۱۴۰۲ مهر ۱۶, یکشنبه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ت) تفکر تاریخی (جهانتصویر تاریخی) (۱۵)

 

 

پروفسور دکتر هانس کورتوم

پروفسور دکتر وینفرید شرودر

برگردان

 شین میم شین

 تئوری پیشرفت دیالک تیکی در فلسفه فلاسفه آلمان
 

 

 
گئورگ ویلهلم فریدریش هگل
(۱۷۷۰ ـ ۱۸۳۱)
آثار هگل به ۱۴ بخش طبقه بندی می شود:
آثار آغازین (جوانی)
آثار انتقادی ینا
طرح های سیستمی ینا
فنومنولوژی روح
منطق (کوچک و بزرگ)
طبیعتفلسفه
روح سوبژکتیو
روح اوبژکتیو (خطوط اصلی حقوقفلسفه)
تاریخفلسفه
آثار مربوط به سیاست روز
هنرفلسفه
مذهبفلسفه
فلسفه و تاریخ فلسفه
دایرة المعارف علوم فلسفی

 

۲۵

 

·    مشخصه این روند تاریخی ـ ایده ای بغرنج و تضادمند عبارت از این است که هگل نیز در آغاز، آنتیک را به مثابه آلترناتیو اوتوپیکی ـ سیاسی، در مقابل عصر جدید قرار می دهد و خواهان احیای گذشته می شود.

 

۲۶

·    هگل اما بعد از پیروزی انقلاب فرانسه بر این تصور خود راجع به جریان تاریخ که تحت تأثیر روسو داشت، غلبه می کند و برای آنتیک جایگاهی در روند پیشرفت تاریخی تعیین می کند و در می یابد که غلبه بر آنتیک یک امر تاریخی ضرور در روند پیشرفت بشریت بوده است.

 

۲۷

·    در نتیجه، به نظر هگل نهادهای معینی دیگر خوب و یا بد نیستند.

 

۲۸

·    آنگاه هگل در تلاش پاسخ به دو سؤال زیر برمی آید:

 

الف

·     چگونه   نهادهائی که در آغاز برای بشریت مفید بوده اند، به نهادهای غلط و مانع پیشرفت بدل شده اند؟

 

ب

·    چگونه این نهادهای غلط و مانع پیشرفت، جای خود را به نهادهای جدید و کاملتر می دهند؟

 

۲۹

·    هگل بدین طریق به این مسئله پی می برد که بشریت می بایستی بی واسطگی طبیعی آغازین محض (جامعه اولیه. مترجم) را پشت سر بگذارد، تا بتواند لیاقت ها و استعدادهای خود را شکوفا سازد و کلیه استعدادهای نهفته در خود را مادیت بخشد (جامه عمل بپوشاند.)

 

۳۰

·    هگل علاوه بر این، پی می برد که این روند، روندی تضادمند بوده و خواهد بود.

 

۳۱

·    هگل در مقدمه ای بر «درس هائی راجع به فلسفه تاریخ جهان»، «مفهوم توسعه» را به شرح زیر تعریف می کند:

 

۱

·    «تغییر انتزاعی به طور کلی که در تاریخ صورت می گیرد، از دیرباز به طرزی عامتر ادراک شده است که در عین حال حاوی پیشرفتی به سوی بهتر و کاملتر شدن است.

 

۲

·    تغییرات در طبیعت که از تنوع بی پایانی برخوردارند، در سیری دایره وار  صورت می گیرند و  تکرار می شوند.

·    در طبیعت حادثه جدیدی اتفاق نمی افتد.

 

۳

·    تنها در تغییراتی که در زمینه فکری صورت می گیرند، پدیده نو تشکیل می یابد.

 

۴

·    این تغییرات در زمینه های فکری، سبب می شوند که ما در انسان ـ در مقایسه با چیزهای طبیعی ـ شاهد تعین به کلی دیگری باشیم.

·     شاهد لیاقت تغییر واقعی به بهتر، یعنی به کاملتر باشیم.

·     شاهد غریزه استکمال (کمال یابی) باشیم.

 

(در همین نظر هگل

وارونه اندیشی او، یعنی دیالک تیک ایدئالیستی او،

آشکار می گردد.

هگل

تغییرات فکری را مقدم بر تغییرات مادی قلمداد می کند.

مترجم)

 

۵

·    اصل توسعه حاوی چیز دیگری است که بر تعین درونی، بر پیش شرط فی نفسه موجود (درخود موجود) مبتنی است که خود را تحقق می بخشد.

 

۶

·    توسعه از این رو، نه روند سر به راه و بی نبرد محض، بلکه کار سخت، غیرداوطلبانه بر ضد خویش است.

 

۷

·    توسعه، علاوه بر این، توسعه صوری صرف به طورکلی نیست، بلکه به معنی نیل به هدفی با محتوای معین است.

 

۸

·    این هدف را ما از آغاز تعیین می کنیم.

 

۹

·    این هدف، روح است:

·    روح بنا بر ماهیتش.

·    روح بنا بر مفهوم آزادی (اختیار) است...

 

۱۰

·    تاریخ جهان به شکل توسعه پله به پله، اصلی (پرنسیپی) است که محتوایش درک آزادی (اختیار) است.

 

۱۱

·    این پله ها اصول اساسی روند عام را تشکیل می دهند.

 

۱۲

·    بدین طریق پیشرفت در هستی، به مثابه گذار بالنده از ناقص به کامل جلوه گر می شود که ضمنا آن را باید نه در انتزاع، به مثابه ناقص، بلکه به مثابه چیزی که ضد خود را در بطن خود دارد، یعنی کامل را به  صورت نطفه و به مثابه محرکه در بطن خود دارد، تلقی کرد.

 

۱۳

·    ناقص با ضد نهفته در بطن خود در تضاد است.

·    تضادی که اگرچه وجود دارد، اما باید از میان برداشته شود، یعنی باید حل شود.»

·    (هگل، «درس هائی راجع به فلسفه تاریخ جهان»  جلد اول، ص ۲۹۶)

 

 ادامه دارد.


۲ نظر:


  1. فلسفه کلاسیک آلمان بالاترین و آخرین مرحله فلسفه مدرن اروپایی است. با ثبات، یکپارچگی و کامل مشخص می شود.
    بنیانگذار فلسفه کلاسیک آلمانی، فیلسوف دانشمند
    امانوئل کانت (1724 - 1804) است. ، خردمند بزرگ عصر روشنگری تمام عمر خود را در شهر آلمانی کونیگزبرگ (کالینینگراد) گذراند و در آنجا به خاک سپرده شد.

    پاسخحذف
  2. نه.
    فلسفه کلاسیک آلمان
    فلسفه بورژوازی مترقی آغازین
    است
    و
    یکی از منابع سه گانه مارکسیسم بوده است
    و
    ضمنا توسط مارکس و انگلس
    نقد و نفی دیالک تیکی شده است.
    نظرات کانت و هگل وفویرباخ و فیشته و غیره
    دیگر اعتبار ندارند.


    پاسخحذف