۱۳۹۸ مرداد ۱۰, پنجشنبه

سیری در طعنه ای از مؤسس روزنامه ملانصرالدین (۵)

 
حکایت «بره»
جلیل محمدقلی زاده
برگردان
 الف میم شیری 
 

 
  قربانعلی وقتی به خانه رسید، از شادی در پوست خود نمی گنجید.
  چون عیال دلیل شادمانی او را پرسید،
 جواب داد:
 «ببین عیال!
  امروز فهمیدم که خان بزرگ خیلی به من لطف دارد.»

  عیال
 ـ شگفت زده ـ 
پرسید:
 «چطور فهمیدی؟»

 قربانعلی فخرفروشانه جواب داد:
  «خان بزرگ از درشکه خود در راه، سرش را بیرون آورد» 
و
 به 
من
 گفت:
 «پیر خر، برو کنار!»

پایان
 
همانطور که ذکرش گذشت،
بررسی برخورد
به
اقطاب دیالک تیک طبقه حاکمه و توده
(دیالک تیک ارباب و برده، رعیت و کارگر)
از
ارج و ارزش اسلوبی و نظری (متدیکی و تئوریکی) چشمگیری
 برخوردار است.
 
۱
توده
در
دیالک تیکی از تحقیر
به
سر می برد:
 
یعنی
دیالک تیکی از تحقیر شونده و تحقیر کننده
(دیالک تیکی از اوبژکت تحقیر و سوبژکت تحقیر)
است.
 
یعنی
توده
هم
تحقیر می شود
 و
هم
تحقیر می کند.
 
یعنی
توده
هم
توسط طبقه حاکمه 
تحقیر می شود
و
هم
  توده
را
یعنی
خویشتن خویش
را
یعنی
امثال بیشمار خویش
را
تحقیر 
می کند.

این 
به
 معنی خودستیزی توده
است.

یکی از دلایل دوام جامعه طبقاتی 
از
هر نوع
همین
خودستیزی توده
است.

مثال:

برده
فقط
برده 
نیست.

برده
ضمنا
سربرده
(به تقلید از سرکارگر)
است.
 
یعنی
برده
دیالک تیکی از ستمکش و ستمگر
است.
 
هم
شلاق می خورد و استثمار می شود
و
هم
شلاق می زند
و
استثمار می کند.
 
هیچ دربار برده داری و فئودالی
بدون حمایت عمیق غلامان قداره بر کمر، زورگو و ستمگر
نمی توانست
هفته ای 
دوام آورد.
 
بخش اعظم شکنجه گران جماران
یعنی
پاسداران و جلادان و لاشخوران
نه
اعضای طبقه حاکمه
نه
فئودال زاده
آخوند زاده
بلکه
از
اعضای توده
بوده اند و هستند.
 
یعنی
عملا
به
خودستیزی
مبادرت ورزیده اند.
 
بدون این خودستیزی توده،
طبقه حاکمه کثافت کنونی
نمی توانست
 هفته ای
حتی
دوام آورد،
چه رسد 
به
سرکوب بی رحمانه حزب توده،
بنای قصور مجلل
تشکیل حرمسرایی از حوریان ماهروی، 
قتل بی رحمانه دختران مردم
عیاشی و خوشگذرانی در اقصا نقاط جهان.


دلیل گیجی و کلافگی
اباذر غلامی
شاعر توده ای
و
به آذین و آن و این
همین
بوده است.

مراجعه کنید
به 
اشعار اباذر.

سؤال
این است
که
دلیل این خودستیزی توده
چیست؟

۲
دلیل این خودستیزی توده
قبل از همه
خریت توده
بوده 
است.
 
توده
توسط طبقه حاکمه
قبل از چپاول و استثمار
و
یا
همزمان با چپاول و استثمار،
استحمار
شده است.
 
هنر بزرگ طبقات حاکمه انگل و استثمارگر
استحمار توده
(خر پروری)
بوده است.
 
۳
استحمار توده
توسط طبقه حاکمه
اما
بدون غصب وسایل تولید توده
میسر نبوده است.

یعنی
ما
با
دیالک تیک استثمار و استحمار
سر و کار داشته ایم.


دیالک تیک استثمار و استحمار
فرمی از دیالک تیک ماده و روح (وجود و شعور)
است.
 
استحمار
همیشه
سایه استثمار
را
(روح همیشه سایه ماده را، شعور همیشه سایه وجود را)
بالای سر خود داشته و دارد و خواهد داشت.
 
با
غصب وسایل تولید مایحتاج حیاتی توده،
توده
بر
سر دو راهی مرگ از گرسنگی و بردگی
قرار گرفته است
و
شعور
به
توجیه این وجود
شتافته است.
 
شعوری
که
نه
شعور توده،
بلکه
شعور طبقه حاکمه
بوده است.
 
طبقه حاکمه
برای
استحمار توده محروم از وسایل تولید مایحتاج حیاتی خویش
مفاهیم توده
را
گروگان 
گرفته،
از
محتوای توده ای شان
تخلیه کرده
و
با
محتوای طبقاتی خود
پر کرده
و
مجددا
در
اختیار توده
قرار داده است.
 
توده
با
مفاهیم طبقه حاکمه
«اندیشیده» است.
 
مفاهیمی
که
به
ظاهر
توده ای 
بوده اند.
 
به
همین دلیل
توده 
شعور طبقه حاکمه
را
با
شعور توده ای
عوضی گرفته است
و
فاجعه
شروع شده است.
 
می توان گفت
که
طبقه حاکمه
با
تسخیر و تحریف مفاهیم توده،
عقل اندیشنده توده
را
از
کار انداخته است.
 
یعنی
به
خردستیزی
مبادرت ورزیده است.
 
یعنی
خریت و خودستیزی توده
 با 
خرپروری و خردستیزی طبقه حاکمه
دست در دست 
رفته است.
 
۴
 
 قربانعلی فخرفروشانه جواب داد:
  «خان بزرگ از درشکه خود در راه، سرش را بیرون آورد» 
و
 به 
من
 گفت:
 «پیر خر، برو کنار!»
 
جلیل و چخوف
خریت و خودستیزی توده
را
به
چالش می کشند.
 
هم
فرق هنر با علم و فلسفه
و
هم
فرق جلیل و چخوف و گورکی
با
مارکس و انگلس و لنین
در
طرز برخورد آنها
به
اقطاب دیالک تیک طبقه حاکمه و توده
است.
 
مارکس و انگلس و لنین
رادیکال و ریشه ای می اندیشند.
 
طبقه حاکمه
را
یعنی
غاصب قصاب وسایل تولید مایحتاج حیاتی توده
را
به
چالش می کشند
و
نه
توده 
را.

چون
خریت و خودستیزی توده
نتیجه غارت و خرپروری و خردستیزی طبقه حاکمه
است.

اگر
طبقه حاکمه
سلب مالکیت بر وسایل اساسی تولید شود،
یعنی
اگر
سلب مالکیت کنندگان،
توسط سلب مالکیت شدگان،
سلب مالکیت شوند،
یعنی
اگر
مالکیت همگانی
بر
وسایل اساسی تولید
برقرار شود،
هم
خرپروری و خردستیزی
بی سوبژکت
 می ماند
و
هم
خریت و خودستیزی توده
دیر یا زود
پایان می یابد.

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر