش اعظم سران و سیاستمداران یانکی
از جانبازان آزموده در جنگ ویتنام بوده اند.
اکثر چشمگیر سران و سیاستمداران آلمانی
تبارشان به جنایتکاران فاشیسم هیتلری می رسد.


وزیری که بازجو هم هست.
ضرغامی وزیر میراث فرهنگی :در باز جویی ها، نه من می‌فهمم آن ها چه می‌گویند و نه آن‌ها می‌فهمند من چه می‌گویم



چه کنم گریه ی من بند بیاید، تو بگو
که به لب غنچه ی لبخند بیاید، تو بگو
بعد سهراب به تهمینه چه گویم به وداع
که به داغ از پی فرزند بیاید، تو بگو
بابکی کو که به خونخواهی ایران خیزد
تا بخارا و سمرقند بیاید، تو بگو
غیر از این ارگ به جا مانده و غم چیزی هست؟
که به شیراز پس از زند بیاید، تو بگو
خورده زخم از پی زخم این وطن، پس تا کی
بارش تیر بلا بند بیاید، تو بگو
سهم چندین سده ظلمت‌کده، کو خورشید
که درخشان و ظفرمند بیاید، تو بگو
چه لباسی به‌جز از داغ شقایق داریم
که به قد قامت الوند بیاید، تو بگو
تن‌مان برف کفن، مرده دلیم و چه نیاز
که بهار از پی اسفند بیاید، تو بگو
خسته و جان به لب روز و شب تکراریم
جان به لب، اینهمه تا چند بیاید، تو بگو
سهممان در دل تاریخ، فقط غم بوده
شور و شادی به چه ترفند بیاید، تو بگو
چاره ی گریه، غزل شد، چه کنم چاره ی درد
که به چشمان خداوند بیاید، تو بگو
شهراد میدری




مهمترین فایده ترور مهسا
«سیاسی» گشتن نمودین خیلی ها ست.
هی شاعر
دوران بابک و سهراب و رستم و زند و غیره
با ورود پرولتاریا به میدان تاریخ
و
با
تدوین مارکسیسم
به پایان رسیده است.
دوران کنونی ما
دوران شهریایان دیری است که به پایان رسیده است. دوران ما دوران رهایش تمام ارضی بشری از قید و بندهای طبقاتی است

آره.
نظر شما نظری کاملا رئالیستی بوده است.
شعر سنتی ما
شعر برده داری ـ فئودالی ـ روحانی است.
کسب و کار اشراف برده دار و فئودال
عیش و نوش و خور و خواب و سکس و سیر و سفر و جنگ و جنایت بوده است.
ادبیات سنتی ما
بند تنبانی است.
کسروی تحلیل مفصلی در این زمینه عرضه داشته است

 
اینها اهل ساختن زیارتگاهی از هر خر مرده ای اند.
هر اس از زیارتگاه گشتن فرزندان خلق دارند.
کامنت ما بیشتر شوخی بود تا تحلیل.


چقدر شنیدن این جور خبرها به ویژه برای ما که دور هستیم، خوشحال کننده است. مردمی که تا دو ماه پیش متاسفانه بدلیل هزار و یک‌جور مشکل خشن و نسبت بهم نامهربان و عصبی و پرخاشگر بودند ، امروز چنین اند یا در راه اینچنین بودنی هستند.
"یه سریهامون شدیم رهگذر های آشنایی که بدون لب باز کردن با لبخند و نگاههامون باهم حرف میزنیم و از کنار هم رد میشیم، بهم دست نوشته و شکلات میدیم، خیلی یهویی همو بغل میگیریم، بدون حتی کلمه ای.
اینا زیبایی های کار جمعیه که بهش میگن انقلاب، تهش جز همبستگی و مهربونی نداره. چقدر قشنگن این روزا با اینکه رد خون خیلی ها امضای کار شده.
ممنونم از تک تک شماهایی که میشناسمتون یا نمیشناسمتون.
ممنونم از قهرمانهایی که زیر خاک خوابیدن، اسطوره هایی که دیگه تو کتابا نیستن و داریم زندگیشون میکنیم، و چقدر این انسانهای غریبه برامون آشناترینن، اسمتون تا ابد رو زبونهامون و تو دلهامون میمونه.
مراقب خودتون و مراقب همدیگه باشید که فردای آزادی رو باهم جشن بگیریم."
دوستتون دارم
آیدا

فشار بر دیگی اگر از حد عینی بگذرد
انفجار در می گیرد.
در غیاب شعور انقلابی
شور انقلابی نما اوج می گیرد.
در غیاب علم
عوامفریبی سرشته به خودفریبی رواج می یابد.
انرزی و نیروی عظیمی بر باد می رود
و
توده عاصی طاغی اندک اندک عقب نشینی می کند و جای شور و شوق را آه و افسوس و حسرت می گیرد.
بدون شعور انقلابی
جنبش انقلابی محال است.
مشخصه قرن بیست و یکم
بی سمت و سویی «جنبش» های اجتماعی
و
اتلاف انرژی و نیروی توده بی سر و بی سردار و بی سازمان است.
و
لاینحل ماندن تضادهای فرعی که جای تضاداصلی را گرفته اند.
جنگ خونین و بیهوده و فاجعه انگیز خلق ها در کشورهای پسا سوسیالیستی
چنبش جلقه زردها
بهار عربی
خیزش زنان در بلاروس
خیزش استعمارطلبانه جوانان در هونگ کونگ
جنبش سبز در جمکران
و
اکنون عصیان بی دورنمای جوانان و زنان.

کجا ست آنکه دگر ره صلای عقل زند
که جان ما ست گروگان آن نوا و نوید؟



هواداران حاکمیت موجودات جالبی هستند ، نسبت به همه چیز احساس تملک می‌کنند ، از خدا و‌ شهدا گرفته تا برق ، از غذای سلف گرفته تا فوتبال. چنانکه فرزند شهید نسبت به پدر خود حقی ندارد، اما ایشان مالک‌ شهید و شهادتند.
حریف

مشخصه مشترک فاشیسم و فوندامنتالیسم
آمیزش عمیق خریت با خردستیزی است.
این زباله ها عاشق ظواهر امورند.
برای شان مهم نیست که کسی جنده و جاکش است
مهم این است که او حجاب و جای مهر بر پیشانی دارد و یا ندارد
صورت پرستانند.


ناصر به دست اخوان المسلمین ترور شد.
همان ناصری که در همدستی با لاشخورهای وابسته به فاشیسم (اجامر هیتلر) یهودی ستیزی پیشه کرده بود.



به عوض نشخوار مکانیکی و طوطی وار حرف های مرده ها
بهتر است
که
مثل زنده ها
خود با مغز خود
بیندیشیم



رابطه نیچه با شوپنهاور
مثل رابطه شاملو با هدایت
و
مثل رابطه خمینی با بروجردی
بوده است.
درک این رابطه
برای درک فاشیسم و فوندامنتالیسم
الزامی است



یخ را از فریزر یخچال در بیاوری،زنگ همسایه را بزنی و چند قالب یخ هم از آن ها قرض بگیری... بعد برداری بریزی روی پیکرِ بی جانِ جگرگوشه‌ی ۱۰ ساله ات چون توی سردخانه ی شهر جنازه‌هارا میدزدند.. آدم های حکومت،جنازه هارا میدزدند این روزمره‌ی ماست حرام زاده ها!
انجیر

احتمالا می خواهند اعضای بدنش را به عندام سران جنقوری جراحی کنند.
مثلا قلب جوانی را به جای قلب جنازه ۱۰۰ ساله ای بگذارند تا بیشتر عمر کند و بیشتر بکشد.
حکایت ضحاک مغزخوار در شاهنامه فردوسی

بسیجی و ختنه سیاهان

جانان و ختنه سیاه پوستان در بزرگ ـ شیطانستان


کجاست منجی این بغض‌های طوفانی؟
طلایه‌دارِ «مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنْتَقِمُون»

منجی این بغض های طوفانی
در ینگه دنیا ست.
حضرت مسیح علی نجات است.
اجامر جنقوری
در صدد ربودن منجی بودند.
چون
به شیطان بزرگ حسد می بردند که منجی را تصاحب کرده بود و پس نمی داد.


ما که تمام اشعارمون در رابطه با لب یار و بوسه و عشقبازیه بدبخت خایه‌لیس این اتفاقا آزاد شدن اون هویت عاشق معشوق درون تک تک ما ایرانیاست.
لرد

اولا
بوسه و لاس و لیس
ربطی به هویت ملی و طبقاتی و جنسیتی کسی ندارد.
شامل حال همه افراد در کل زمین می شود
ثانیا
بوسه و لاس و لیس
حتی شامل حال جانوران می شود
میمون ها در لاس و لیس صدهزار بار قوی تر از آدمیانند
ثالثا
لاس و لیس هنر و شق القمر نیست
تحقیر و تجلیل لاس و لیس
دال بر عوامفریبی و عوام وارگی است





ج ا چهل سال تمام تلاششو کرد که اتحاد و دوستی بین این مردم رو از بین ببره و فکر میکرد موفق شده، حالا که این همدلی و وحدت مردم رو میبینه که دیگه قومیت براشون مهم نیست و دوباره به خونخواهی هموطناشون متحد شدن،تو دهنی محکمی خورده... به این مردم باید افتخار کرد
حریف

ایکاش چنین بود.
اگر چنین بود
جنقوری اسلامی سرنگون شده بود.
اگر چنین بود
مردم در حزبی تشکل یافته بودند و رهبر داشتند و برنامه ای برای آینده داشتند
خانه از پای بست ویران است



حرومزاده ها کلمه ای که این روزا زیاد میگم
ساه

ظاهرا یکی از بازجویان اوین گفته:
زبان معترضان را نمی فهمم.
در نفهمی این زباله ها شکی نیست.
ولی معترضین هم دچار فقر مفهومی اند.
حرام زاده یعنی توله مادری که در ایام حاملگی لقمه حرام خورده و یا جنده بوده است.
استفاده از این واژه زن ستیزانه شرم انگیز است


برای چی باید بلاکش کنیم؟
بگذارید نظر بدهند
تا هم ماهیت خود را نشان دهند
و
هم نظرات شان نقد شود.


این شعور جامعتی انسان ها نیست که وجود جامعتی انان را تعیین میکند.
بلکه برعکس وجود جامعتی آنها ست که تعیین کننده شعور جامعتی انان است.
مارکس

آره.
نقش تعیین کننده در دیالک تیک وجود و شعور
در
تحلیل نهایی
از آن وجود است.
بی آنکه شعور هیچ واره باشد.
شعور هم به نوبه خود در وجود مؤثر است.
شعور
فقط انعکاس صرف وجود نیست.
بلکه دست اندر کار تغییر وجود هم است.



عجب.
قذافی کجا و سیدعلی کجا.


قذافی
مبارزی ضد فئودالی و ضد فوندامنتالیستی و ضد امپریالیستی بوده است.
سید علی
نماینده فئودالیسم و فوندامنتالیسم اسلامی کثافت است



تف به شرف نداشته علی دایی و علی کریمی و همه کسانی که کوچکترین حمایتی از اغتشاش‌های این ۶۰ روزه کردن،
لعنت به سکوتت علی لاریجانی، ناطق نوری و هر نمک نشناسی که سر سفره انقلاب به نان و نوا و شهرتی رسیدند،
امروز خون مردم بیگناه ایذه از دستان شما می‌چکد.
آخوند خشک و تر سوزان




دین بزرگترین سلاح کشتار جمعی در تاریخ است.
مشد عزت بی خبر از تاریخ

اولین مذهب بزرگ
یهودیت بود.
کجا یهودیت بزرگترین سلاح کشتار کلکتیو بوده است
ای علامه بی نصیب از علم التاریخ و علم الادیان؟
یهودیت دین توده های برده بود
دین مقاومت و جنبش رهایی بخش بود.
دومین دین بزرگ
مسیحیت بود
مسیحیت ماهیتا مدافع نظام برده داری بود و مبلغ تسلیم مطلق برده در مقابل برده داران بود.
کجا و کی سلاح بزرگترین کشتار کلکتیو بود؟
سومین و اخرین دین
اسلام بود که دین اشراف برده دار و روحانی (آل عبا) بود و رسالت رسولش اشاعه نظام برده داری به ضرب اندیشه و شمشیر بود
اسلام
ایده ئولوژی اشارف برده دار و روحانی بوده است
که طبقه انقلابی سلحشوری بر ضد نظامات ماقبل برده داری (مثلا کمون اولیه و غیره) بوده است.
بودیسم را اگر دین تلقی کنیم
بودیسم هم دین صلح و هارمونی اجتماعی بوده است.



_لرزش صدای #یلدا_آقافضلی رو شنیدی؟
 +بله _سی ساله وکیلم و تو این دادگاهها میرم و میام
مثل روز برام روشنه
چه بر این بچه گذشت که بعد دو روز دست به خود کشی زد
 +صدای گریه بلند میشود..
سرمه

این زباله ها در جنایت سابقه ای دیرین دارند.
اینها چنان بلایی سر افراد در می آوردند که داوطلبانه از مناره ها بالا می رفتند و از ان بالا خود را به پایین می انداختند.



ما سرانجام شبی مست و مدهوش و کمی ژولیده با بدن های به خون غلتیده دست در دست هم بر گور نحس شما خواهیم رقصید !
انجیر

مرده ها نمی میرند.

زنده باد زنده ها


هیچ وطن فروشی هم‌وطنِ من نیست
طبیب

وطن چیست و صاحب وطن کیست و معیار وطن فروشی چیست؟
کسانی که ثروت زیرزمینی و رو زمینی کشور را به دلار تبدیل می کنند و به بانک های فرنگستان و غیره منتقل می کنند
بیشتر از همه از وطن پرستی هارت و پورت می کنند
و سران و سرداران توده را وطن فروش جا می زنند و دسته دسته اعدام می کنند.



امیرالمومنین رو سلیقه ای قبول دارن امام حسین رو سلیقه ای قبول دارن تیشه برداشتن و ریشه خودشون که به درک،ریشه بقیه رو هم میخوان بزنن اسلامشون من در آوردیه مذهبیایِ رنگین‌کمونی.
طبیب

مذهب ایده ئولوژی است و ایده ئولوژی
چیزی طبقاتی است.
مذهب اشراف برده دار مغایر با مذهب بردگان است.
همین مسیحیت در قرون وسطی گالیله ها را شکنجه داده و به توبه واداشته.
همین مسیحت ضمنا جنبش و جنگ دهقانان بر ضد اربابان را رهبری کرده است.
ضمنا علی و حسین مگر تحفه بوده اند؟


آیت الله خمینی به صراحت می گوید: حکومت اسلامى متکى و مبتنى بر آراى ملت است و اگر زمانى بر خلاف آراى ملت عمل کند، ملت مى تواند آن را ساقط کند. (صحیفه نور، ؛ ج ١٢، ص ٢١۴)
رهسفا

اجامر طبقات حاکمه
قبل از رسیدن به قدرت و برای رسیدن به قدرت
خیلی حرفها می زنند.
خمینی وعده های خر رنگ کن بسیار داده است.
هنر شناخت اجامر بی اعتنا به وعده ها ست و این هنر فقط به مدد فراگیری طرز تفکر مارکسیستی میسر می شود




آنکه آزادی را میکشد چه فرق می کند دستار به سر داشته باشد یا تاج حتی اگر کراوات زده باشد یا دستش بخاطردستکش به کسی نخورده باشد باز تُفنگ‌شان به سوی ما نشانه رفته است تا از آزادی فقط آزادیِ استثمار برقرار! بماند؛ خواستِ اصلیِ این قاتل‌ها بازتولید ماست محوِ این خواسته راباید خاست
حریف

آزادی یک مفهوم است.
مفاهیم چیزهای فکری اند.
کشتن چیزهای فکری بی معنی است.
آزادی خواه را فقط می توان کشت و نه آزادی را.
ضمنا
منظور از آزادی چیست؟
از تجرید چه چیزهایی مفهوم آزادی تشکیل یافته است؟
مفهوم درخت از تجرید سرو و بید و غیره تشکیل یافته است



طلا اخ خدا
طلا
به زبان طوایف ازتک
اخ خدا
بوده است.


خداپرست ماقبل تاریخی کنسرو شده در برنشتاین


من پر از حرف سکوتم..
نظری

سکوت چیست؟
دلیل طبیعی سکوت فقدان اندیشه در سر است.
تشکیل اندیشه در سر (مغز)
همان
و
تشکیل سخن بر لب
همان.
سخن
غلاف خنجر اندیشه است.
اگر کسی اندیشه در کله داشته باشد،
خواه و ناخواه
سخن در چنته خواهد داشت



تنها چیزی که با خوندن توییت خانوم‌های عرزشی فهمیدم این بود که میترسن. از اینکه شوهراشون دخترای دیگه رو بعد آزادی تو خیابون ببینن و عاشق اونا شن. چون میدونن چشم مرداشون هرزه. وگرنه ما که از پدرا و برادرا و شوهرامون چیزی ندیدیم.
بیبلیوفیل

نه.
اولا
شواهر (شوهران) اینها در آن واحد چندین زن و صدها صیغه دارند.
اینها اصلا آدم نیستند تا از این بابت رنج ببرند.
ثانیا
شواهر اینها توان عاشق شدن به همنوع را ندارند.
عشق هنر نیست.
ولی کار هر خر نیست.
عشق هم لیاقت لازم دارد.
خر می تواند جفتگیری کند
ولی نمیتواند عاشق شود.




دیشب در انتظار تو جانم به‌لب رسید
امشب بیا که نیست به فردا تقبلی
شهریار

معنی تحت اللفظی:
دیشب از بس انتظارت را کشیدم که جانم به لب رسید
فردا امکان پذیرایی از تو نیست
امشب بیا.

هی شهریار شیره ای
ثریا را فقط شب ها لازم داری؟
ثریا که شیره ای نیست تا روزها شیره کشی کند و شب ها شیر شود و به سراغ شیره کش ها برود.

تغییر دهنده جهان
سرمشق تو است
و
نه
نظر تو.
فرنگی

ما را باش.
خیال می کدریم خریت در انحصار حوره های عرعریه است.
نمی دانستیم که فرنگیان دست کمی از جنقوریان ندارند.
جامعه و جهان
سیستم است و هر سیستم قوانین و قانونمندی های تغییر و توسعه خاص خود را دارد.
یعنی
تغییر جامعه و جهان و هر چز خرد و کلان دیگر
دلبخواهی نیست.
دانه بادام را می کاری
تحت شرایط مساعد جوانه می زند
جوانه نهال و نهال درخت می شود و درخت به مدد کود و آب و هوا و نور
بادام می آورد.
بی اعتنا به اینکه سرمشقت سلیمان است و یا کوسه رفسنجان است.
بی اعتنا به اینکه نظرت چه باشد



محمدحسین شرکا، رئیس کانون کارشناسان دادگستری خراسان رضوی
امروز سه شنبه به ضرب گلوله کشته شد.
‌در مقابل مرکز کارشناسان دادگستری ‌در بلوار فردوسی خبر داد.

خبرگزاری جنقوری اسلامی
هم
مثل خود جنقوری است.
گلوله
انگار
گلوله غیبی
از جنس گلوله های دوزخی مرغان ابابیل بوده است.
کی حریف را به گلوله بسته
و
چرا به گلوله بسته است؟

در هر صورت
هر کسی ان درود (درو می کند) عاقبت کار که کشت.
تروریست ها هم ترور می شوند تا بدانند که ترور چه مزه ای دارد





نیما
داستان از درد می رانند مردم...
مرغِ آمین را زبان با دردِ مردم می گشاید
رستگاری روی خواهد کرد
و شبِ تیره بدل با صبحِ روشن گشت خواه

مرغ امین نیما را سیاوش کسرایی تحلیل مارکسیستی کرده است
و
تحلیل سیاوش را ما تحلیل مارکسیستی کرده ایم.

شب در شعر نیما
سمبل ارتجاع است
و
صبح
سمبل انفلاب


واقعا اسلام واقعی همینه که می بینم؟
ماتیلده

منظور از اسلام و اسلام واقعی چیست؟
اسلام
ایده ئولوژی است
و
ایده ئولوژی
چیزی طبقاتی است.
یعنی
اسلام توده برده و رعیت و پرولتر با اسلام ارباب برده دار و فئودال و روحانی و بورژوا از زمین تا آسمان تفاوت و حتی تضاد دارد.
در المان
توده های دهقانی مسیحی
۳۰ سال بر ضد اشراف مسیحی جنگیدند . دهها هزار قربانی دادند.
در این جنگ های دهقانی
چه بسا
کشیشان انقلابی رهبری توده های دهقانی را در دست داشتند
و
معابد چه بسا به بیمارستان و پناهگاه و سنگر مبدل شده بودند.
کلیسا مسیحی
دو شقه شده بود:
شقه ای طرفداران فئودالیسم بود
و
شقه دیگر
مخالف سرسخت فئودالیسم و طرفدار رعایا و رنجبران



زندگی موقتی است
همیشه و برای همه‌کس؛
ما همیشه مرگمان را در بدنمان حمل می‌کنیم!
اروین یالوم

پایان پذیر (موقتی) به تنهایی وجود ندارد.
پایان پذیر
در دیالک تیک پایان پذیر و پایان ناپذیر وجود دارد.
ماده (واقعیت عینی)
اصولا و اساسا لایزال، ازلی و ابدی است.
اندام ما و هر موجود دیگر
پس از رسیدن به حد عینی
تجزیه می شود.
یعنی به عناصر شیمیایی متشکله اش تبدیل می شود تا از ترکیب دگرگونه آن عناصر با عناصر دیگر
چیزها و موجودات دیگر تشکیل یابند.
مرگ هم در دیالک تیک مرگ و زندگی وجود دارد.
ضمنا
کار موجودات
باقی می ماند.
حتی لانه (کار) مورچه ها باقی می ماند و صدها سال پناهگاه جانوران دیگر می شود
چه رسد به کار آدمیان.
سعدی صد ها سال قبل مرده است
ولی افکارش و کارش ۲۰ سال است که ما را به خود مشغول می دارد



منبع لذت کار است. زندگی بدون کار، دوزخ است. دلیل این امر چیست؟

کسی که با تو درد دل می کند،
درد دل نمی کند
به تو اعتماد می کند.
فرنگی

نه.
فرنگی.
چنین کسی
تحت فشار روحی و روانی قرار دارد و با درد دل با هر کسی
فشار درونی خود را تخلیله می کند تا به آرامش روحی و روانی برسد.
اعتماد به فرد مربوطه در بین نیست.
مهم برای او گوش است و بس.
چه گوش شنوا و چه گوش کر و یا گوش خر.
او به همان سان هم می تواند با خودش درد دل کند.
درد ل
در واقع
تقسیم درد میان این و آن است.


بدون شرکت فعال توده تحت سرکردگی پرولتاریا و حزب پرولنری انقلاب اجتماعی محال است


آرامش خود را باید در خویشتن خویش یافت
جست و جوی آن در جای دیگر
بیهوده است.
فرانسوا

آرامش حقیقی در خردمندی است.
خرد کل اندیش
بهترین یار و یاور آدمی است.
یا فراگیری مشقت بار مارکسیسم
و
یا سرگیجه و سر گردانی مادام العمر




قیصر امین پور

موجیم و وصل ما ، از خود بریدن است
ساحل بهانه ای است ، رفتن رسیدن است

تا شعله در سریم ، پروانه اخگریم
شمعیم و اشک ما ،در خود چکیدن است

ما مرغ بی پریم ، از فوج دیگریم
پرواز بال ما ، در خون تپیدن است

پر می کشیم و بال ، بر پرده ی خیال
اعجاز ذوق ما ، در پر کشیدن است

پایان

آره.
دلیلش خریت است.
عمل بدون اندیشه
آب در هاون کوبیدن است



مشخصه قرن ۲۱
روی کار امدن زباله ها در جهان است
از ترامپ تا پوتین
از عردوغان تا عربان
از ملونی تا برلسکونی
...
خلایق از فرط خریت
میلیاردرها را به عنوان رئیس جمهوری انتخاب می کنند
یعنی داوطلبانه خود را به دار می آویزند



اعتقاد به بخت و قسمت بدترین نوع بردگی است.
اپیکتت

بخت و شانس و اقبال
زیرمفاهیمی از مفهوم فلسفی تصادف اند.
تصادف جفت دیالک تیکی ضرورت و یا جبر است.
جبر ویا ضرورت
همیشه به صورت تصادف جامه عمل می پوشد.
جبر و یا ضرورت در دیالک تیک ضرورت و تصادف نقش تعیین کننده دارد.
مثال:
توپی که فوتبالیست شوت می کند می تواند به صور مختلف گل شود:
میتواند به حریفی بخورد و گل شود
میتواند از دست دروازه بان لیز بخورد و گل شود.
مرگ ضرورتی است
مرگ می تواند با سرماخوردگی رخ دهد
با سرطان
با
رفتن زیر ماشین
قسمت و تقدیر و سرنوشت و قضا وقدر
تفسیر فاتالیستی و مذهبی و ماوراء الطبیعی تصادف است.



در سوریه فقط جنقوری اسلامی مشغول کشت و کشتار نبوده. هر ننه قمری باندی در انجا داشته و دارد. از پوتین تا پالان از چارق تا چکمه و نعلین. خود امریکا ۳۰ هزار نفر از کردها را اجیر و مسلح کرده است و به خدمت گرفته است


«من هم نمی‌توانم نفس بکشم»
پاییز بود
قطره‌های خون را بر کف خیابان دیدم
و لابه‌لای نیزارهای ماهشهر
موج می‌زد و
دیدم نمی‌توانم نفس بکشم.
از بلندای آبی آسمان
تن‌های جوان را دیدم
که پاره پاره
بر زمین می‌افتادند و
نتوانستم نفس بکشم.
داس
گندم‌زاران را
از خون رومینا
رنگین کرد
آری «من هم نمی‌توانم نفس بکشم»
«ش.احمدی»


طبقه حاکمه در آن واحد دهها زباله را در اب نمک میخواباند.
یکی از ترفندها جایزه باران کردن شان است:
نسرین ستوده
مریم رجوی
شازده پهلوی
مسیح علی نجات
کوسه رفسنجان
....


دوستی چیست؟
دوستی = رابطه مبتنی بر منافع مشترک
اگر این منافع مشترک مخدوش شود
دوستی به دشمنی مبدل می شود.
دوستی بر خلاف عشق
دو طرفه است.
عشق
رابطه نیست.
چون دو طرفه نیست.
عشق نوعی وابستگی یکی به دیگری است.
دوستی آگاهانه است.
به همین دلیل
دوست کیمیا ست.
خر نمی تواند دوست خری شود


زن و ملا و دوچرخه




سوالم اینه که در طول دوازده سال تحصیل که زمان زیادیه و بخش زیادی از عمرمون و توی مدرسه گذروندیم چه چیزی یاد گرفتید که دردتون خورده؟کدوم درس و کتاب براتون مفید بوده؟
ماتیلده

مدرسه
و
حتی کودکستان و دانشگاه
مثل زندان است.
هدف طبقات حاکمه
تربیت مطلوب اعضای جامعه است.
کیفیت تربیت
بستگی به کیفیت و ماهیت طبقه حاکمه دارد.
در جنقوری اسلامی
خر پروری صورت می گیرد.
خلایق حتی توان حرف زدن را از دست داده اند.



من
تندترین انتقاد خردمندی را
به
تأیید خرکی هزاران نفر
ترجیح می دهم.
کپلر

پارتیزان مهسا



نه.
اگر کسی به کسی نیازی نداشته باشد
صد سال ازگار
به سراغش نمی رود.

دوستی = رابطه متقابل مبتنی برمنافع متقابل.

اگر این منافع متقابل مخدوش شود،
دوستی به دشمنی تبدیل می شود.

بهترین دوست هر کس
خودش است
و
ننه و بابای بیچاره اش
و
نه حتی توله اش



جوک و جانان.
همان شاهان
همین شیخان را سوار کول خود کرده اند
و
حوصله پایین انداختن ندارند.

چنین اند شاهان در ایران زمین
چگونه اند شیخان این سرزمین


زندانیا نسیاسی را آزاد خواهیم کرد
اله خواهیم کرد به له خواهیم کرد.
حریف

در جنقوری اسلامی
آدمکشی
تفریحی برای اجامر است.

کسانی که تاکنون
در این ۴۳ سال
ترور و اعدام شده اند،
اصلا خطری برای سیستم نبوده اند.

زندانیان این جنقوری
اصلا سیاسی نیستند.

توله کوسه رفسنجان
را
طبقه حاکمه امپریالیستی
در آب نمک خوابانده تا اگر ورق برگردد
رئیس جنقورش سازد.
شب و روز تبلیغش می کنند تا خلایق را اندک اندک خر کنند.


مملکت داریو بلد نیستن ولی دوس دارن
سایه

۴۳ سال است که تمرین می کنند
احتمالا رشد کرده اند.
از گدایی به توانگری رسیده اند
نان شان در روغن است.
روی گنج باد اورده نشسته اند.
خاندان پهلوی هم از گدایی به شاهی رسیده بود.
همین رضا پهلوی
در مطبوعات غربی
ثروتمندترین شازده معرفی می شود.




کودکی در نکازاکی با جسد برادر بر دوش
عکس کودکی
در ژاپن
پس از پرتاب بمب اتم
که جسد برادرش را به دوش می کشد.


آره.
ترفند آشنایی است.

به عوض متهم و محکوم کردن طبقه حاکمه
گیر می دهند به همنوع.
جنایتکار
کسی قلمداد می شود که جرئت مقابله با ستمگر را ندارد.
محتاط است.
چون در خانه نانخور دارد.
بدین طریق
جنایتکار واقعی
یعنی طبقه حاکمه
تبرئه می شود.



نه.
عهده دار شدن وظیفه ای
ننگ نیست.
اگر کارگر لیاقت نمی داشت،
کارفرما وظیفه ای را به او محول نمی کرد.

انجام وظیفه
بد نیست.
لومپن وارگی و بی لیاقتی و وظیفه گریزی
ننگ است.
کارگر
در هر صورت به ازای کارش
دستمزد می گیرد. به همان سان که گورکی به ازای قصه اش و یا هارت و پورتش
پول می گیرد.

نیروی کار کارگر
کالا ست.

نیروی کار کارگر
کالای خاصی است که هم با فروشش کارگر امرار معاش میکند و هم سرمایه دار ارزش اضافه بر دستمزد پرداخت شده را تصاحب می کند و ثروتمندتر می شود.


تفاوت و تضاد بین تدریس و شست و شوی مغزی

شست وشوی مغزی
ربطی به تدریس ندارد.

شست و شوی مغزی
کسب و کار سازمان های سرکوب است.

سازمان های سرکوب
فرد انقلابی را تحت شکنجه های جسمی و روحی و روانی
به روزی می اندازند
که
سلب شعور و شناخت و شخصیت می شود.
آدمیت زدایی می شود.

تدریس
اما
انتقال افکار درست و یا غلط تعیین شده طبقه حاکمه
به واسطه معلم
به شاگرد است.





یک ساعت تمام، بدون آنکه یک کلام حرف بزنم به
رویش نگاه کردم
فریاد کشید: آخر خفه شدم
چرا حرف نمی زنی؟
گفتم :
نشنیدی؟
برو
کارو

کارو
شاعر بیشعوری بود
کارو
از تمیز سکوت از سخن عاجز بوده است.
بنی بشر بدون فراگیری فوت و فن تفکر و تکلم
فرقی با خر ندارد.
با پوزش از خر که خر نیست.




نفی
همیشه معین است و نه نامعین.
نافی
باید بدیلی برای منفی و منفور عرضه دارد.
ضمنا
انقلاب کار توده است.
بدون حمایت فعال توده
نه انقلاب میسر می شود و نه عنگلاب.





خود نیچه مگر کیست؟
نیچه
مبلغ فاشیسم و راسیسم و نیهلیسم است.
مؤسس خردستیزی است.
کثافت محض است.
مراد هیتلرها ست.



گرگ، جانان و جنگل
گرگ خطاب به جانان:
وقتی به جنگل می روی
مواظب خودت باش
در جنگل
شکارچی هست
و
من دلم نمی خواهد که شکارت کنند.



درنگی در وحدت و ضدیت
درنگی در شعار با دوستان بسازیم بر دشمنان بتازیم.


روی دیالک تیک وحدت و ضدیت باید کار کرد.
انتقاد
برای کشف حقیقت است
و
حقیق
ت قطب نمای مطمئنی
برای تمیز دوست از دشمن است.

بدون حقیقت پرستی (صداقت)
بنی ادم ول معطل است.
پس زنده باد حقیقت.



دلم به حالِ پروانه‌ها می‌سوزد
وقتی چراغ را خاموش می‌کنم
و به حالِ خفاش‌ها
وقتی چراغ را روشن می‌کنم
نمی‌شود قدمی برداشت
بدونِ آن که کسی برنجد؟
مارین سورسک

پروانه ها و خفاش ها
میلیون ها سال قبل از پیدایش آدمیان
وجود داشته اند.
پروانه
از فرط خریت
نور چراغ را با گل عوضی می گیرد و به طمع نوشیدن شیره گل خود را خاکستر می سازد.




هیچ ایدئولوژی‌ جنگی نمی‌تواند انسانیت را در این قرن نجات دهد.
فقط از خِرد و گفت‌وگو کاری برمی‌آید
گونتر گراس

گونتر گراس معنی ایده ئولوژی را نمی داند.
درست به همین دلیل
از ایده ئولوژی جنگ هارت و پورت می کند.
ایده ئولوژی
چیزی طبقاتی است ونه جنگی و صلحی.
خرد در ایده ئولوژی امپریالیستی و فئودالی ـ فوندامنتالیستی و اولیگارشیستی
منفور و مردود و مطرود است.
خرد
حتما نباید حکم به پاسیفیسم دهد
خرد می تواند حکم به مبارزه و مقاومت و انقلاب دهد.



نظر رضا پهلوی
هم
راسیونالیستی
و
هم
رئالیستی است.

طبقه حاکمه جدید
که نمی تواند سازمان ها و نهادهای موجود را نابود سازد.
در بهترین حالت می تواند آنها را بازسازماندهی و بازتربیت کند و به خدمت گیرد.
ارتش و سپاه و بسیج و گشت ارشاد و غیره
ارگان های دولتی اند و ان می کنند که طبقه حاکمه می خواهد.
خود ساواک شاه
خود ارتش شاه
و
حتی گارد جاویدان
تسلیم شدند و یا فرار کردند.
چون دستور مقاومت دریافت نکردند.
مأمور آن می کند که به او امر می شود.
دولت و هر چیز دیگر طبقه حاکمه سرنگون دشه
نفی دیالک تیکی می شوند و نه نفی مکانیکی (لنین)
نفی دیالک تیکی یعنی نقد و حذف جنبه های منفی و مخرب کهنه و حفظ و توسعه جنبه های مثبت و حیاتمند کهنه.



به باروت سوگند و شراب... اگر تنها یک الگوی مطلق برای تعریف و تصویرِ زیستن و درست زیستن باشد، همین جنگیدن و انقلاب کردن است. همین کمین گرفتن و نشانه گرفتن. پناه گرفتن و آواز خواندن. زخمی شدن و کشته شدن
حنا

عمل
به شرطی مثمر ثمر است که مبتنی بر اندیشه باشد.
دیالک تیک عمل و اندیشه صرفنظر ناپذیر است.
عمل خرکی و کورکورانه
نمی تواند مثمر ثمر باشد
ولی می تواند کسب و کار خر باشد.
و خر نمیتواند انقلاب کند
خر
فقط میتواند عن گلاب کند و عرعر کند.




هنوز خیلیا رو این تمرکز کردن اگه اینا برن کی میاد! ولی نمیگن اگه اینا بمونن چی میشه!
فریمن

طرح این پرسش که
اگه اینا برن کی میاد
نشانه هیچکاره انگاری خود توسط پرسنده است.
نشانه خالی بودن کله و چنته از بدیل بهتر است.
این وضع تهوع اور را هم شاه و شیخ
فراهم آورده اند:
هنر مشترک شاه و شیخ
سرکوب خونین حزب توده بوده است که حزب شریف ترین و با شعورترین سکنه این کشور بوده است.




نه.
ما خیال می کنیم که کسی را و یا چیزی را به خاطر می سپاریم و یا فراموش می کنیم.
مغز (ذهن) ما
مستقل از ما عمل می کند و ما را رهبری می کند.
فرمانده اندام ما و هر موجود دیگر
مغز است.
بدون مغز کسی کاره ای نیست.



بیطرف در کره زمین
یافت نمی شود.
بیطرفی محال است.
هر اه و عطسه ای
هر نثر و شعری
هر ترانه و تنیدسی
حاوی جانبداری از طبقه معینی است.
فریب ظواهر امور را نباید خورد.
سخن و سکوت
اعتراض و پرهیز
فرمند.
نه
سکوت به معنی بیطرفی است و نه سخن به معنی طرفداری است.
تعیین کننده در دیالک تیک فرم و محتوا
محتوا ست.
ای بسا اعتراض و بمب و باروت
که
آب به آسیاب ارتجاع می ریزد.
همین حزب اللهی ها در زمان شاه اهل اعتراض و عنقلاب بوده اند



صبحگاه
باشد که آوازخوانِ آتش
ما را از تاریکی به روشنایی باز آورد
برکت و گرمای رویا را به ما باز آورد
باشد که سرما بمیرد
گرسنگی بمیرد
نفرت و نادانی بمیرد...
این دعای ماه و
دختران دریا و
شاعرانِ آرامِ دوره‌ی همان سه نقطه‌ی ساکت است!
سیدعلی صالحی

سه نقطه سالکت؟
آوازخوان آتش به عوض امام زمان و یا سیدعلی؟
برکت و گرمای اوتوپی و رؤیا؟
مگر همین فوندامنتالیسم اسلامی اوتوپی ۱۰۰۰ ساله مسلمانان کور و کر نبوده است؟


ویرایش:

گفت:
هرشب هرشب
درخیابان- چه می کنی
آبان شد.

گفتم:
آذر بشود
باکی نیست!
ما
برای کار!
برای نان!
با پا ها
در خیابان
داریم
به سپیده
به سحر
به آزادی!
رایِ مثبت می دهیم
با
گام‌ها.
«فلزبان»


مهسا فلزبان دختران مسلح به پاره سنگ



مهسا دست های بسته

ورود چیزی به ذهن
دست خود فرد نیست.
اختیاری و ارادی نیست.
ذهن
حکم آیینه را دارد
و
همه چیز محیط پیرامون فرد
در آیینه ذهنش عکس می اندازند

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر