۱۳۹۷ اردیبهشت ۲۷, پنجشنبه

مائوئیسم و رسالت تاریخی طبقه کارگر (۳۶)


پروفسور دکتر رولف ماکس
برگردان
شین میم شین
 

فصل سوم
توسعه و تکامل طبقه کارگر چین و تبدیل گشتن آن به فاکتور سیاسی و اجتماعی اصلی جامعه
به مثابه مسئله اجتماعی هسته ای (مرکزی، اصلی)

ج

۱
·    شعور (روح) کارگران در چین، هنوز به میزان نیرومندی در فرم های (چارچوب های) فکری سنتی سیر می کند.

۲
·    بخش اعظم اعضای این طبقه با ایده ئولوژی سنتی پیوند تنگاتنگی دارد.

۳
·    این مسئله خود را، نه فقط در این نمایان می سازد که در تفکر راسیونال (عقلی) این بخش از طبقه کارگر چین، عناصر نیرومندی از ایده ئولوژی غیر پرولتری و سنتی وجود دارند، بلکه ضمنا در عوامل زیر نمودار می سازد:

الف
·    در خصلت عالم عواطف و احساسات آن

ب
·    در خصلت وضع پسیکولوژیکی آن 

پ
·    در طرز رفتار آن

ت

·    در طرز واکنش آن به پدیده های اجتماعی

ث

·    در نوع و اندازه انطباق اجتماعی (همرنگ سازی) آن

۴
·    نقش تعیین کننده در این زمینه، از آن شرایط زیر است:

الف

·    انسان ها را در چین سنتی، نهادهای اجتماعی (منظور از نهادهای اجتماعی نه فقط دولت، بلکه همچنین خانواده سنتی است که به لحاظ ایده ئولوژیکی نقش فراگیر مؤثری به عهده داشته است) و ایده ئولوژی سنتی چنان تربیت می کنند که آنها خود را به مثابه عنصری از  هارمونی یونیورسال (هماهنگی عام) تلقی می کنند.

ب

·    این طرز تربیت سنیت، نتایج اجتماعی ـ پسیکولوژیکی نهایی  در پی داشته است که به میزان بسیار نیرومندی توسعه شناخت هویت فردی خود در تضاد با شناخت توده خلق عمل کرده است.

۵
·    در نتیجه خامی (عدم بلوغ) ساختار طبقاتی، وقوف به خصلت طبقاتی جامعه و وقوف به خصلت طبقاتی قدرت دشوار می گردد.

۶
·    این وقوف به خصلت طبقاتی جامعه و خصلت طبقاتی قدرت، اما پیش شرط صرفنظرناپذیری برای توسعه خودشناسی  (شعور نسبت به خویشتن خویش به مثابه طبقه، که به غلط به خود آگاهی ترجمه شده است) طبقه کارگر به مثابه یکی از عناصر مهم و ماهوی شعور طبقاتی است.

ادامه دارد.

۱ نظر:

  1. ویرایش:
    این طرز تربیت سنتی، نتایج اجتماعی ـ پسیکولوژیکی نهایی در پی داشته است که به میزان بسیار نیرومندی، توسعه شناخت هویت فردی خود در تضاد با شناخت توده خلق عمل کرده است.

    پاسخحذف