۱۴۰۳ شهریور ۲۲, پنجشنبه

وجود و شعور (۷۹)

  

سرگی لئونیدوویچ روبین اشتاین

 (۱۸۸۹ ـ ۱۹۶۰)

برگردان

شین میم شین


فصل دوم

کردوکار روانی و واقعیت عینی

 ۴

روانی به مثابه روند شناخت
ادامه

 

احساس

 

۲۱

·    بسته به اینکه تفکر تئوریکی (نظری) چگونه از آن (سطوح حسی واقعیت) فاصله می گیرد، بسته به آنچه که چنان و یا چنین، خواه به طور غیر مستقیم و خواه دور از آن، در حوزه شناخت حسی با داتاهای (داده های) حسی پراتیک کنترل می شود، ما به اندازه گیری نه فقط پیشرفت تفکر علمی، بلکه علاوه بر آن، به اندازه گیری انحراف تفکر علمی از الزاماتی نایل می آییم که باید در خور آن باشند.

 

۲۲

·    البته دانش ماهوی و تئوریکی هرگز با شناخت حسی به طور بیواسطه منطبق نمی شود.

 

(اگر دانش تئوریکی با شناخت حسی منطبق می شد، 

در  آن صورت، دیگر کسی نیازی به شناخت علمی، تئوریکی و انتزاعی نمی داشت.)

 

۲۳

·    دانش تئوریکی با شناخت حسی چه بسا حتی در تضاد مستقیم با یکدیگر قرار می گیرند.

 

(ما با دو دیالک تیک معرفتی ـ نظری (تئوری شناخت) زیر سر و کار داریم:

 

الف

دیالک تیک حسی و عقلی

 

ب

دیالک تیک تجربی و نظری  

 

مراجعه کنید

به

حسی و عقلی

(سنسوئال و راسیونال)

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14897

 

تجربی و نظری

(امپیریکی و تئوریکی)

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12344

 

مترجم)

 

۲۴


 

·    شناخت حسی، به عنوان مثال، همه روزه حرکت خورشید به دور زمین را نمودار می سازد.

 

۲۵

·    در حالیکه شناخت علمی مدعی آن است که قضیه بر عکس است.

·    شناخت علمی ادعا می کند که این خورشید نیست که به دور زمین می گردد، بلکه زمین است که به دور خورشید می گردد.

 

۲۶

·    تصور کامل و منطبق از روند شناخت ایجاب می کند که آن به مثابه روند یکپارچه و واحدی در پیوند متقابل اجزایش در نظر گرفته شود.

 

۲۷

·    این اما بدان معنی نیست که احتیاجی به تمییز اجزای روند شناخت نیست.

 

۲۸

·    بلکه بر عکس:

·    بدون آنالیز (تجزیه و تحلیل) حلقات مختلف روند شناخت  به لحاظ خودویژگی های خاص شان، روند شناخت، در مشخصیت (مشخص بودن) خود، یعنی در پیوند متقابل رئال (واقعی) حلقات خود نمودار نمی گردد.

 

۲۹

·    احساس (حس کردن) و ادراک چنانند که واقعا وجود دارند.

 

۳۰

·    احساس و ادراک، قبل از همه به مثابه روندهای رئال وجود دارند.

 

۳۱

·    احساس (حس کردن) و ادراک  در بیان مؤثرشان گبیلده های (اشکال، مصنوعات) حسی اند.

·    گبیلده های حسی ئی که در رابطه معرفتی با چیزها و پدیده ها و یا واقعیت عینی قرار دارند و به مثابه تصویر آنها، به مثابه انعکاس آنها، به مثابه شناخت و به مثابه دانش نمودار می گردند.

 

۳۲

·    ما میان مفاهیم زیر تفاوت قائل می شویم:

 

الف

·    احساس و ادراک به مثابه فونکسیون های ارگانی (فونکسیون های عضوی از اندامی) که با تحریک ها در رابطه متقابل قرار دارد.

 

ب

·    دانش تجربی  حسی بشر، که با جهان اوبژکتیو (عینی) در تأثیر متقابل قرار دارد.

 

(تفاوت تجربه با دانش تجربی

این است که دانش تجربی نتیجه تجزیه و تحلیل تجربه است.

دانش تجربی

تجربی فکری شده است.

دانش تجربی

تجربه ای است که رویش کار فکری صورت گرفته است.

مترجم)

 

۳۳

·    مفاهیم «احساس» (حس کردن) و «ادراک»،  به معانی فوق الذکر، مقولات پسیکولوژیکی (مقولات مربوط به روانشناسی ) اند.

 

مراجعه کنید

به

 

مقوله

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/3517

 

 

مقوله

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2850

 

پایان

 

مقوله

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2992

 

۳۴

·    «دانش تجربی حسی»، «شناخت حسی»، «داتاهای (داده های) حسی پراتیک بشری» اما مقولات معرفتی ـ نظری اند.

·    یعنی مقولات مربوط به تئوری شناخت اند.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر