حس مالکیت یک توهم است
رضایی
درنگی
از
میم حجری
حس چیست؟
حس
فرمی از شناخت است.
احساس و یا حس کردن
ساده ترین فرم شناخت است.
شناخت حسی
شالوده شناخت عقلی است
و
در دیالک تیک شناخت حسی و عقلی
نقش تعیین کننده از ان شناخت حسی است.
بر خلاف تصور دکارت
ایده ها و اندیشه ها
مادرزاد نیستند.
شناخت عقلی
نتیجه کار فکری مغز بشر بر روی سیگنال های حسی است.
حس و یا شناخت حسی نمی تواند توهم باشد.
توهم
چیز ذهنی مسخ و مخدوشی است.
توهم
چیزی ضد حسی است.
بنا بر هارت و پورت بعضی از علامه ها
بشریت متوهم است.
فقط علامه ای از جنقوری اسلامی
متوهم نیست.
سؤال فقط این است که چیست و کیست؟
بشر که سهل است
حتی
هر حشره و خزنده و پرنده
لانه و آشیانه دارد و در آن نسل بعدی و نوع خود را تولید و حفظ و تکثیر می کند و توسعه می دهد و از آن با تمام توان خود دفاع می کند.
خیلی از لک لک ها
آشیانه خود بر فراز درختان
را
بارها در طول سال ها
تعمیر می کنند و مورد استفاده قرار می دهند و از آن با چنگ و منقار دفاع می کنند.
مالکیت
نه توهم
بلکه نیازی طبیعی ـ ضروری ـ قانونمند است.
عمیق ترین عشق بشر به چیزی است که تهیه و تولید و تصاحب می کند.
فرق هم نمی کند که ان چیز مولودی نوعی باشد و یا مادی و یا فکری و هنری و استه تیکی.
فرزند و نوه و نتیجه باشد و یا خانه و باغ و مرتع و مزرعه و گاو و گوسفند و قنات و کارخانه و غیره.
حس مالکیت
نه توهم بلکه واقعیت است.
حس مالکیت
واقعی تر از هر واقعیت است.
آنچه که بعضی از علامه ها نمی دانند و یا پرده پوشی می کنند
دیالک تیک مالکیت و سلب مالکیت
است.
پرنده ای که آشیانه اش
غصب شده
معمار و مالک آشیانه اش بوده است
و
می کوشد که سلب مالکیت کننده را سلب مالکیت کند و مجددا مالک آشیانه خود باشد.
توده مولد و زحمتکش هم به همین سان
باید
برای مالک وسایل تولید خود شدن
سلب مالکیت کنندگان را سلب مالکیت کند
و
این تنها و تنها
با انقلاب سوسیالییستی امکان پذیر است:
انقلاب سوسیالییستی = سلب مالکیت از سلب مالکیت کنندگان
سلب مالکیت از سلب مالکیت کنندگان
یکی از مفاهیم مارکسیستی مهم است.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر