۱۴۰۳ شهریور ۲۰, سه‌شنبه

وجود و شعور (۷۸)

  

سرگی لئونیدوویچ روبین اشتاین

 (۱۸۸۹ ـ ۱۹۶۰)

برگردان

شین میم شین


فصل دوم

کردوکار روانی و واقعیت عینی

 ۴

روانی به مثابه روند شناخت
ادامه

 


 

۹

·    در هر تعمیم مفهومی، قاعدتا یک تعمیم حسی نهفته است.

 

(تعمیم

ضد دیالک تیکی تجرید است.

در عمل فکری تجزید ویا انتزاع،

از چیزهای معین مشخص مثلا از سرو وصنوبر و بید و غیره به مفهوم درخت می رسیم.

درخت

چیزی مجرد و یا انتزاعی است.

درخت

فقط در ذهن بشر وجود دارد.

جزو ارواح است.

برای رسیدن به درختان مشخص، باید مفهوم درخت، تعمیم داده شود.

یعنی

راه طی شده برای گذار از سرو و صنوبر و بید به مفهوم درخت، در جهت عکس طی شود.

تعمیم یعنی همین برگشت از مجرد ویا انتزاعی به مشخص.

مترجم)

 

۱۰

·    عناصر حسی که در تفکر انتزاعی محبوس اند، به صورت کلیشه های حسی راه حل های مشاهدتی مسائل انتزاعی و غیره نمودار می گردند.

 

۱۱

·    از سوی دیگر، در روند شناخت، به طور مستمر، جنبه و جانب حسی آن هم استغنا کسب می کند (غنی تر می شود).

 

۱۲

·    اضمنا با کشیده شدن داتاهای حسی آغازین به پیوندهای نوین، ادراک به طور مستمر تغییر می یابد و ژرف تر می شود.

 

۱۳

·     این حقیقت امر خود را به عنوان مثال، در مقایسه زیر نشان می دهد:

·    در مقایسه علامت دستگاه علمی که توسط ثبات (ثبت کننده) آن پدیده و یا آن علامت، شناخته نمی شود ولی توسط دانشمندی که قادر به معنی کردن این علامت باشد، ادراک می شود:

 

۱

·    دریافت های حسی همانند اینجا معنی جدیدی کسب می کنند.

 

۲

·    یعنی در آنها محتوای اوبژکتیو (عینی) جدیدی ادراک می شود.

 

۳

·    منطبق با چگونگی کشیده شدن ادراکی به پیوندهای جدید، آن ادراک خواص جدیدی را نمودار می سازد.

 

۴

·    این خواص جدید در مفاهیمی تثبیت می یابند.

 

۵

·    مفاهیمی که ماهیت آن را ژرفتر و همه جانبه تر آشکار می سازند.

 

۶

·    بدین طریق، به طور مستمر، کل روند شناخت، یعنی درونمایه انتزاعی آن که در اثر تفکر کشف می شود،  به حوزه حسی برمی گردد و در آن ته نشین می شود.

 

۱۴

·    به همین دلیل، روند شناخت را نباید متشکل از دو مقطع تصور کرد که در درجه واحدی قرار دارند.

 

۱۵

·    تصور از خط مستقیمی نیز که نقطه پایانی اش همواره از نقطه آغازینش فاصله می گیرد، نامناسب است.

 

۱۶

·    در صورتی می توان به حقیقت نزدیکتر گشت که آن خط مستقیم،  مارپیچ بی پایانی  تصور شود.

·    مارپیچ بی پایانی که آن خط بر رویش پیش می رود.

 

۱۷

·    یعنی از حسی به انتزاعی و از انتزاعی به حسی فرا می رود:

·    یعنی پس از فاصله گرفتن از حسی، مجددا به آن باز می گردد.

 

(البته این  نقطه حسی، همان نقطه حسی پیشین نیست.

این همان نقطه حسی در سیر مارپیچی اش است.

مترجم)

 

۱۸

·    اما نقطه ای که آن خط بدان باز می گردد، مستمرا جا به جا می شود (به جلو هل داده می شود.)

 

۱۹

·    آن سان که آنچه که با تفکر انتزاعی کشف شده است، مستمرا در حسی، یعنی در ادراک واقعیت عینی ته نشین می شود.

 

۲۰

·    کلیه تجریدات (انتزاعات) تفکر اصولا به فهم و توضیح آن خدمت می کنند که چه چیزی به طور مستقیم و یا غیر مستقیم در سطوح حسی واقعیت عینی (واقعیت عینی ئی که ما در آن زندگی می کنیم و در آن مؤثر می افتیم) آشکار می گردد.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر