آذر و احسان طبری
پژوهشی از احسان طبری
راجع به ارزیابی و شناخت شخصیت انسانی
(مجله “دنیا” دوره دوم، سال ششم، شماره ۴ زمستان ١٣۴۴)
درنگی
از
شین میم شین
طبری
براى
تشخیص نیک و بد شخصیت افراد
باید دید ملاک عمده ارزیابى کدامست.
اکنون معلوم می شود که موضوع پژوهش طبری،
نه شخصیت به مثابه مفهومی فلسفی، بلکه شخصیت به مثابه مفهومی ادبی ـ عامیانه ـ فاضلانه است.
به همین دلیل
طبری از نیک و بد شخصیت انسانی سخن می گوید.
ملاک طبری برای تمیز نیک و بد در شخصیت انسانی
به دو دسته تقسیم بندی می شود:
ملاک عمده و ملاک غیرعمده.
طبری
زیرا اگر ملاک عمده صادق نیست، درست بودن جهات غیر عمده تاثیرى در اصل مطلب ندارد.
طبری در دیالک تیک معیار عمده و معیار غیر عمده (؟)
نقش تعیین کننده برای ارزیابی را از آن ملاک عمده می داند.
عجیب است.
اصولا
کسی از چیزهای غیر عمده و پیش پا افتاده و بند تبنانی
معیار نمی سازد.
معیار در هر زمینه باید حاوی و حامل خواص کلی و عام و علمی و ماهوی باشد.
تا حقیقی باشد و نه الکی و بند تنبانی.
احتمالا
منظور طبری از ملاک عمده، ملاک ماهوی و یا اصلی است.
خواهیم دید.
طبری
آرى باید دید ملاک عمده ارزیابى شخصیت انسانى یا اخلاقى یک فرد کدامست
و
چگونه مى توان دانست که کسى بطور عمده نیک و مثبت است یا بد و منفى؟ طبری
در این جمله،
میان شخصیت انسانی و شخصیت اخلاقی علامت تساوی می گذارد.
طبری
شخصیت انسانی و یا اخلاقی افراد
را
عمدتا
به نیک و یا بد
و
به مثبت و یا منفی
طبقه بندی می کند.
خوب.
چی بشود؟
کشف نیک و بد و یا مثبت و منفی بودن شخصیت اخلاقی کسی چه دردی را درمان می کند؟
طبری
به
عقیده نگارنده
این ملاک را باید در رفتار و رابطه شخص مورد قضاوت
اولا
نسبت
به واقعیت و حقیقت
و
دوما
نسبت به جامعه جستجو کرد.
اکنون معلوم می شود که طبری تعریف مارکسیستی از مفهوم ذهنی (سوبژکتیو) نداند و ندارد.
چون وقتی کسی می گوید، «به
عقیده نگارنده» و « رفتار و رابطه شخص مورد قضاوت»
فقط جنبه های سوبژکتیو (ذهنی کذایی) را معیار و ملاک قرار می دهد:
خویشتن خویش را
و
همنوع خویش را
طبری ضمنا
دیالک تیک منفرد (خاص) و عام
را
فراموش می کند و در نتیجه در خطه منفرد (خاص) حرکت و حرافی می کند:
در خطه خویشتن خویش و حریف و همنوع مشخص خویش.
طبری
خیال می کند که عقاید (نظرات) شخصی اند و نه بشری و طبقاتی.
ضمنا
خیال می کند که شخصیت اخلاقی افراد، فردی اند و نه بشری و طبقاتی.
طبری
به
عقیده نگارنده
این ملاک را باید در رفتار و رابطه شخص مورد قضاوت
اولا
نسبت
به واقعیت و حقیقت
و
دوما
نسبت به جامعه جستجو کرد.
طبری
ضمنا
برای تحدید (محدودیت بخشیدن به) ملاک عمده کذایی اش،
آن را در رابطه با واقعیت و حقیقت و جامعه مورد ملاحظه و بررسی قرار می دهد.
یعنی
واقعی بودن و حقیقی بودن و جامعتی بودن ملاک عمده کذایی را برجسته می کند.
باید ببینیم.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر