شین میم شین
نه
اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه
اندیشیدن مادر زادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.
شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
حکایت یازدهم
(دکتر
حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۳۳)
۱
اگر نفع کس، در نهاد تو نیست
چنین گوهر و سنگ خارا یکی است
معنی تحت اللفظی:
کسی که به منافع عمومی بی اعتنا باشد، فرقی با جمادات ندارد.
سعدی در این بیت شعر، دیالک تیک (۱) را به عنوان محک و معیار عینی برای مرزبندی میان انسانها به کار می گیرد.
جواب
سعدی در این بیت شعر، دیالک تیک سود و زیان را به عنوان محک و معیار عینی برای مرزبندی میان انسانها به کار می گیرد.
این بیت شعر، یکی از مهمترین احکام سعدی در رابطه با تئوری بنیاد است.
شاید خود سعدی متوجه نباشد که به دست خود، ضربه نابود کننده ای بر تئوری بنیاد خود فرود می آورد:
اگر هومانیسم در نهاد کسی نباشد، ذات و اصل و گوهر و نژاد و غیره هیچ اند.
این به معنی رد تئوری بنیاد است.
این به معنی رد اوتوماتیسم ناشی از بنیاد خدادادی انسانها ست.
دیالک تیک سود و زیان را حدود هفتصد سال بعد نیما دقیقتر و صریحتر فرمولبندی خواهد کرد:
(نیما یوشیج ، «مجموعه کامل اشعار نیما»، تدوین سیروس طاهباز، چاپ دوم، ۱۳۷۱ ، ص ۳۴۹ (۱۳۲۳).)
بی هیچ ریب،
آنچه که ناقوس تفسیر می کند،
همه حرف شنیدنی است:
دوران عمر زود گذر ارزشی اش نیست،
در خیر از برای کسان،
گر بارور نباشد
سود هزار تن
را،
اندر زیان کار تنی چند، خواهان اگر نباشد.
نیما
در این شعر،
معنی زندگی زود گذر
را
در
جانبداری از منافع توده (سود هزار تن)
و
در
مخالفت با اقلیت استثمارگر و انگل (زیان کار تنی چند)
می داند.
نیما
عملا و عینا
(یعنی خواه و ناخواه، آگاهانه و ناخودآگاه)
دیالک تیک توده و طبقه حاکمه
را
به
شکل دیالک تیک هزار تن و تنی چند بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از ان توده می داند.
سعدی اعلام می کند که اگر در «نهاد» کسی نفع دیگران نباشد، یعنی اگر کسی بنیاد هومانیستی نداشته باشد،
فرقی میان نیک بنیاد و بد بنیاد، میان گوهر وسنگ خارا نخواهد بود.
پیش شرط نیک بنیادی انسانها داشتن بنیاد هومانیستی است و بس.
اگر شاهزاده ای انسان ستیز باشد و بر توده مولد و زحمتکش ستم اعمال کند،
دیگر نمی تواند نیک بنیاد، اصیل، نیک گوهر تلقی شود.
چنین شاهزاده ای با خود توده مولد و زحمتکش بد بنیاد مادرزاد فرقی نخواهد داشت.
سعدی (و بعد حافظ، احتمالا به پیروی از او) اصولا چیزها، پدیده ها و سیستم ها (انسانها) را به دو دسته طبقه بندی می کند:
الف
نیک بنیاد
(لعل، زمرد، درخت سیب، اسب تازی، اشراف فئودال
ب
بد بنیاد
(سنگ خارا، بید و بوریا، خر، توده مولد و زحمتکش)
اشکال تئوریکی سعدی
وقتی پدید می آید
که
شاهزاده ای، پسر پیامبری، همسر پیامبری
زباله
(مفسد فی الارض)
و
سگی
آدم شود.
مثلا
پسر نوح
زن لوط
سگ اصحاب کهف
سعدی برای خروج از این بن بست
تبصره ای بر تئوری فاشیستی و راسیستی بنیاد
سرهم بندی می کند.
این تبصره تئوریکی سعدی
مبتنی بر مفهوم هنر است:
بدین طریق
نیک بنیاد و بد بنیاد
مجددا
طبقه بندی می شوند:
الف
نیک بنیاد باهنر و بی هنر
ب
بد بنیاد باهنر و بی هنر
مسئله حل می شود:
پسر نوح و زن لوط
نیک بنیاد بی هنر بوده اند.
سگ اصحاب کهف
بدبنیاد با هنر بوده است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر