۱۴۰۲ آبان ۹, سه‌شنبه

درنگی در تخیلات زهره تنکابنی (۱۷)

  

  زهره تنکابنی 

 جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه

 منبع:

اخبار روز

درنگی 

از

مسعود بهبودی

 

۱

زهره

شاه نیز با رویای تمدن بزرگ به دیکتاتوری محض رسید و بر آن بود تا پس از رسیدن به ایده آل خود

 فضا را باز نماید

 اما مردم خفقان را تاب نیاورده و تحمل نکردند.

 

اولا 

شاه چنین ادعایی نکرده بود.

نظر رسمی شاه این بود 

که 

مردم کشور هنوز لیاقت دموکراسی بورژوایی فرمال رایج در کشورهای امپریالیستی را ندارند.

اگر آخرین سخنرانی شاه را زهره شنیده باشد،

متوجه قضیه می شود.

شاه پس از اوجگیری جنبش فوندامنتالیستی ـ اسلامی ـ فئودالی ـ ارتجاعی

اعلام داشت 

که 

متوجه شده است که مردم لیاقت لازم را برای دموکراسی بورژوایی فرمال کسب کرده اند و مایل به تجدید نظر است.

شاه برای اثبات ادعای خود دستور داد 

تا سران رژیم را و حتی رئیس ساواک را بازداشت کنند.


زهره 

ماهیت طبقاتی دیکتاتوری شاه و شیخ

 را 

و

 تفاوت و تضاد آندو

 را

هنوز نفهمیده است.

 

ضمنا

همیشه و همه جا

پس از پیروزی هر انقلابی و یا ضد انقلابی

دیکتاتوری طبقه انقلابی و یا ضد انقلابی

الزامی است.

 

یکی از اختلافات نظری آلنده با کاسترو هم همین بود.

آلنده

حاضر نبود، دیکتاتوری انقلابی ـ دموکراتیکی را پس از قبضه قدرت از طریق انتحابات پارلمانی 

برقرار سازد.

مثلا 

توده و طبقه زحمتکشان و روشنفکریت حلقی ـ انقلابی

را

مسلح سازد

تا از دستاوردهای انقلاب دفاع به عمل آورند.


آلنده 

از

مارکسیسم ـ لنینیسم

خبر نداشت

و

امید به پینوچه و ارتش بسته بود.

 

پینوچه

به نظر آلنده، از فقرا بود و مورد اعتماد مطلق او بود.
 

پس از کودتا النده مرتب می پرسید:

پس پینوچه کجا ست؟


طنز تاریخ را باش:

خود آلنده خاستگاه طبقاتی فئودالی داشت و از سر تا پا دموکرات و توده ای بود.

پینوچه اما جزو فقرا بود و از سر تا پا مرتجع و ضد خلقی بود.

البته معلوم هم نیست که این تصور النده از پینوچه درست بوده و یا نبوده است.

چون در ارتش های جوامع طبقاتی

فقرا 

به ندرت به مقام ژنرال می رسند.

 

البته ادعای شاه، بی پایه بود.

شاه تربیت یافته دربار سلطنتی بود و جز دیکتاتوری، طرز و طریق دیگری را نمی شناخت.

ولی در هر صورت، دیکتاتوری بورژوایی شاه،

 پس از پیروزی انقلاب ضد فئودالی سفید،

الزامی بود.

پیشبرنده بود و نه بازدارنده.

 

دلیل سقوط شاه

فقدان پیگیری در اعمال دیکتاتوری بورژوایی بود.

 

اما دلیل ناپیگری شاه در اعمال دیکتاتوری چه بود؟

 

قاعدتا

شاه می بایستی

ارتجاع فئودالی را بیرحمانه درهم کوبد.

آتش به دودمان فئودالیسم و روحانیت افکند.

 

ولی چرا چنین نکرد و به همین دلیل سرنگون شد؟

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر