۱۴۰۳ شهریور ۱۹, دوشنبه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ح) حقوق اولیه (حقوق اساسی) (۹)

 

  

پروفسور دکتر هرمان کلنر

برگردان

 شین میم شین

 

پروفسور هرمان کلنر 

(۱۹۲۶)

حقوق ـ فیلسوف 

مؤلف کتب بیشمار

 

طرح مارکسیستی حقوق بشر

 

۱

·    طرح مارکسیستی حقوق بشر بر تحلیل علمی شرایط رئال توسعه بشریت استوار است که در برگیرنده توسعه شخصیت انسان ها نیز است.

 

۲

·    نتیجه این بررسی ـ که برای اولین بار از سوی مارکس و انگلس در اثر مشترک آندو تحت عنوان «ایدئولوژی آلمانی» مطرح شده ـ در وهله اول در شناخت مبتنی بر نفی این حقیقت امر است که شکوفائی هماهنگ همه توان های (ظرفیت های) خلاق جامعه، به ویژه توسعه همه جانبه شخصیت فرد فرد اعضای جامعه، نه از طریق اجرای مو به موی مفاد لیست حقوق اولیه بورژوائی امکان پذیر است و نه از طریق تکمیل آن.

·    بلکه برعکس.

·    در جامعه بورژوائی تضادی آنتاگونیستی میان شخصیت انسان و شرایط زندگی نافذ در آن وجود دارد، که ریشه هایش را باید در شیوه تولید جست و جو کرد.

 

۳

·    زادگاه این تضاد میان انسان و جامعه (بیگانگی) در سازمان کاپیتالیستی کار است:

·    به سبب مالکیت خصوصی بر وسایل تولید، وسیله سازنده شخصیت انسان ـ در عین حال ـ وسیله استثمار خود او ست.

 

۴

·    از آنجا که مالکان خصوصی مهمترین وسایل تولید ـ همزمان ـ مالکان وسایل فکری و سیاسی جامعه اند، می توان برای توضیح وضعیت بنیادی انسان ها در کاپیتالیسم گقت که انسان ها همزمان زیر بار سه گانه استثمار، استحمار (تحمیق) و سرکوب و ستم قرار دارند.

 

۵

·    فونکسیون فعال ساز طرح مارکسیستی حقوق بشر در تشکیل شرایط زندگی ئی که در آن هر کس بتواند طبیعت انسانی خود را آزادانه شکوفا سازد، به اوج می رسد.

·    (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲، ص ۵۵۶)

 

۶

·    تضاد ماهوی جامعه سرمایه داری میان انسان و شرایط زندگی او تنها زمانی می تواند حل شود که کل جامعه به طور رادیکال و ریشه ای تحول یابد و کاپیتالیسم شخصیت ستیز به وسیله سوسیالیسم جایگزین شود.

·    سوسیالیسم به مثابه «جامعه ای که در آن، توسعه و تکامل آزاد هر کس، شرط توسعه و تکامل آزاد همه است.»

·    (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۴، ص ۴۸۲)

 

۷

·    چنین جامعه ای اوتوپی نیست.

 

۸

·    تشکیل چنین جامعه ای به طور اوبژکتیو مشروط می شود:

 

الف

·    صنعت مدرن پدید آمده به برکت کاپیتالیسم، تقسیم کار به میراث مانده را دستخوش انقلاب می سازد و آموزش و پرورش همه جانبه انسان ها را برای پاسخگوئی به نیازهای کاری متنوع به وظیفه حیاتی جامعه مبدل می سازد.

 

ب

·    تبدیل کارگر از نوکر هیچکاره ماشینپاره به فرمانروای روند تولید، یکی از ضروریات عینی توسعه جامعتی فراتر است.

 

پ

·    این ضروت عینی توسعه جامعتی را مدیون کاپیتالیسم هستیم.

 

ت

·    ولی اشکال کار اینجا ست که تبدیل کارگر از نوکر هیچکاره ماشینپاره به فرمانروای روند تولید نمی تواند در چارچوب تنگ مالکیت خصوصی عملی شود.

 

ث

·    همین ضرورت اما در عین حال، بنیان مادی برای مطالبه رئالیستی حق تبدیل انسانپاره رشدیابنده تحت تقسیم کار خرفتساز به فرد انسانی کاملا توسعه یافته محسوب می شود.

·    انسانی که شرایط هستی خود را تحت کنترل خویش در می آورد، به برکت شناخت چند و چون چیزها بدان سازمان می بخشد و به تسلط بر آنها شروع می کند.

 

ج

·    در انقلاب سوسیالیستی طبقه کارگر پیروزمند به کمک دولت خویش و با برخورداری از حقوق خویش، شناخت جامعتی را به قدرت جامعتی بدل می کند:

 

ح

·    طبقه کارگر پیروزمند در وهله اول تابعیت سیاسی کار کنندگان از کار نکنندگان را از بین می برد و سپس به استثمار و استحمار (تحمیق) انسان به وسیله انسان پایان می بخشد.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر