
تحلیلی
از
شین میم شین
آرش کمانگیر
· انجمن ها کرد، دشمن
· رایزن ها گرد هم آورد، دشمن
· تا به تدبیری که در ناپاک دل دارند
·
هم به دست
ما، شکست ما بر اندیشند
· نازک اندیشان شان بی شرم
· که مباداشان دگر، روز بهی در چشم
·
یافتند
آخر فسونی را که می جستند
· چشم ها با وحشتی در چشمخانه، هر طرف را جست و جو می کرد
· و این خبر را هر دهانی، زیر گوشی بازگو می کرد :
· «آخرین فرمان، آخرین تحقیر
· مرز را پرواز تیری می دهد سامان
· گر به نزدیکی فرود آید
· خانه هامان تنگ
· آرزومان کور
· ور بپرد دور
· تا کجا، تا چند؟
·
آه، کو بازوی
پولادین و کو سر پنجه ایمان؟»
· هر دهانی این خبر را بازگو می کرد
·
چشم ها ـ بی
گفت و گویی ـ هر طرف را جست و جو می کرد
· پیر مرد ـ اندوهگین ـ دستی به دیگر دست می سایید
· از میان دره های دور، گرگی خسته می نالید
· برف روی برف می بارید
· باد بالش را به پشت شیشه می مالید.
· «صبح می آمد»، پیر مرد آرام کرد آغاز
· «پیش روی لشکر دشمن، سپاه دوست، دشت نه، دریایی از سرباز
· آسمان الماس اخترهای خود را داده بود از دست
· بی نفس می شد سیاهی در دهان صبح
·
باد پر می ریخت روی دشت باز دامن البرز
· لشکر ایرانیان در اضطرابی سخت درد آور
· دو دو و سه سه به پچ پچ گرد یکدیگر
· کودکان بر بام
· دختران بنشسته بر روزن
· مادران غمگین، کنار در
· کم کمک در اوج آمد پچ پچ خفته
· خلق چون بحری بر آشفته
· به جوش آمد
· خروشان شد
· به موج افتاد
·
برش بگرفت
و مردی ـ چون صدف ـ
از سینه بیرون داد:
· «منم آرش!»
· چنین آغاز کرد آن مرد با دشمن
· «منم آرش سپاهی مردی آزاده
· به تنها تیر ترکش آزمون تلخ تان را
·
اینک
آماده
· مجوییدم نسب
· فرزند رنج و کار
· گریزان چون شهاب از شب
·
چو صبح
آماده دیدار
· مبارک باد آن جامه که اندر رزم پوشندش
·
گوارا باد
آن باده که اندر فتح نوشندش
· شما را باده و جامه
·
گوارا و
مبارک باد
· دلم را در میان دست می گیرم
· و می افشارمش در چنگ،
· دل این جام پر از کین پر از خون را
· دل این بی تاب خشم آهنگ،
· که تا نوشم به نام فتح تان در بزم
·
که تا کوبم به جام قلب تان در رزم
· که جام کینه از سنگ است
·
به بزم ما و رزم ما سبو و سنگ را جنگ است
· در این پیکار
· در این کار
· دل خلقی است در مشتم
·
امید
مردمی خاموش همپشتم
· کمان کهکشان در دست
· کمانداری کمانگیرم
· شهاب تیز رو، تیرم
· ستیغ سر بلند کوه، مأوایم
·
به چشم
آفتاب تازه رس، جایم
· مرا تیر است، آتشپر
·
مرا باد
است، فرمانبر
· و لیکن چاره را امروز، زور و پهلوانی نیست
·
رهایی با تن پولاد و نیروی جوانی نیست
· در این میدان
· بر این پیکان هستی سوز سامان ساز
·
پری از
جان بباید، تا فرو ننشیند از پرواز!»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر