۱۴۰۲ آبان ۷, یکشنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۲۶۶)

 
 
میم حجری

 
خواب خرد
به تولد هیولا می انجامد.
فرانسیسکو گویا

حماس می دانست که با جنایات خود در اسرائیل
چه بلایی بر سر سکنه غزه خواهد آمد.
تجربه خرکی حزب الله در لبنان را داشت
که
با کشتن دوسرباز اسرائیل
لبنان
ویران شد و یک میلیون لبنانی آواره گشتند.
حماس
ولی علیرغم ان به جنایات خود دست زد.

فوندامنتالیسم اسلامی
تقویت کننده فاشیسم در اسرائی لبوده  است.
به قول عرفات
حماس
مخلوق فاشیست های اسرائیل است.
با جنایات حماس
فاشیست های حاکم در اسرائیل
شکر خدا را به جای اوردند
چون تظاهرات توده ای خلق یهود
دمار از روزگارشان در اورده بود و در آستانه سقوط بودند.

مرتجعین
توان شرم ندارند.
به همین دلیل بی شرمانه از پیروزی حماس دم می زنند.

در این سه هفته
۷۷۰۰ تن از سکنه غزه رهسپار گور شده اند
۱۵۰۰ تن از بهترین کادرهای حماس هم در اسرائیل شهید شده اند و به بهشت برین پرت  شده اند.
تازه
این هنوز اغاز فاجعه است.




میان واژه و مفهوم
رابطه دیالک تیکی فرم و محتوا وجود دارد.
احکام ویا افکار
هم جزو ارواحند
و
به محض تشکیل فرم جمله به خود می گیرند.
میان  جملات و احکام و یا افکار
هم
رابطه دیالک تیکی فرم و محتوا برقرار است.
نه فرمی بدون محتوا وجود دارد و نه محتوای بدون فرم.
ضمنا
زبان تعیین کننده نیست.
عرعر به هر زبانی هم باشد
عرعر خواهد بود.
علاوه بر این زبان عربی
صدهزار بار غنی تر از زبان پارسی است.
به زبان پارسی بدون حمایت واژه های عربی و ترکیو روسی و انگلیسی و غیره
حتی جمله ای نمی توان ساخت


عجب خرافاتی.
این هارت و پورت
دال بر وارنه بینی گوته است.
شعور و شرف و تربیت و شخصیت و مخلفات
اولا
پس از سیر کردن شکم و پیدا کردن پوشاک و مسکن و بهداشت
مطرح می شوند.
اگر شک داشتی سری به غزه برن و ایمان بیاور به تقدم وجود بر شعور
حتی
رسول اکرم مارکسیستی می اندیشید
وقتی که می گفت:
وجود مقدم بر سجود است.
چه کسی می گوید که کریم دانا نیست؟
ثانیا
شعور و شخصیت و غیره
توسط جایگاه اجتماعی و خاستگاه طبقاتی
مشروط می شوند.
کودکی که نان در زباله دان می جوید
نه از نعمات تربیتی و اموزشی و پرورشی و علمی وفنی و هنری و غیره برخوردار است و نه از شخصیت و شرف و غیره.


هی ریاضی دان بزرگ
دین فرمی از شعور است.
به قول عیسی  مسیح
بشر خر نیست تا فقط در بند نان باشد.
بشر
علاوه بر نان به ایمان نیاز دارد.
نان در دیالک تیک نان و ایمان وجود دارد.
نان
ایمانی است که مادیت یافته است.
مثل عسی مسیح
که روح جسمیت یافته است.
خدای گوشمند است.


گیرم پدر تو بود
فاضل.
از فضل پدر
تو را چه حاصل؟

تازه اگر پدرت واقعا فاضل باشد و نه فضله.

درد به تنهایی وجود ندارد.
هیچ چیز به تنهایی وجود ندارد.
 ساختار همه چیز دیالک تیکی است.


به نام گوگوش بزرگ
به یاد گلنراقی
به راه ارانی


دوست اکنون حکم کیمیا دارد
دوست که سهل است
دشمن حتی یافت نمی شود.


حریف
 نه وطن پرست
بلکه اهل عیش و نوش بوده است.
جوانان جهان و جنقوری
اهل عیش و نوش و بخورو  بپوش و لایک و لاس و لبیس اند.
کسی در این طویله سیاسی نیست.
همه در بند بند تنبان اند.
چه شیخ و چه شاه
چه عمله و چه علامه.

خور و خواب و خشم و شهوت
حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت



زادگاه تروریسم فوندامنتالیستی باید نابود شود. دو رژیم جمهوری اسلامی که در داخل کشور فاقد هیچ پایگاه مردمی نیست و در طی دو الا سه سال گذشته صدها هزار نفر. از مردم کشورمان را به خاک و خون کشانیده و اینک هم در سر راه صلح خاورمیانه ایستاده است‌. و دیگری حکومت ترکیه
علی
زادگاه فوندامنتالیسم اسلامی
عربستان سعوی
است که مهد اخوان المسلمین و اسلام گراهای فاناتیکی ـ ارتجاعی ـ افراطی بوده است.
اخوان المسلمین جریانی سیاسی ـ نظامی ـ خیریتی (خیریه ای) ـ اجتماعی است که از عربستان به مصر و غیره رفته و پس از شکست سوسیالیسم به عنوان الترناتیوی ارتجاعی یکه تاز میدان شده است.
عر دو گاو هم تربیت شده عربستان است


اعیان نیستند که برانگیزاننده ی ما هستند.
اذهان ما نسبت به اعیان، برانگیزاننده ی ما هستند.
رویا

من ـ زور رویا از اعیان و اذهان و انگیزش چیست؟
آنچه که ما را به انجام کاری برمی انگیزد
حوایج حیاتی ما ست.
وقتی گرسنه ای
مجبور می شوی
که به هر مشقت و ذلت
لقمه نانی به کف آری و به ذلت بخوری
اعیان و اذهان چیه؟
الفبای مارکسیسم بیاموزید تا رستگار شوید.




سرزمین خود؟
توده
حتی وجبی خاک برای مردن و چال شدن در ان ندارد
چه رسد به اینکه زمین و سرزمین داشته باشد.
وطن
نه مال توده
بلکه مال طبقات حاکمه است.
توده
به قول اجامر طبقات حاکمه
بی همه چیز است.
و
بی همه چیز
در ایده ئولوژی طبقات اجتماعی انگل
بدترین دشنام است


احمدکسروی؛ یکی دیگر از قربانیان روشنگری در ایران بود
فراهانی

احمد کسروی
روشنگری جسور بوده است
روشنگری  کسروی
 اما نه علمی و انقلابی، بلکه خرافی و اعتراضی و بند تنبانی  بوده است.
 کسروی
بسان هدایت
به لحاظ جهان بینی
کمترین تفاوتی با روحانیت نداشته است.
 کسروی
روشنگری وارونه بین بوده است.

روشنگری کسروی
حاوی انتقادات جدی ارجمندی است
ولی
عاری از انتقادات ماهوی و ریشه ای و رادیکال است
کسروی
مذهب و سنت و هنر را  به چالش می کشد
ولی
الترناتیوی برای کهنه ندارد.
بدبختی کسروی
در بی خبری او از مارکسیسم و نیروی لایزال توده زحمتکش است.
نفی کسروی
 به همین دلیل
نفی مکانیکی است و نه نفی دیالک تیکی.
کسروی ایرادات نظری خیام و حافظ و سعدی را پیدا میکند وبه چالش تمسخرامیز  می کشد
و جنجال برمی انگیزد
ولی غنای فلسفی و اسلوبی سعدی را کشف نمی کند.
ایرادش به همجنس بازی شعرا ست


نه.
انسان واقعا هم اشرف موجودات است.
انسان
سجایایی دارد که هرگز موجودی نداشته است.
انسان
قله بلند تکاملی فخر انگیز و شگفت انگیز  در هستی است.
انسان
موجودی اندیشنده است.
ناطق است
خردمند است.
ابزارساز است.
جامعه ساز است.
انسان
خدای خاک است.
انسان
دگرگونساز هستی طبیعی و جامعتی و فکری است
انسان
هنرمند است.
نقاش و معمار و تندیس ساز و شاعر و نویسنده و عکاس و موسیقی نواز است.
انسان
دانشمند و فیلسوف است.
انسان
فاتح عالم ذرات و کاینات است
انسان
خدا ست
خود اگر خدای خدایان نباشد.
دی شیخ بی چراغ همی گشت گرد باغ
کز این و ان ملولم و انسان ام آرزو ست



هی مشد ابراهام
رهبر انتزاعی
 وجود ندارد
همیشه و همه جا
رهبر مشخص وجود دارد.
ای بسا رهبران که هم به قتل می رسند و هم به زندان می افت و هم شکنجه می شوند و هم  دار و ندار خود را از دست می دهند.
اسپارتاکوس هم رهبر بوده است و در تیری در جاده روم به صلیب کشیده شده است.
هونکر هم رهبر بوده است
و
در نهایت ضعف از بیماری  سرطان
از  خارج از کشور به طویله  برگردانده شده است تا به جرم داشتن تمایلات آنتی فاشیستی و تعلقات پرولتری دادگاهی شود.
کیانوری و مریم فیروز  هم رهبر بوده اند  و بدترین زجرها را تحمل کرده اند.




من و تو همسفر در راه مکتب
بخوانیم صنف شش را خوب مرتب
من اما یک کمی دل نگرانم
که شاید دیگر از مکتب بمانم
تو شاید سال دیگر صنف هفتی
سلامم را ببر وقتی که رفتی
بگو هم صنفی ام امسال گم است
در این ملک بخت دختر خیلی شوم است
دراین ملک کاش من دختر نبودم
من از لالای خوب کمتر نبودم
شعر از محترم استاد اسدالله بهار
فیلم و ایدیت: اسحق سروری
فکاهی شعر وقصه از زبان گیتی وشقایق سروری.


من همیشه در کنار افرادی خواهم بود که چیزی ندارند و حتی اجازه ندارند تا از هیچ چیزشان در صلح لذت ببرند.
فدریکا گارسیا لورکا


صحبت از جامعه یونان نیست.
جامعه هخامنشی
 چه جامعه ای بوده است؟
جامعه ای بی طبقه بوده است؟
همه اعضای جامعه برابر بوده اند؟


اگر هخامنشیان
 تبر بر تبار نظام برده داری زده اند
 یعنی
 طبقات اجتماعی برده و برده دار
 از بین رفته است،
نظام بردگی
هزار سال بعد از کوروش و غیره
از  کجا آمده است؟
مزد گرفتن برده که حتما نباید دال بر برده نبودن باشد.
آزاد سازی بردگان در اقالیم تسخیر شده که حتما نباید به معنی برچیدن بساط  نظام برده داری باشد.
طبقه حاکمه طویله طبقاتی کوروش به احتمال قوی جای طبقه حاکمه برده دار اقالیم تسخیر شده  را گرفته و به باج و خراجگیری از توده های برده مشغول شده است.
احترام به دین و خدای اقالیم تحت  تسخیر
ترفند دیرآشنایی برای خر کردن خلایق و سوار شدن بر آنها ست.
شبیه پالان گذاشتن بر پشت آنها ست.
این جور کارها امروزه جزو دیپلماسی رایج اند.
توسعه تاریخی
قانونمند و فرایندی است.
نردامب ـ پلکانی است.
توسعه تاریخی
بالنده و پیشرونده و  برگشت ناپذیر است.
دلیل بحران در حنقوری اسلامی و روسیه
همین است.
خمینی می خواست جامعه را به صدر اسلام برگرداند و شکست خورده است.
اوتوپی فوندامنتالیسم اسلامی ورشکست شده است.
دلیل جنون مجانین حماس و حزب الله و داعش و طالبان همین جا ست.
جامع در زمان هخامنشیان
چه جامعه ای بود؟
کمونیستی بود؟



ترانه علیدوستی خطاب به وزیر ارشاد:
 من پارچه‌ای را که خواهرانم را کشت برای فیلم‌های شما به سر نمی‌کنم

هی ترانه
کمر به خدمت مردم ببند و صوفی باش.
مهم این نیست که تو پارچه به سر بکنی و یا نکنی.
مهم این است که در سرت چیست و فیلمت در خدمت چیست و کیست.
ما درون را بنگریم و حال را



عوامفریبی رسانه ای تمام ارضی
حماس و حزب الله
قصد برگشت به عهد بوق (صدر اسلام)
را
در دل و بر زبان دارند.
ولی از دستاوردهای علمی و فنی و رسانه ای
حداکثر استفاده را برای عوامفریبی به عمل می آورند.
این عکس نمی تواند تصنعی و تقلبی نباشد.
شبیه عکس هایی است که دررسانه های امپریالیستی
از
سکنه اوکراین
منتشر شده است.


اسم اخوندک
 در زبان های فرنگی
 خداپرست است
چون
مثل مؤمنین در حال عبادت است.
آخوندک
 حشره هنرمندی است
که
خود را چه بسا شبیه برگ درختان و گیاهان
 استتار می بخشد
و
 مثل برگ در باد
حتی
 تکان می خورد.
ولی جلاد حشرات دیگر
و
حتی جفت نر خویش است.



در عرض سه هفته
۱۴۰۰ تن در اسرائیل و ۷۷۰۰ تن در غزه
رهسپار گور شده اند.
و این هنوز اغاز فاجعه است.
اعراب
کیستند
و
در این واویلا
دنبال چیستند؟


باشرف و بیشرف
و
شرافت و شریف و اشارف و اعیان و بزرگان و غیره
از مفاهیم مرکزی مهم  اشرافیت برده دار و فئودال و روحانی اند.
اشراف هم جمع شریف است.
این زباله ها خیال می کنند که خیلی شریف اند و شرافت دارند
و
توده زحمتکش
 بی شرف است.
چون شجره و خو ن آبی رنگ در رگان و ملک و مال و مستغلات ندارد.



مهربان بودن نسبت به کی؟
نسبت به جلاد؟
نسبت به خمینی و خلخالی و غفاری و حزب الله و حماس و لطان یابو؟
منظور از ذات خوب و بد چیست؟
معیار بدذاتی و نیک ذاتی چیست؟
هیچ کسی بی دلیل نسبت به کسی مهربان ویا نامهربان نمی شود
پس قدردانی از مهربان  برای چیست؟
ضمنا
قدردانی چه ربطی به ذات کسی دارد؟
قدردانی به معنی داد و ستد است و بس.
مهربانی و قدردانی دو کفه ترازوی دیالک تیکی  داد و ستد است.




 بر انداختن برده داری از کارهای کوروش بزرگ و دیگر پادشاهان هخامنشی بود.
حریف

واقعا؟
رسالت تاریخی کوروش بزرگ و  پادشاهان هخامنشی
برانداختن نظام برده داری بوده است؟
کوروش و بقیه  پادشاهان
نظام برده داری را به چه نظامی جایگزین ساخته اند؟
انوشیروان بزرگ
پس از کوروش و پادشاهان هخامنشی  بود و یا قبل از آنها؟
پس دلیل کشتار سران آیین مزدک که ضد نظام برده داری بوده اند
برای چه بوده است؟
چرا حضرت محمد
مفتخر بوده که در زمان انوشیروان به دنیا آمده است؟



نگاهی به گذر واژه ها
از پارسیگ به پارسی (19)
یادآوری (11): واژه هایی که در زبان پارسیگ دارای واک پایانی «گ» و یا «ک» بوده اند که درگذر به پارسی نو افتاده است هنگام جمع بستن، دوباره واک های پایانی آنها باز می گردد مانند:
ستاره (ستارگ) + ان = ستارگان
پرنده (پرندگ) + ان = پرندگان
نیا (نیاک) + ان = نیاکان
یادآوری (12): واژه هایی که از زبان پارسیگ به عربی رفته اند و پایانشان واک «گ» داشت، واک «گ» در عربی به واک «ج» ترادیسیده اند، مانند:
برنامگ (برنامه) = برنامج
تازگ (تازه) = طازج
بنفشگ (بنفشه) = بنفسج



آره.
هیتلر
دقیقا
همین قصد را داشت
و
 اجرا کرد
اعضای ضعیف طویله را به دریا ریخت
و
 آخر
همراه با جیگر و دل و قلوه اش
گلوله در شقیقه اش   خالی کرد و دست به خودکشی زد.
وصیت هم کرد
که لاشه تحفه اش را بنزین اعلی بریزند
 و
بسوزانند
تا به دست ارتش سرخ نیفتد.
به قول بن سلمان
خامنه ای
هیتلر عیران است.
فوندامنتالیسم اسلامی هشمیره فاشیسم است
یعنی عمیقا خردستیز و خر و خونخوار و ضد خلقی و ارتجاعی است.
 هیتلر هم خیال می کرد که هیمشه جوان و همیشه همان خواهد ماند.
پیران امروز
جوانان دیروز بوده اند
و
جوانان امروز
پیران فردا خواهند بود.
حمایت از کودکان و پیران و زحمتکشان و زنان
معیار مهم توسعه فکری، فرهنگی هر خلقی سات
نشانه تمدن و هومانیسم و فرهنگ و سوسیالیسم است




قضیه درست بر عکس این عندرز خرکی  است.
مولود
دشمن مولد است
هیچ مولودی
حاضر به خدمت به مولد خود نیست.
از جوانه و پیله و جوجه و توله بگیر برس به فرزند.
دست خود مولود هم نیست.
این جبر طبیعی و غریزی است.
کریم هم گفته است:
امول تان
ازواج تان
اولادتان
دشمنان تان هستند.
چه کسی می گوید که کریم دانا نیست؟


خیرِ مردگان
ای دل چنان به وهم دچاری که گوئیا
درخوابِ خیلِ بی خبران سِیر می کنی
از زندگان چه خیر رسیدت ، که قرنهاست
ازمُردگان مطالبۀ خیر می کنی؟
م.سحر

مرده پرستی، مرده ستایی، تقدیس مردگان، انتظار و  التماس حمایت و اعجاز از مردگان و غیره
باید مورد بررسی همه جانبه قرار گیرد.
ایدئآلیزاسیون (تجلیل و تقدیس) مردگان و مرگ
دال بر خریت و خردستیزی و  بی خاصیتی و بدبختی فراگیر زندگان  
و
قطع امید از زندگان و نفرت به زندگان و زندگی است.
ضمنا
دال بر سقوط ترحم انگیز و تأسف انگیز مادی و فکری زندگان است.
مرده گرایی
 در همه انواع و اقسامش
در دیالک تیک مرده گرایی و زنده گریزی در همه انواع و اقسامش وجود دارد.
مثال:
خلایق طوطی وش
هر خرافه سقراط و افلاطون و این و آن را تأیید، تکثیر، توزیع و تبلیغ می کنند
ولی اعتنایی به علمی ترین افکار همنوع حی و حاضر خود ندارند.
ضمنا
اگر فرصت یابند
همنوع حی و حاضر خود را
 به تندبار و تندباد دشنام و تحقیر و توهین و تخریب می بندند.
این مردگان نیستند که ارجمند و تحفه نطنز بوده اند.
بلکه این زندگان اند که گندیده اند و تهوع انگیزند.


مرد طبق معمول هرروزه ساعتی قبل از غروب آفتاب وشروع هجوم تاریکی برکوچه وخیابان  مغازه رابست
محسن

هنرمند از «شروع هجوم تاریکی برکوچه وخیابان» سخن می گوید.
میتوانست به عوض »هجوم» از مفاهیم دیگری بهره برگیرد.
انتخاب مفاهیم  اما به هنرمند تحمیل می شود.
در این جمله هنرمند
چند و چون جنقوری اسلامی
منعکس می شود.
بدون اینکه روح هنرمند حتی از این حقیقت امر باخبر باشد.
«شروع هجوم تاریکی برکوچه وخیابان»
دال بر این است
که
جنقوری اسلامی
میلیتاریزه شده است.
همه چیز هستی در جنگ و جدال با چیز دیگر است.
مشخصه فاشیسم و فوندامنتالیسم
هم
میلیتاریزاسیون همه جانبه  جامعه است.
هر اثر هنری
آیینه جامعه است.
ضرورت صرفنظرناپذیر هنر هم همینجا ست.
بهتر از هنر
نمی توان جزئیات جامعه و طبیعت و بشر را  منعکس و معرفی کرد.
دست خود هنرمند نیست.
آنچه استاد ازل گفت:
«بگو»
 می گوید.
عینیات در ذهنیات عکس می اندازند
بی انکه عکاس با خبر باشد


چادرنیست
سر بند است.
برای حراست سر و صورت  از اشعه ماورای بنفش خورشید است.
حریفه خر نیست.
خردمند است.
می توانست به عوص سربند چتر بردارد تا کسی حیرت نکند.



من به جرات می‌گویم که در دنیا چیزی وجود ندارد که به انسان بیشتر از یافتن معنی وجودی خود در زندگی یاری کند.
در این گفته نیچه حکمتی عظیم نهفته است که "کسی که چرایی زندگی را یافته است، با هر چگونگی خواهد ساخت..."
ویکتور فرانکل

آره.
حجة الاسلام فرانگل
از ۱۲۴ هزار پیامبر دست برداشته
و
دست به دامن حضرت جرجیس شده است.
نیچه
کثیف ترین فیلسوف امپریالیسم و مبلغ فاشیسم بوده است که بشریت زحمتکش را قصابی کرده است.
حیات
چون و چرا ندارد تا کسی پیدا کند و با هر ذلت بسازد.
چرایی حیات نیچه و هیتلر و هایدگر و گوبلز و گورینگ چه بوده است که دستخوش جنون بوده اند.
هم هیتلر با همسرش دست به انتحار زده و هم گوبلز با زنش پس از مسموم سازی   ۶ کودک بدبختشان گلوله در شقیقه همدیگر خالی کرده اند.
چه سعداتی.


الا ای صبح آزادی
به یاد آور در آن شادی
 کزین شب های ناباور
 منت آواز می دادم
هوشنگ_ابتهاج

هوشنگ ابتهاج
مرد
بدون اینکه معنی آزادی را بداند.
سرنگونی شاه
و
سرکردگی شیخ
که به معنی پیروزی آزادی نبود.
به معنی
پیروزی ارتجاع بود.
به معنی عقبگرد تاریخی بود.
به معنی نابودی همه دستاوردهای انقلاب سفید بود.
اکنون
سر زنان به خاطر روسری بر سنگ سخت کوبیده می شود.






 چرا با رفراندوم_حجاب مخالفید؟  
پاسخ:
زیرا قرار نیست مردم درباره همه مسائل اجتماعی نظر بدهند چون بسیاری از مسائل نیاز به تبیین کردن دارد.

این زباله ها
حتی حرف دهن خود را نمی فهمند
تبیین
یعنی بیان داشتن
من ‌ـ زور حریف عمامه دار  نه تبیین خرافه حجاب
بلکه تحلیل فقهی آن است
من ـ زورش این است که باید فقها آیه ای، حدیثی، روایتی پیدا کنند
که حاوی خرافه حجاب باشد تا آلت دست قرار داده شود و ادعا شود که حجاب واجب تر از نان و آب است






درنگی در دیالک تیک اوبژکت و سوبژکت

دیالک تیک اوبژکت و سوبژکت
 یکی از مهم ترین دیالک تیک های حاکم در هر دو عرصه جامعتی و معرفتی ـ نظری (تئوری شناخت)
 است.

اثر معروف کلاسیک ها (تزهایی راجع به فویرباخ)
به اثبات وجود سوبزکت در تاریخ و جامعه اختصاص دارد.
شعار مارکسیست ها:
تاریخ بی سوبژکت نیست.
رکود فعلی در جامعه بشری
عقب نشینی سوبژکت تاریخ (پرولتاریا) است.

هر انقلاب اجتماعی
هر دوران تاریخی
تحت رهبری سوبژکت معین تاریخ بوده است.
مثال:
گذار جامعه بشری از فئودالیسم به کاپیتالیسم
تحت رهبری بورژوازی (طبقه سرمایه داران) صورت گرفته است.
بورژوازی
سوبژکت تاریخ در این مرحله توسعه جامعه بشری بوده است.
 دیالک تیک اوبژکت و سوبژکت در عرصه شناخت
به صورت دیالک تیک اوبژکت شناخت و سوبژکت شناخت در می آید و وارونه می شود.
نقش تعیین کننده در این دیالک تیک
بر خلاف جامعه
از ان اوبژکت شناخت (موضوع شناخت) می گردد.
مثال:
اگر خر موضوع و یا اوبژکت شناخت باشد
محتوای خرشناسی در خود خر خواهد بود و نه در خرچران و خرپرور و خرسوار و خرفروش و خرشناس.
اوبژکت را به عین و اوبژکتیو را به عینی ترجمه می کنیم.
یعنی چیزی که مستقل از ما و میل و هوس و اراده و خواست ما وجود دارد.
خر و خربزه و غیره چیزی اوبژکتیو است.
بشر هم نباشد خر هست.
رابظه خر با خرسوار
فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک اوبژکت و سوبژکت است.
سرمایه اوبژکت است
مثال:
یکی از اجزای سرمایه
کارخانه است.
کارخانه اوبژکت (چیز) است.
محل کار است.
سوبژکت کارخانه دار ویا سرمایه دار است.
در جامعه سوسیالیستی
پرولتاریا ست.



کسی که بشریت را به جاهل و عالم
طبقه بندی کند
ابوجهل است.
اصولا
کسی
جاهل نیست.
در طبیعت و جامعه
تقسیم کار وجود دارد
و
هر موجودی در زمینه کار و پیشه و  حرفه اش علامه است
مور
جاهلتر از مار نیست
کرکس
جاهلتر از کرگدن نیست.
بقال
جاهل تر از رمال نیست
عطار
جاهلتر از نجار نیست.


هی سید احمد فرمالیست.
فاتحه
به هر زبانی هم خوانده شود
 فاتحه است.
عرعر
به هرزبانی
بر زبان آید،
 عرعز است.
زبان که معجزه نمی کند.
زبان در دهان ای خردمند چیست
جز ابزار ابراز اندیشه ای؟


چنین دانشجویی
از دانش بی بهره  است.
از سر تا پا
خر است.
پرچم امریکا
پرچم آزادی نیست.
پرچم امریکا
پرچم استعمار و استحمار و استبداد اقلیت انگشت شمار انگل است.
پرچم امریکا
پرچم امپریالیسم است که خر و خردستیز و خونریز  است.


هم نظر رازی
 خرافی و غیر علمی و غلط
 است
و
 هم دعاوی ولتر و ادعای خاورشناس خر.
هگل
خر نبوده تا چنین خرافه ای را بر زبان راند.
هگل
مسیح
را
بسان  فقه مسیحی
 جسمیت یابی (تجمس) روح
دانسته است.
ایدئآلیسم هگل
فرقی با ایدئآلیسم روحانیت مسیحی و مسلمان ندارد.
هر دو ایدئآلیسم عینی اند.
پیامبران
رسولان طبقات حاکمه بوده اند.
حضرت محمد
از این بابت
فرقی با روبسپیر و  مائو و کاسترو و  لنین نداشته است


زباله های هدایت
 یا  یابد نقد شوند
 و
 یا باید به زباله دانی افکنده شوند.


میهن پرستی
 نٓادپرستی نیست؟
مگر کسی ادعای دیگری کرده است؟
از یک میلیارد نفر نمیتوان احدی پیدا کرد که ادعا کند
که
 میهن پرستی = نٓژادپرستی .
چیزی را رد و یا اثبات کنید که مطرح باشد.
این بدان می ماند که بگوییم
کرکس
 کرگدن نیست
و
یا
فیل
 فنجان نیست.
دلیل این خطاهای فاحش خطیر  چیست
اگر عجز از تفکر بخور و نمیر نیست؟

این هم روزی پلی بویی بوده است.
آنهم روزی به روز این خواهد افتاد.
برژیت باردو
به روزی افتاد که در قصر خود را به روی کسی باز نکرد تا نبییندش.
چنین است
رسم سرای درشت
گهی
 پشت زین
و
گهی
زین به پشت.
بهتر هم همین است:
تریاد پیدایش و رشد و زوال
استنثاء نمی شناسد.
شتری است که بر در هر کسی می خوابد
چه شه باشد و چه شیخ
چه عمله باشد و چه علامه

EVVE UKSO 5BXM 2MSY 6GWR UE6T WZ5F T2AL


کسی که بشریت را به علامه و احمق
طبقه بندی میکند
احمق ترین احمق ها ست.
چون
اصولا و اساسا
کسی احمق نیست.
در طبیعت و جامعه
تقسیم طبیعتی و جامعتی کار رواج دارد و هر موجودی در حیطه حرفه خویش علامه است.
مورچه احمق تر از مار و مارمولک نیست.
حمال
احمق تر از رمال و بقال نیست.







مسعودرجوی :
تنها طرفی که از درد و رنج مردم غزه و یهودیان بی‌گناه سود می‌برد، استقبال می‌کند و در ته دل راضی و خوشحال است سر مار ولایت در تهران، خامنه‌ای بانی اصلی جنگ برای سدبستن در برابر قیام مردم ایران است.  
مگر تو زنده ای؟
اگر زنده ای راه حلت برای مسائل فلسطین و غیره چیست؟


علم‌‌الهدی:
بعد از حجاب که در راس مسائل ماست، مسئله فسلطین باید مورد توجه باشد

باشد.
اگر از غزه و لبنان و حزب الله و حماس
جز خرابات شام و لاشه
چیزی باقی ماند
به فکرشان باش.
سوراخ موش را اما هرگز و به هیچ قیمت
فراموش مکن.


داشتم فكر ميكردم يه طوري شده ، ماشيني كه وسيله نقليه هست و مصرفيه تبديل شده به كالاي ارزشمند براي ملت
سحر

ماشین که کالا ست.
منظور سحر
تبدیل شدن به معیار ارزشی است
تبدیل شدن به چیزی از جنس شجره و مدرک و زر و زیور و ویلا و پارتی و غیره است.

این نه تازگی دارد و نه خاص جنقوری اسلامی است.
حنی همسر حکم معیار داشته و دارد
در اگهی های تبلیغاتی:
زنم
ماشینم
دفترچه بانکی ام




حالا در جنقوری اسلامی
از فرط خریت و بی خبری
خیلی ها ستارگان را ستاره گان می نویسند
زندگی را زنده گی.
خریت توانگر کند خلق را.



کارل_مارکس
"سرمایه طبعی ترسو دارد و از ناآرامی و کشمکش فرار می کند".
این درست است اما تمام حقیقت نیست.
سرمایه از فقدان سود همانقدر هراس دارد که طبیعت از خلاء.
با سود مناسب، سرمایه شجاع می شود.
با ده درصد مطمئن می شود و می توان آن را همه جا به کار گرفت؛
با 20 درصد به نشاط در می آید؛
با 50 درصد جسور می شود؛
برای 100 درصد تمام قوانین بشری را زیر پا له می کند؛
و با 300 درصد
هیچ جنایتی نیست که از آن روگردان باشد،
حتی اگر به قیمت طناب دار برایش تمام شود.
اگر نا آرامی و کشمکش سود به همراه داشته باشند، هر دو را دامن خواهد زد.
دلیل:
قاچاق و تجارت برده.
منظور مارکس از سرمایه
طبقه سرمایه دار است و نه سرمایه ثابت و متغیر.
منظور مارکس از کار هم طبقه کارگر است و نه کار فیزیکی و فکری.
سرمایه
اوبژکت است و نه سوبژکت
طبقه سرمایه دار
دنبال سود فی الفور نیست.
می تواند برای کسب سود استراتژیک
یعنی سود در درازمدت
میلیاردها دلار ضررر کند.


یا حقیقت همیشه چیزی آبژکتیو است ، یا میتواند سوبژکتیو هم باشد؟
مومن

سوبژکتیو فقط به معنی ذهنی نیست.
ترجمه تحت اللفظی مفاهیم فلسفی
 گاهی کار دست بنی آدم می دهد.
سوبژکتیویسم که شوپنهاور نماینده ان است،
عینیت و یا اوبژکتیویته حقیقت را منکر است و سوبژکتیویته ان را مطلق می کند
بدین طریق
حقیقت خر
مثلا خریت خ
ر نه در خود خر
بلکه در خرسوار و خر چران و خر پرور و خر فروش و  خرشناس قلمداد می شود.
۹۹ درصد جنقوریان و انگوریان
منکر عینیت حقیقت اند.
حضرات
برای اثبات صجت  ادعای خود
به نقل ایه ای از سوبژکتی
حدیثی از سوبژکتی
خاطره ای، بیت شعری، کلمه قصاری از سوبژکتی
بسنده می کنند و قال قضیه را میکنند.
طالبانی ها از چگوارا حدیث می آورند
سطلیون از ولتر و روسو و غیره
ضمنا
به صاحب نظر گیر می دهند و نه به نظر.
مادر صاحب نظر در چشم به هم زدنی
جنده قلمداد می شود
پدرش جاکش.
حضرات
به خود نظر حریف کاری ندارند.
ابراز نظر در این جهنمدره
جرم و جنایت تلقی می شود.
بازهم سر و کله تو پیدا شد.
تو مزدور موسادی
اصلا صهیونیستی.

حقیقت نظر ولی در خود نظر است و نه در صاحبنظر.

معیار کشف حقیقت هر نظر
پراتیک و یا تجربه است.

به قول حافظ
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر چه در ان غش باشد.
حرف مارکس هم بوده است.



 کارل_مارکس
"سرمایه طبعی ترسو دارد و از ناآرامی و کشمکش فرار می کند".
این درست است اما تمام حقیقت نیست.
سرمایه از فقدان سود همانقدر هراس دارد که طبیعت از خلاء.
 با سود مناسب، سرمایه شجاع می شود.
 با ده درصد مطمئن می شود و می توان آن را همه جا به کار گرفت؛

 با 20 درصد به نشاط در می آید؛

 با 50 درصد جسور می شود؛

 برای 100 درصد تمام قوانین بشری را زیر پا له می کند؛

و با 300 درصد

هیچ جنایتی نیست که از آن روگردان باشد،

 حتی اگر به قیمت طناب دار برایش تمام شود.

 اگر نا آرامی و کشمکش سود به همراه داشته باشند، هر دو را دامن خواهد زد.

 دلیل:

 قاچاق و تجارت برده.

منظور مارکس از سرمایه
طبقه سرمایه دار است و نه سرمایه ثابت و متغیر.
منظور مارکس از کار هم طبقه کارگر است و نه کار فیزیکی و فکری.
سرمایه
اوبژکت است و نه سوبژکت
طبقه سرمایه دار
دنبال سود فی الفور نیست.
می تواند برای کسب سود استراتژیک
یعنی سود در درازمدت
میلیاردها دلار ضررر کند.
 کارل_مارکس 
"سرمایه طبعی ترسو دارد و از ناآرامی و کشمکش فرار می کند". 
این درست است اما تمام حقیقت نیست. 
سرمایه از فقدان سود همانقدر هراس دارد که طبیعت از خلاء.
 با سود مناسب، سرمایه شجاع می شود.
 با ده درصد مطمئن می شود و می توان آن را همه جا به کار گرفت؛
 با 20 درصد به نشاط در می آید؛
 با 50 درصد جسور می شود؛
 برای 100 درصد تمام قوانین بشری را زیر پا له می کند؛
و با 300 درصد
هیچ جنایتی نیست که از آن روگردان باشد،
 حتی اگر به قیمت طناب دار برایش تمام شود.
 اگر نا آرامی و کشمکش سود به همراه داشته باشند، هر دو را دامن خواهد زد.
 دلیل:
 قاچاق و تجارت برده.



دبیرکل سازمان ملل:
حملات حماس اتفاقی نبود؛ مردم فلسطین ۵۶ سال است که گرفتار اشغال هستند
حریف

گوترش نگفته:
حملات حماس اتفاقی
و
بی دلیل نبوده اند.
درست ترجمه کنید تا بتوان هماندیشی کرد.
او ظاهرا گفت:
حملات حماس در خلاء صورت نگرفته اند.

حملات حماس
هم ناگهانی و غافلگیرانه بوده و هم دلیل داشته است.
البته
نه دلیل علمی و عقلی.
بلکه دلیل فقهی ـ فاشیستی ـ فوندامنتالیستی ـ ایراسیونالیستی ـ ضد خلقی ـ ضد علمی ـ ضد عقلی.

حماس و حزب الله
با مفاهیم فقهی می عندیشند.
بمب را سنگریزه دوزخ می پندارند و موشک را  بلبل (ابابیل یعنی بلبل ها؟)
حماس و حزب الله و فوندامنتالیسم اسلامی
مثل فاشیسم
خردستیزند.
خواب خرد هم به تولد هیولا منجر شده است




مجری صدا و سیما: از مردم فهیم ایران میخوام که دیگه نوشابه "پپسی وکوکا کولا" نخرن، این نوشابه ها واسه اسرائیله
سیمرغ

به مجری بگویید:
کارخانه پپسی و کولا را تعطیل کنند و یا منفجر کنند تا اصلا تولید نشود و اسرئیل از فرط فقر و فاقه
پولی برای تولید بمب و توپ و تانک و تفنگ نداشته باشد.
حماس
پیروز شود و قدس تسخیر شود
و
جنقوری اسلامی
عبر قدرت شود و شق القمر شود


از ساعاتی پیش خبر ضد و نقیض ترور عبدالله عراقی از فرماندهان ارشد و امنیتی سپاه در حال انتشار هست. عراقی اکنون رئیس اداره امنیت معاونت اطلاعات ستاد کل نیروهای مسلح، است و قبلا مدتی جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه بود. اما مهمترین سمتهایش فرماندهی سپاه تهران بزرگ و فرماندهی
امیر



بعد از سالها قراره برم یه مهمونی بزرگ زنونه و نمیدوم چی بپوشم از اونجایی که مدتیه لباس مناسب مهمونی نخریدم و سایزمم خیلی تغییر کرده.
سخت سر

معضلات مردم در جنقوری
همه از این قبیلند؟


کاش می شد تمامِ آدم های غمگین و تنهایِ جهان را در آغوش کشید، برایشان چای ریخت، کنارشان نشست و با چند کلامِ ساده، به لحظاتشان رنگِ آرامش پاشید و حالشان را خوب کرد.

کاش می شد این را قاطعانه و آرام در گوشِ تمامِ آدم ها گفت که غم و اندوه، رفتنی است و روزهایِ خوب در  راه اند. که حالِ همه مان خوب خواهد شد...
نرگس صرافیان

هی نرگس عوامفریب
آدم کجا بود تا شاد ویا غمگین باشد.
دی شیخ بی چراغ همی گشت گرد باغ
کز نرگسان ملولم و انسانم ارزو ست


مثبت بیندیشیم.
حریفه

کسی نمی اندیشد.
کسی نمی تواند بیندیشد.
چون تیز بنگری
همه نشخوار می کنند.

اگر کسی می تواسنت بینیدشد
حتما می دانست که
اندیشه مثبت و منفی وجود ندارد.
اندیشه یا حقیقی است و یا خرافی.
مثال:
خر خلق شده است تا خلایق سوارش شوند.
این اندیشه ای است.
مثبت است و یا منفی؟



اگر کودکان از بزرگترها چیزی یاد نمیگرفتند، قطعاً دنیای زیباتری داشتیم...
نسرین

چرا و به چه دلیل به این نتیجه مطلقا غلط می رسید؟
جنگ چیست
و
بر سر چیست؟
جنگ فرمی از مبارزه طبقاتی است
جنگ بر سر نان است.
 
خیال می کنید که کودکان اهل صلح و صفا هستند؟
کودکان صدها بار قسی القلب تر از بزرگانند.

علم الاشیاء خداقل  نمیخوانید و نمی دانید؟
در آشیانه هر پرنده
جوجه گردنکلفت
برای دریافت همه طعام ها از مادر و پدر
جوجه های ضعیفتر را یکی پس از دیگری ازآشیانه به پایین می اندازد
تا طعمه روباه و مار و شغال و غیره  شوند.


"من نمیدانم چه چیز چشم براه منست
 یا در پایان چه پیش خواهد آمد.
 در حال حاضر چیزی که میدانم اینست که
آدم های بیماری در این دنیا حضور دارند که نیازمند درمانند...."
 آلبر کامو

از خرافات شیخ خر چه عجب
پنجه را باز کرد و گفت:
«وجب.»

چطور و چرا نمی دانی چه کسی چشم به راه تو ست.
من ـ زورت از پایان چیست؟
پس از مرگ؟
از شیوخ شهر  ما بپرس تا بدانی.
هر بیماری می داند که درد درمان لازم دارد.
در این  بیمارستان و تیمارستان
تنها بیمار و محتاج تیمار تو نیستی
مثل تو بسیارند


درنگی در خرافات هلاکو خان

می دانید، چرا خوشبخت بودن مشکل است ؟
چون از رها کردن چیزهایی که باعث غمگینی
 ما می شود، سرباز می زنیم  چون کلید
خوشبختی خودمان را در جیب
دیگران قرار داده ایم و باور
نداریم که خوشبختیمان
در دستان خودمان
 است.

بحث بر سر خوشحالی است و یا خوشبختی؟
هلاکو خان

ضد دیالک تیکی خوشبختی
نه
غمگیبی
بلکه بدبختی است.
حداقل خود تو باید بدانی
چون بدبخت تر از تو کسی نیست.
 کسی
خوشبختی خود را در جیب کسی قرار نداده است.
اصلا
بگو
من ـ زور خواانین از خوشبختی چیست؟
خوشبختی
به نظر ما سگان دربدر و بی پدر و بی مادر و بی همه چیز
به خروج از خریت اطلاق می شود.
خر نمی تواند خوشبخت باشد.
حتی اگر شاد و شنگول باشد و شب و روز عرعر کند.
ضمنا
طرز و طریق نیل به خوشبختی چیست؟
حریفی که اجامر جماران
آش و لاش و لاشه اش کردن دو  به توبه واداشتند
 گفته است:
خوشبختی را با سه سلاح اعجاز اور کار و پیکار و همبستگی می سازند
ولی روشنگری  را فراموش کرده است.



عجب عقلی خدا داده است.
اگر چنین می بود
بشر می بایستی همچنان و هنوز خر باشد و در غارها در جوار موش ها و مورها و مارها به سر ببرد.



چامسکی
آموزش و  پرورش حقیقی
تعلیم خوداندیشی به افراد است.

هی چامسکی
خوداندیشی را نمی توان تدرس و تعلیم کرد.
لیاقت خود اندیشی در روند هماندیشی
کسب می شود
و
هماندیشی سه  نوع است:
الف
هماندیشی بیواسطه
یعنی مستقیم و رو در رو  با همنوع مثلا در فضای مجازی و یا در خیابان و محل کار و زندگی
ب
هماندیشی باواسطه
مثلا
هماندیشی با نویسنده کتابی، مطلبی، مقاله ای، رمانی، رساله ای
یعنی با حریف غایب از نظر
پ
هماندیشی با خویشتن خویش (من درونی خویش)


سرانجام چاقوی تبهکاران از خون ما زنگار خواهد بست
و طناب های دارشان خواهد پوسید و دستهای
 لرزان و آلوده شان خسته خواهد شد
اما،، اندیشه های تابناک رفقای ما
همه جا ریشه خواهند دوانید
سالهای ابری
«علی اشرف درویشیان »

 علی اشرف و نه فقط او
بیگانه با تفکر مفهومی است.
نمی داند که اندیشه چیست و فوت و فن تفکر از چه قرار است.
به همین دلیل از اندیشه های تابناک رفقا دم می زند.
 علی اشرف
حتی شناخت روشنی از دشمن طبقاتی و طبقات اجتماعی کذایی ندارد.
به همین دلیل از تبهکاران انتزاعی دم م زند و از دارها و طناب های شان.
علی اشرف
از مبارزه طبقاتی خبر ندارد
به همین دلیل
خیال میکند که اگر رفقا روی کار آیند
مبارزه طبقاتی قطع خواهد شد.
پس از ۷۰ سال حکومت رفقا
اکنون در اقالیم اتحاد شوروی
امثال پوتین و پالان حکومت می کنند که اصلا توان تفکر ندارند و عرعر هر  خر علمی تر از فرمایشات اینها ست..
روشنگرو توسعه جامعتی
ی به این سادگی ها نیست.
با انکار خدا و هارت و پورت توخاالی
کسی کمونیست نمی شود و شق القمر نمی کند
سواد علی اشرف در سطح اولدوز و الاغ ها بوده است.


گر تیز بنگری
جنقوری اسلامی و جهان امپریالیستی و اولیگارشیستی
دیالک تیکی از بیمارستان و تیمارستان است
در چنین جنقوری و جهانی  نیازی به بنای بیمارستنان و تیمارستان نیست.
همه سکنه این طویله ها
بیمار فکری و فیزیکی و روحی و روانی اند.
فقط مجانین
همه چیز همدیگر را به آتش می کشند و
طویله همدیگر را به خرابات شام تبدیل می کنند.
و نه عقلا.


ویری و جوانی پی هم چون شب و روز اند.
ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم
سعدی

معنی تحت اللفظی:
رابطه جوانی و پیری
مثل رابطه شب و روز است.
چون یکی پشت سر هم می آید.
ما پیر شدیم
ولی بیدار نشدیم.

نه.
مش سعدی
رابطه جوانی و پیری
مبتنی  بر  رشد و توسعه و تکامل است.
در حالیکه رابطه شب و روز دایره وار است و نه رشدیابنده و بالنده.
در گذر از جوانی به پیری
حتی خر مرجب تر و  بیدارتر و داناتر می شود
چه رسد به بشر.
پیری
دیالک تیکی از ضععف و قوت است:
پیری
دیالک تیکی
از
ضعف فیزیکی و قوت فکری است.
جوانی
 اما برعکس
پیری
دیالک تیکی از ضعف فکری و قوت فیزیکی (جسمی) است.
ما در جوانی خر بودیم
و اکنون در صد سالگی  سگ شده ایم.


آره.
مخبر صادق گفته:
در آخر الزمان در جمکران
سوراخ موش
کمیاب تر از کیمیا خواهد شد.


دیکتاتور انتزاعی وجود دارد
 تا بهم نبر رویم و راجع به او هارت و پورت کنیم.
پدر و مادر هم دیکتاتورند و به کودک امر و نهی می کنند.
ضمنا عشاق سینه چاک فرزند خیوش اند.

ما با دو نوع اوتوریته  (امر و نهی کن)
سر و کار داریم:
الف
اوتوریته خیر خواه
ب
اوتوریته خودخواه و بهره کش

هم هونکر اوتوریته بوده و هم هلموت کهل و مرکل و تاچر و می و ماکرون
هر گردی
گردو نیست.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر