۱۴۰۰ خرداد ۵, چهارشنبه

کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی (۴۹۳)

ناگفته‌هایی از زندگی فروغ فرخزاد منتشر شد 

میم حجری



۶۴۳۱

سنگ سخنگو

دلیل رواج سنت هتک حرمت از همنوعان چیست؟
 

۶۴۳۲

سنگ سخنگو

انتشار تصنیف مرا بوس
با آهنگ های مختلف
و خواننده های مختلف
احتمالا
توطئه ای برای تقلیل محبوبیت مرا ببوس گل نراقی
توسط طبقه حاکمه بوده است.

محتوای این ترانه
البته
خرافی و ارتجاعی است.

ولی کسی به محتوای ترانه نیندیشیده بود و به یکی از افسران حزب توده نسبت داده شده بود
که در لحظات آخر حیات
بوسه می خواست
و
ضمنا
نه به سوی رهایش توده
بلکه به سوی سرنوشت می رفت.

۶۴۳۳

سنگ سخنگو

بزرگ ترین عیب ایرانی جماعت پرداختن مثبت و منفی به افراد و بی اعتنایی به افکار است.
بهتر است که به افکار تمرکز داشته باشیم
تا به افراد.
چون افراد هم مردنی اند و هم متغیر.
افکار اما
چه علمی و چه خرافی،
چه انقلابی و چه ارتجاعی
می مانند و مؤثر می افتند
یکی از دلایل پرداختن به افراد
شاید ناتوانی از تفکر باشد.

۶۴۳۴

سنگ سخنگو

راستش من اصلا از سن های بالای هشتاد سال مشاهیر خوشم نمیاد
حالا میخواد اسمش هر کی باشه
یه جنازه نباتی رو از اینور به اونور بکشونی که چی بشه عاخه؟

کمان

سگ سخن جو

 

۱
در دیالک تیک کمیت و کیفیت
تعیین کننده
نه
کمیت (مثلا نه سن و سال)
بلکه کیفیت (مثلا حقیقت افکار افراد) است

۲
ثانیا
تفکر بخور و نمیر
از سنین بالای ۵۰ (قدما می گفتند: ۴۰) شروع می شود.
یعنی بنی ادم
۵۰ سال
به گردآوری تجربه شخصی و نوعی می پردازد و بعد اندک اندک به تبدیل تجارب فوق الذکر به دانش تجربی می کند (روی تجارب کار فکری می کند: یعنی می اندیشد.)

۳
ثالثا
پیران خلق
نه جنازه اند
و نه نبات.
به قول مولانا از نما مرده اند و آدم شده اند.

۴
رابعا
تعیین کننده
در دیالک تیک افکار و افراد
افکار است.
پیر ۸۰ ساله
حتما نباید نادان باشد
بلکه
می تواند افکار علمی و فلسفی جوان و تازه داشته باشد.
به عوض چسبیدن به سن و سال افراد
بهتر است که به کیفیت افکار آنها بپردازیم.

۵
ضمنا
تریاد زایش و رشد و زوال (کودکی و جوانی و پیری)
شتری است که بر در همه
بدون استثنناء
می خوابد.
اگر کسی حتی آرش کمانگیر باشد
روزی کمرش کمان می شود


۶۴۳۵

سنگ سخنگو

خوشبختی چیست؟

خوشبختی
بر خلاف خرافه رایج
در وهله اول
نه
چیزی سوبژکتیو (ذهنی)
یعنی نه مثلا راضی بودن به وضع موجود و یا همدم این و آن بودن
بلکه چیزی اوبژکتیو (عینی) است.

اگر خوشبختی عینی تشکیل یابد
در آیینه روح جامعه منعکس می شود و خوشبختی ذهنی (سوبژکتیو) هم قوام می یابد.

ضمنا
خوشبختی
از آسمان نازل نمی شود.
بهشت به مثابه سمبل خوشبختی
از زمین به آسمان رفته است.
بهشت
در هیئت جامعه اشتراکی آغازین در زمین دهها هزار سال وجود داشته است.
خوشبختی
احیای بهشت بر باد رفته و از یاد رفته در سیاره زمین است.
به قول حریفی:
«خوشبختی
را
با سه سلاح کار و پیکار و همبستگی می سازند.»


۶۴۳۶

سنگ سخنگو

چاره استرس و کسب آرامش کار خیر است.
حریفه شریفه


سگ سخن جو

 

آره.
دادن پشیزی به گدایی
به
آرامش آنی واهی منجر می شود.
چون خطر آن می رود که گدا از فرط نیاز
دار و ندارت را به زور بستاند.
حافظ هم می داند:
به جام عدل بده باد
تا گدا
غیرت نیاورد که جهان پر بلا کند.


استرس
عمدتا
بیماری جماعت علاف و انگل است
و
این جماعت
بدون غارت سفره این و آن نمی توانند
لحظه ای زنده بمانند.
کسانی که قوت لایموتشان را
بسان ما
در زباله دانی ها می جویند،
اصلا
نمی دانند که استرس چیست

۶۴۳۷

سنگ سخنگو

نه.
رأی شماران نیز
مأموران معذورند و به ساز طبقات حاکمه می رقصند که همه کاره های بیکاره اند.
یعنی
انجام هر کاری را به مأموران خود واگذار می کنند تا اگر ورق برگشت
کسی به سراغ شان نیاید.
طبقات حاکمه
شباهت غریبی به خود خدا دارند.
همه جا هستند و همه کاره اند
بی انکه جایی باشند و کاری بکنند.

۶۴۳۸

سنگ سخنگو

اسماعیل خویی مبلغ کاپیتالیسم بود و جایزه هم از امپریالیسم گرفته بود.
شاعر خوب باسوادی بود.
در زمان شاه طرفدار فئودالیسم و دوست جانجانی آخوند یاغی حجة الاسلام پویان بود.

۶۴۳۹

سنگ سخنگو

حالا سایه رو بعد از هشتاد سالگی چطور می بینی؟
گذشته او و شعرهایش مایه مباهات هر کمونیستی ست ولی حالا؟
کمان


سگ سخن جو

 

ممنون از زحمت هماندیشی.

همین گیر دادن به مثلا سایه
به معنی گرفتاری در منجلاب سوبژکتیویسم معرفتی است که یکی از مکاتب معرفتی ـ نظری امپریالیستی است.
شب و روز راجع به شخص هیتلر، معشوقه اش، پزشکش، دار و دسته اش گوش خلایق را از «اطلاعات» مرده پر می کنند
بی آنکه به تحلیل علمی و عقلی فاشیسم بپردازند.
این طرز نگرش
ضمنا مبتنی بر تئوری نخبگان است که یکی از مهم ترین تئوری های فاشیستی، فئودالیستی و فوندامنتالیستی است.
اولا
برخی از اشعار سایه عرفانی و خرافی اند.
ما تحلیل شان کرده ایم.
یعنی مایه مباهات کم و نیست ها نیستند.
ثانیا
فرض کنیم سایه ۸۰ ساله بی حواس و بی سواد باشد.
فرد واحدی را که نمی توان تعمیم داد و همه ۸۰ ساله ها را تحقیر و تخریب کرد.
در دیالک تیک خاص و عام
نقش تعیین کننده از آن عام است.
تحقیر سایه توسط بعضی ها با تجلیل پویان توأم می شود.
نخبه ای تحقیر و نخبه ای تحسین و تقدیس و تجلیل می شود.
آنچه که نادیده می ماند
افکار سایه و پویان است.
ما رساله پویان را خوانده ایم.
مثل انشای بچه مدرسه ها ست.
اخبار روز مطلبی عظیم با عکس های اعلی راجع به فدائیان منتشر کرده است.
نظر دادیم
و
برای همیشه طرد شدیم تا دیگر نظر ندهیم.
این سایتگردان
شب و روز در بی بی ۳۰ و ۳۰ ان ان بر ضد سانسور و اختناق در ج. ا. هارت و پورت می کند
به کجای این شب تیره
بیاویزیم قبای ژنده خود را؟


۶۴۴۰

سنگ سخنگو

خدا دیشب آمده بود پایین.
کسی در به رویش باز نکرده بود.
آمد
زنگ در کلبه ما را زد.
باز کردیم،
نشست، چای و نان و پنیری خورد و گفت:
من کسی را خلق نکرده ام تا شاعر شود و نیمه های شب برقصد.
همین جماعت بی رحم مرا خلق کرده اند و اکنون در به رویم حتی باز نمی کنند
تا پناهم دهند و از سرما و گرسنگی و تشنگی نجاتم دهند.


۶۴۴۱

سنگ سخنگو

تحقیر پیران
خواه و یا ناخواه
آگاهانه و یا ناخودآگاه
به معنی تجلیل جوانان است.
سن و سال
هیچ واره نیست
ولی
بسان همه جنبه های کمی
تعیین کننده نیست.

جوانی کسی
دال بر حقیقت دعاوی او نیست
و
پیری کسی
دال بر بطلان نظرات او نیست.

سن و سال
معیار تعیین حقیقت نیست.
معیار تعیین حقیقت چیست؟

۶۴۴۲

سنگ سخنگو

معیار حقیقت
یکی از کشفیات مهم مارکس و انگلس است.
محک مطمئن برای تعیین صحت و سقم افکار چیست؟
حتی حافظ
۷۰۰ سال قبل از تولد مارکس
به این معیار کم و بیش آشنا بوده است.


۶۴۴۳

سنگ سخنگو

ساده ترین تعریف از اسکیزوفرنیا این است : ذهن دوشقه !
مغزی که دو سمتش با هم در جنگند ...
خوب که نگریستم دیدم مشکل آخرین شاه هم همین بوده
بیشتر که نگریستم آدمهای مهم دیگری را ...
به جامعهٔ ایران از درون و از بیرون مکان و زمان نگریستم٬ آنجا که مثل یک فرد دیده می شود ...
وحشت برم داشت
این فرد را ذهن دو شقه ایی قرنهاست آچمز کرده
آبشار


سگ سخن جو

 

این طرز «تفکر» آبشار
پسیکولوژیسم نامیده می شود که یکی از مکاتب فلسفی امپریالیستی است.
ترجمه پسیکولوژیسم به فارسی جمکرانی
روان شناختی باید باشد.

ما
اصولا
باید میان پسیکولوژی (روان شناسی) و پسیکولوژیسمم تفاوت قایل شویم.
ولی کمتر کسی به این تفاوت و تضاد واقف است.
پسیکولوی یکی از علوم اجتماعی است.
پسیکولوژی مارکسیتسی ـ لنینیستی هم وجود دارد.
پسیکولوژیسم
اما
مکتبی فلسفی است
و
پدیده ها و روندها و سیستم های جامعتی را با مفاهیم پسیکولوژیکی «توضیح» می دهد و عملا تحریف می کند.
درست بسان آبشار.
اسماعیل خویی
از فدائیان خلق بوده و از رفقای حضرت پرویز پویان که یکی از اخوندهای عاصی حوزه علمیه بوده.
یعنی طرفدار فئودالیسم بوده و مخالف اصلاحات ارضی و انقلاب سفید.
مثل بقیه فدائیان فئودالی.
خویی
شاعر باسوادی بوده است.
خویی
بعد از شکست انقلاب سفید
بسان بقیه فدائیان فئودالی
بورژوا شده و به تبلیغ کاپیتالیسم (تحت عنوان اقتصاد بازار) پرداخته و به دریافت جوایزی از امپریالیسم نایل آمده است.
روحانیت شیعی هم بورژوا شده است.
بخش اعظم بورژوازی امپریالیستی هم قبلا جزو اشراف فئودال بوده اند.
مثلا
گراف فون فلان و بهمان که از سران حزب لیبرال امپریالیستی آلمان اند.
خود محمدرضا شاه هم قبلا فئودال بود.

۶۴۴۴

سنگ سخنگو
بی تاب رفتن بود
و پایش
 به نازک ترین تار قلب آدمکی گم شده در زمان،
 زنجیر شده بود


سگ سخن جو

 

خیلی زیبا ست. 

مثل خود شاعر. 

اگر سعدی خوانده بود 

نتیجه  گرفته بود که اشعار زیبا را فقط زیبارویان جهان بی سامان می توانند بسرایند

۶۴۴۵

سنگ سخنگو

زیبایی چیزها اوبژکتیو و یا عینی است و نه سوبژکتیو. 

هر کس دیگر هم هر چیز زیبا را ببیند، خوشش آید. 

ما که اهل تعارف نیستیم

۶۴۴۰

سنگ سخنگو

میان شکل‌های پیشاسرمایه‌داری و سرمایه‌داری
با واکاوی مفهوم جامعه در گروندریسه می‌توان تمایزهای مشخصی را میان ساختارهای مولد درک کرد. مارکس عمدتاً به ترسیم تاریخ عمومی بشریت، و به‌طور مشخص، نظمی که در سراسر تاریخ دنبال شده است علاقه‌ی چندانی نداشت. علاقه‌مندی مارکس درعوض معطوف به فهم سازوکارهای خاص نظام سرمایه‌داری بود.

حریف


حریف
میان شکل‌های پیشاسرمایه‌داری و سرمایه‌داری


سگ سخن جو

 

خوب.
این عنوان ناقص الخلقه مطلب حریف
به چه معنی است؟
منظورش چه چیزی میان شکل های کذا و کذا ست؟

شکل
یکی از مفاهیم مته متیکی (گئومتریکی، هندسی) است و نه از مفاهیم فلسفی.
احسان طبری هم دچار همین خطا شده است.
مفهوم فلسفی مربوطه
فرم است که
یکی از زیرمفاهیمش شکل و صورت و چهره و سیما و قد و قامت و ریخت و قیافه و زشت و زیبا و غیره است.

حریف
با واکاوی مفهوم جامعه در گروندریسه می‌توان تمایزهای مشخصی را میان ساختارهای مولد درک کرد.


سگ سخن جو

 

این جمله حریف به چه معنی است؟
منظور حریف از ساختار چیست؟
ساختار مولد به چه معنی است؟
مولد = تولید کننده.
مثلا چه چیزی تولید کننده است؟
مفهوم جامعه
مفهومی فلسفی است و تعریف علمی استاندارد دارد
گروندریسه چیه؟

حریف
مارکس عمدتاً به ترسیم تاریخ عمومی بشریت، و به‌طور مشخص، نظمی که در سراسر تاریخ دنبال شده است علاقه‌ی چندانی نداشت.


سگ سخن جو

 

عجب بدبختی است.
مارکس و انگلس
کاشف قانون اساسی توسعه جامعه بشری به طور کلی اند.
تز معروف به «درک ماتریالیستی تاریخ»
مهمترین کشف کلاسیک ها ست
که
همتراز با کشف آتش بوده است و جامعه شناسی علمی را بنیاد نهاده است
محتوای این کشف مهم مارکس و انگلس چیست
اگر توضیح علمی همه فرماسیون های اقتصادی در طول تاریخ نیست؟
چگونه می توان ادعا کرد که «مارکس عمدتاً به ترسیم تاریخ عمومی بشریت، و به‌طور مشخص، نظمی که در سراسر تاریخ دنبال شده است علاقه‌ی چندانی نداشت. »

حریف
علاقه‌مندی مارکس درعوض معطوف به فهم سازوکارهای خاص نظام سرمایه‌داری بود.


سگ سخن جو

 

 منظور از ساز و کار چیست؟
مارکسیسم قبل از اینکه اقتصاد سیاسی باشد و به تحلیل اقتصاد کاپیتالیسم بپردازد
فلسفه است.
بدون تشکیل جهان بینی ماتریالیستی ـ دیالک تیکی
بدون تشکیل ماتریالیسم تاریخی
بدون توسعه تئوری شناخت مارکسیستی
یعین بدون فلسفه
مارکس اصلا نمی توانست کالا را به مثابه سلول اساسی جامعه سرمایه داری
تحلیل کند.
به همین دلیل
خیلی ها بر انند که بدون درک دیالک تیک هگل
درک و فهم «کاپیتال» مارکس محال است.
بخش اعظم تلاش مارکش در کاپیتال
صرف تعریف مفاهیم فلسفی شده است.
مثلا صرف تعریف همین مقوله فلسفی فرم می شود
که حریف به شکل ترجمه کرده است.
مثلا صرف همین مفهوم فلسفی ساختار می شود
که حریف معنی اش را نمی داند.
مارکس چه بسا فرم را برای توضیح مسائل نارسا می داند و از ساختار و چه بسا از فرم نمودین بهره برمی گیرد
مفاهیم فرم نمودین و محتوای ماهوی از اختراعات خود مارکس اند.
مارکس چگونه این مفاهیم را تشکیل داده است؟

ادامه دارد.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر