۱۴۰۰ اردیبهشت ۱۹, یکشنبه

سیری در شعری از سیاوش کسرایی تحت عنوان «آرش کمانگیر» (۲)

 Siyavash Kasraei.jpg

 

تحلیلی

از

شین میم شین

 

آرش کمانگیر

(شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۳۷)
 

 

·    انجمن ها کرد، دشمن

·    رایزن ها گرد هم آورد، دشمن

·    تا به تدبیری که در ناپاک دل دارند

·    هم به دست ما، شکست ما بر اندیشند

·    نازک اندیشان شان بی شرم

·    که مباداشان دگر، روز بهی در چشم

·    یافتند آخر فسونی را که می جستند

·    چشم ها با وحشتی در چشمخانه، هر طرف را جست و جو می کرد

·    و این خبر را هر دهانی، زیر گوشی بازگو می کرد :

·    «آخرین فرمان، آخرین تحقیر

·    مرز را پرواز تیری می دهد سامان

 

·    گر به نزدیکی فرود آید

·    خانه هامان تنگ

·     آرزومان کور

·    ور بپرد دور

·    تا کجا، تا چند؟

·    آه، کو بازوی پولادین و کو سر پنجه ایمان؟»

·    هر دهانی این خبر را بازگو می کرد

·    چشم ها ـ بی گفت و گویی ـ هر طرف را جست و جو می کرد

·    پیر مرد ـ اندوهگین ـ دستی به دیگر دست می سایید

·    از میان دره های دور، گرگی خسته می نالید

·    برف روی برف می بارید

·     باد بالش را به پشت شیشه می مالید.


 

·    «صبح می آمد»،  پیر مرد آرام کرد آغاز

·    «پیش روی لشکر دشمن، سپاه دوست،  دشت نه، دریایی از سرباز

 

·    آسمان الماس اخترهای خود را داده بود از دست

·    بی نفس می شد سیاهی در دهان صبح

·     باد پر می ریخت روی دشت باز دامن البرز

·     لشکر ایرانیان در اضطرابی سخت درد آور

·    دو دو و سه سه به پچ پچ گرد یکدیگر

·    کودکان بر بام

·    دختران بنشسته بر روزن

·    مادران غمگین، کنار در

 

·    کم کمک در اوج آمد پچ پچ خفته

·     خلق چون بحری بر آشفته

·     به جوش آمد

·    خروشان شد

·     به موج افتاد

·    برش بگرفت و مردی ـ چون صدف ـ
 از سینه بیرون داد:

 

·    «منم آرش!»  

·    چنین آغاز کرد آن مرد با دشمن

·    «منم آرش سپاهی مردی آزاده

·    به تنها تیر ترکش آزمون تلخ تان را

·    اینک آماده

·    مجوییدم نسب

·     فرزند رنج و کار

·    گریزان چون شهاب از شب

·    چو صبح آماده دیدار

·    مبارک باد آن جامه که اندر رزم پوشندش

·    گوارا باد آن باده که اندر فتح نوشندش
 

·    شما را باده و جامه

·    گوارا و مبارک باد
 

·    دلم را در میان دست می گیرم

·     و می افشارمش در چنگ،

·    دل این جام پر از کین پر از خون را

·     دل این بی تاب خشم آهنگ،

·    که تا نوشم به نام فتح تان در بزم

·     که تا کوبم به جام قلب تان در رزم
 

·    که جام کینه از سنگ است

·     به بزم ما و رزم ما سبو و سنگ را جنگ است

·     در این پیکار

·     در این کار

·     دل خلقی است در مشتم

·    امید مردمی خاموش همپشتم

·    کمان کهکشان در دست

·    کمانداری کمانگیرم

·    شهاب تیز رو، تیرم

·    ستیغ سر بلند کوه، مأوایم

·    به چشم آفتاب تازه رس، جایم

·     مرا تیر است، آتشپر

·    مرا باد است، فرمانبر

·     و لیکن چاره را امروز، زور و پهلوانی نیست

·     رهایی با تن پولاد و نیروی جوانی نیست
 

·    در این میدان

·    بر این پیکان هستی سوز سامان ساز

·    پری از جان بباید، تا فرو ننشیند از پرواز!»
 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر