۱۴۰۲ آبان ۸, دوشنبه

خود آموز خود اندیشی (۷۸۳)

   Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت نوزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۷۱ ـ ۷۲)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
   
۱ 

خورش ده، به گنجشک و کبک و حمام

که یک روزت افتد همائی به دام

 

معنی تحت اللفظی:

 

به گنجشک و کبک و کبوتر دانه بپاش

تا

 روزی همایی به دامت بیفتد که مرغ سعادت است.

 

سعدی

 در این بیت شعر،

 تصادف را در دیالک تیک ضرورت و تصادف عمده و مطلق می کند و همه کارها را به امید آن رها می کند:

اگر می خواهی همائی (پرنده سعادت) به دامت بیفتد، به هر پرنده ای دانه بپاش!

 

در قالب همین بیت چند کلمه ای، انحرافات زیادی جاسازی شده اند:

 

الف

انحراف اول پراگماتیسم است:

دانه دادن به پرنده ها نه به سبب احساس خویشاوندی و عشق به موجودات زیبای دیگر است که زندگی ما را زیبا می سازند، بلکه به قصد تحصیل سود (صید پرنده سعادت و یا هما) است.

 

ب

انحراف دیگر اشاعه مکتب گندیده ندانمگرائی است:

انسان بنا بر این مکتب، قادر به شناخت قانونمندی های عینی هستی طبیعی و اجتماعی نیست و لذا باید کورکورانه عمل کند.

 

انسان نمی تواند هما را بشناسد، پس باید به هر پرنده ای دانه بپاشد.

چون احتمال این هست که هما خود را به شکل گنجشک و کبک و کبوتر در آورده باشد.

انسان چون قادر به درک قانونمندی های هستی نیست، پس راهی به شناخت ضرورت ها ندارد و لذا باید به تصادف امید بندد.

 

ضرورت

(جبر، قانونمندی های عینی)

ضمنا

در دیالک تیک جبر و اختیار (ْضرورت و آزادی) وجود دارد.

 

  عدم درک ضرورت

به

معنی بندگی انسان است.

به

معنی سلب آزادی و اختیار از انسان است.

 به

معنی انکار خرد و خودمختاری انسان است.

 به

 معنی تحقیر و توهین به اشرف موجودات است.

 

دلیل و انگیزه خدمت،

 به دام انداختن هما ست،

نه کمک به همنوع،

نه «رنج بردن از محنت دیگران.»

 

خدمت در واقع،

نوعی داد و ستد کاسبکارانه است:

افطاری به گدائی،

به امید یافتن گنجی در خرابه ای.

پشیزی به درمانده ای،

 به امید  بچه دار شدن زن نازا.

استخوانی به سگی،

به امید هوشمند شدن کودک خرفتی.

 

اما نباید خیال خام به دل راه داد.

هر خدمتی نمی تواند مثمر ثمر باشد.

 

از این رو ست که تئولوگ بی ایمان، مفهوم «که یک روز ات» را به کار می برد.

خدعه و نیرنگ نهفته دراین مفهوم،

عبارت است از احسان مداوم به امید آن، «که یک روز» برنده شوی،

مثل خرید بلیط بخت آزمائی.

 

اکنون در فلسفه مبتنی بر جزم «مشیت الهی» شیخ سعدی، مقوله «تصادف» مطلق و عمده می شود و همه چیز به امید احتمال یک در میلیون رها می شود.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر