۱۴۰۰ اردیبهشت ۲۶, یکشنبه

سیری در شعری از سیاوش کسرایی تحت عنوان «آرش کمانگیر» (۸)

 Siyavash Kasraei.jpg

 

تحلیلی

از

شین میم شین

 

آرش کمانگیر

(شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۳۷)

  

بر نمی شد گر ز بام کلبه ها دودی

یا که سوسوی چراغی، گر پیامی مان نمی آورد،

رد پا ها گر نمی افتاد روی جاده ها لغزان،

ما چه می کردیم در کولاک دل آشفته دمسرد؟

 

معنی تحت اللفظی:

اگر اجاق خانه ها روشن نمی گشت،

اگر سوسوی چراغی پیام نمی اورد،

اگر رد پاها بر جاده های لغزنده نمی افتاد،

ما در کولاک برف و بوران چه می کردیم؟

 

سیاوش

 در این بند حماسه،

 چندین شناخت افزار دیالک تیکی رهگشا

را

بسط و تعمیم می دهد:

 

الف

بر نمی شد گر ز بام کلبه ها دودی

ما چه می کردیم در کولاک دل آشفته دمسرد؟

 

اولا

دیالک تیک نشانه و رهائی

را

در

سنت نیما

به شکل دیالک تیک دود کلبه ها و رهائی از کولاک

بسط و تعمیم می دهد.

 

نشان و نشانه از مقولات ادبی اصلی در شعر نیما ست.

 

اما چه رابطه ای میان دود و رهائی از کولاک وجود دارد؟

 

احتمالا به این دلیل که دود کلبه نشانی از وجود کلبه مسکونی به مثابه پناهگاهی است:

پناهگاهی از گزند برف و بوران و سرما و یخبندان و مرگ!

 

ب

یا که سوسوی چراغی، گر پیامی مان نمی آورد،

ما چه می کردیم در کولاک دل آشفته دمسرد؟

 

ثانیا

سیاوش

دیالک تیک نشانه و رهائی

را

 به شکل دیالک تیک سوسوی چراغ و رهائی از کولاک

 بسط و تعمیم می دهد.

 

باز هم به همان دلیل ذکر شده در بالا:

سوسوی چراغ هم سمبل امید است و هم نشانه اجتماع، همبود و   آبادی:

سوسوی چراغ پل پیوند میان فرد و جامعه است.

پل گذار از تنهائی به همبائی است.

پل گذار از خطر یأس آمیز مرگ در چنگ توفان به رهائی در دامان امن و مطمئن جامعه و همبود است.

 

ت

رد پا ها گر نمی افتاد روی جاده ها لغزان،

ما چه می کردیم در کولاک دل آشفته دمسرد؟

 

ثالثا

سیاوش

 دیالک تیک نشانه و رهائی

را

به شکل دیالک تیک رد پا و رهائی از کولاک

بسط و تعمیم می دهد.

 

همین دیالک تیک در شعر نیما به شکل بسیار مبهمی مطرح شده است.

دیالک تیک نشانه ـ راه ـ مقصد

را

سیاوش در سنت نیما،

 اما در پله فلسفی به مراتب متعالی تر از نیما

به شکل دیالک تیک ردپاها ـ رهیابی ـ رهائی

بسط و تعمیم می دهد

و

ضمنا رد پاها را به مثابه پل پیوند میان نسل ها

تجسم می بخشد.

 

سیاوش

علاوه بر اینها همه،

از مخاطره آمیز بودن راه رهائی پرده برمی دارد:

به همین دلیل از جاده های لغران سخن می گوید.

 

پ

مفهوم «جاده های لغزان»

 اما

ضمنا حاوی معانی دیگری است:

در این مفهوم

نوعی هشدار شاعر توده ها

گنجانده شده است:

جاده های زندگی مخاطره آمیزند

و

رهرو هر لحظه می تواند لیز بخورد و زمین بخورد:

هر لحظه می تواند زخم بردارد.

 

مورد توهین و تحقیر و شکنجه و آزار قرار گیرد،

منحرف شود و از پا در آید.

 

به همین دلیل رد پاها نه فقط رهنماینده، بلکه ضمنا قوت قلب دهنده اند.

سرمشق واره اند.

 

رد پاها تصاویر لایزال استیل زندگی و شیوه زیست اند.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر