۱۴۰۳ شهریور ۱۸, یکشنبه

وجود و شعور (۷۷)

  

سرگی لئونیدوویچ روبین اشتاین

 (۱۸۸۹ ـ ۱۹۶۰)

برگردان

شین میم شین


فصل دوم

کردوکار روانی و واقعیت عینی

 ۴

روانی به مثابه روند شناخت
ادامه

 


۱۴

·    در کلیه مراحل و یا فرم های شناخت هم می توان معیار مشترک اوبژکتیویته (عینیت) را اثبات کرد.

·    این معیار مشترک اوبژکتیویته (عینیت) را پراتیک تشکیل می دهد. 

پراتیک

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11454

 

۱۵

·    درعین حال اما سوبژکتیویته و اوبژکتیویته در هر مرحله شناخت به انحای مختلف نمودار می گردند.

 

۱۶



·    ادراک (استنباط) در فرم های اولیه اش عمدتا در مشاهده کم و یا بیش اوبژکت بیواسطه موجود است.

 

۱۷

·    روند ادراک به مثابه چنین چیزی در شعور نمودار نمی گردد.

 

(اگر مشاهده آماجگرا را وارد ادراک نکنیم.

ادراکی که در واقع، تفکر حسی ئی است.)

 

۱۸

·     تفکر، بیشتر به مثابه کردوکار فکری بشر عرض اندام می کند.

 

۱۹

·    یعنی به مثابه کردوکار فکری سوبژکت عرض اندام می کند.

 

۲۰

·    «سوبژکتیویته»، بدین معنا در تفکر در معنی اول و عام این کلمه، به میزان قوی تری عرض اندام می کند.

·    به میزانی قوی تر از آن که در ادراک عرض اندام کرده است.

 

۲۱

·    همزمان، تفکر انتزاعی بنا بر محتوایش به اوبژکتیویته ای دست می یابد که در دسترس احساس و یا ادراک نیست.

 

۲۲

·    ما اکنون برای نشان دادن سوبژکتیو و اوبژکتیو (و ضمنا برای نشان دادن فکری) در فرم های مشخصش، به انالیز (تجزیه و تحلیل) روند شناخت می پردازیم.

 

روند شناخت

ادراک به مثابه شناخت حسی جهان خارج

 

۱

·    شناخت از احساس و ادراک تا تفکر انتزاعی، یعنی تفکر مفهومی روند یکپارچه و واحدی است.

 

۲

·    از انجا که احساس و مفهوم ماهیتا متفاوت از یکدیگرند، در این روند می توان میان حلقات متفاوت تفاوت گذاشت.

 

مراجعه کنید

به

مفهوم

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2855

 

تفکر مفهومی

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13278

 

پایان

 

۳

·    می توان حتی به «جهش» معینی پی برد که شناخت در این گزار به تفکر انتزاعی صورت می بخشد.

 

۴

·    اما علیرغم آن، نباید مرحله حسی (سنسوئآل) شناخت و مرحله منطقی و یا عقلی (راسیونال) شناخت را از یکدیگر ایزوله و مجزا ساخت و خارجا (به طور خارجی) رو در روی یکدیگر قرار داد.

·    کاری که چه بسا صورت می گیرد.

 

۵

·    چنین کاری (در مقابل هم قرار دادن خارجی مرحله حسی (سنسوئآل) و مرحله منطقی و یا عقلی (راسیونال) شناخت) تاب مقاومت در برابر انتقاد ندارد و با جریان واقعی روند شناخت هم مطابقت ندارد.

 

۶

·    اثبات پیوند مرحله حسی با مرحله انتزاعی دشوار نیست.

 

۷

·    قبل از همه باید گفت که شناخت انتزاعی بدون شناخت حسی محال و امکان ناپذیر است.

 

(در دیالک تیک حسی و عقلی

نقش تعیین کننده از آن حسی است.

 

·    مراجعه کنید به حسی و عقلی

 

حسی و عقلی

(سنسوئال و راسیونال)

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/14897

مترجم)

 

۸

·    بدین معنی، نه فقط درست که هر تفکر تئوریکی (نظری) در تحلیل نهایی، بر منبای داتاهای تجربی (امپیریکی) صورت می گیرد و ضمنا به محتوای انتزاعی از طریق آنالیز (تجزیه و تحلیل) کم و یا بیش بنیادی (اساسی) داتاهای حسی می توان دست یافت، علاوه بر آن، به عمیق ترین معنی اش، در تفکر انتزاعی همیشه این و یا آن درونمایه حسی به صورت بسیار تقلیل یافته، حبس شده است که همزمان پایه و اساس آن است.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر