۱۴۰۳ شهریور ۲۹, پنجشنبه

درنگی در دو شعر برای مرتضی کیوان (۲۳)

 مرتضی کیوان 
(آخرین نفر از راست)
(۱۳۰۰ خورشیدی اصفهان − ۲۷ مهر ۱۳۳۳ تهران) 
شاعر، منتقد هنری، روزنامه‌نگار و فعّال سیاسی

 

درنگی 
از
میم حجری
 
شاملو
نه به خاطرِ دیوارها ــ به خاطرِ یک چپر
نه به خاطرِ همه انسان‌ها ــ به خاطرِ نوزادِ دشمن‌اش شاید
نه به خاطرِ دنیا ــ به خاطرِ خانه‌ی تو
به خاطرِ یقینِ کوچکت که انسان دنیایی‌ست
 
معنی تحت اللفظی:
توده ای ها
 (کیوان و یاران) 
را 
نه به خاطر دیوارها و همه انسان ها و دنیا، بلکه به خاطر چپری، نوزاد دشمنشان شاید، خانه نوزادی و یقین کوچک نوزادی به دلیل دنیا وارگی انسان
تیرباران کرده اند.
 
۱
نه به خاطرِ دنیا ــ به خاطرِ خانه‌ی تو
به خاک افتادند. 
 
شاملو
در این دلیل سومش برای اعدام توده ای ها، 
دیالک تیک جزء و کل
 را
به شکل دوئآلیسم دنیا و خانه عروسکی نوزاد بسط و تعمیم می دهد و کمافی السابق وارونه می سازد.
یعنی
نقش تعیین کننده را در دیالک تیک و دوئالیسم جزء و کل (دنیا و خانه عروسکی نوزاد) از ان جزء (خانه عروسکی نوزاد) جا می زند.
 
وارونه سازی دیالک تیک ها
به نیت تعویض جهان بینی مربوطه صورت می گیرد:
مثلا
وارونه سازی دیالک تیک های هگل توسط کارل مارکس و فریدریش انگلس
به معنی تعویض جهان بینی ایدئآلیستی با جهان بینی ماتریالیستی بود
و 
در این مورد
وارونه سازی دیالک تیک جزء و کل
به معنی تعویض جهان بینی ماتریالیستی ـ دیالک تیکی با جهان بینی ایدئآلیستی ـ متافیزیکی (دوئالیستی) است.
 
 توده ای ها
(کیوان و یاران)
نه به خاطر آرمانی طبقاتی، جهانی، تماممبشری، بین المللی و یونیورسال، بلکه به خاطر چس و فس به خاک افتاده اند.
 
۲
به خاطرِ یقینِ کوچکت که انسان دنیایی‌ست
 به خاک افتاده اند.
 
شاملو
در این دلیل چهارمش برای استقبال توده ای ها از مرگ،
دیالک تیک یقین فلسفی ـ علمی (مارکسیستی ـ لنینیستی) و یقین فقهی ـ خرافی ـ غریزی 
را
به شکل دوئالیسم یقین راسیونال بلوغ آمیز بزرگ و یقین نوزادانه کوچک بسط و تعمیم می دهد.
نتیجه اش این می شود که توده ای ها مشتی کودک واره خیالگرا و ماجراگرا بوده اند و قربانی این خیالگرایی و ماجراگرایی خود شده اند.
 
که انسان دنیایی‌ست
 
چپاندن هندوانه زیر بغل انسان انتزاعی
کسب و کار گنده گویانه و عوامفریبانه همه اگزیستانسیالیست ها ست که باید مستقلا مورد تحلیل قرار گیرد.
 
شاملو
به خاطرِ آرزوی یک لحظه‌ی من که پیشِ تو باشم
به خاطرِ دست‌های کوچکت در دست‌های بزرگِ من
و لب‌های بزرگِ من
بر گونه‌های بی‌گناهِ تو

 
معنی تحت اللفظی:
توده ای ها برای امکان پذیر گشتن شق القمرهای زیر 
به استقبال مرگ رفته اند و بر خاک افتاده اند:
  ملاقات شاعری با نوزادی
رسیدن دستان بزرگ شاعری به دست های کوچک نوزادی 
و
لب های بزرگ شاعری بر گونه های بی گناه نوزادی.
 
در این بند شعر شاملو 
راوی شعر نوزادی می شود:
شعر از زاویه دید نوزاد و از قول نوزادی سروده می شود.

جالب توجه در این بند شعر، گونه های بی گناه است.
انگار
گونه ها دو گونه اند:
گناهکار و بی گناه.
 
این جور مفاهیم را مفاهیم من در آوردی ایراسیونال (نابخردانه) باید نامید.
 
محتوای این بند شعر شاملو
مدح شبیه ذم است.
خواننده
از سویی
 اندک اندک دلش به حال توده ای ها می سوزد
و
از سوی دیگر
به عظمت شاعر شاملو نامی ایمان می آورد.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر