۱۳۹۸ مرداد ۳۰, چهارشنبه

هماندیشی با محمود درویش (۴)

 
در ایستگاه قطاری که از نقشه فرو افتاد.
ترجمهٔ تراب حق‌شناس
 
 
گاه از خود می‌پرسم آیا شعر آزادی می‌بخشد؟ 
 
گمانم این است 
که 
شعر به شاعر الهام می‌کند که آزاد شده است.
 
 هیچ فرد یا شاعری حق ندارد 
خود را آزاد احساس کند 
تا زمانی که دیگران آزاد نیستند 
و جامعه آزاد نیست. 
 
احساس من این است 
که 
امکان ندارد 
من آزاد باشم
 تا زمانی که میهنم آزاد نیست. 
 
امکان ندارد 
میهن من آزاد باشد 
تا زمانی که جامعهٔ آن آزاد نیست. 
 
امکان ندارد 
جامعه آزاد باشد 
تا زمانی که فرد در آن آزاد نیست. 
 
من به شکل مجازی می‌گویم 
که 
بالاترین حد آزادی من 
زمانی‌ست 
که 
از فلسطین آزاد شده باشم،
 اما من از فلسطین آزاد نمی‌شوم
 تا زمانی که فلسطین آزاد نشده باشد.
 
پایان
  
۱
احساس من این است 
که 
امکان ندارد 
من آزاد باشم
 تا زمانی که میهنم آزاد نیست.
درویش
در
جمله قبلی اش
محتوای همین جمله
را
در
کلیت و عامیت فراگیرتری 
ابراز داشته بود:
 هیچ فرد یا شاعری حق ندارد 
خود را آزاد احساس کند 
تا زمانی که دیگران آزاد نیستند 
و جامعه آزاد نیست.

حالا
وارد عرصه خاص می شود
جای افراد و شعرا
را
من
می گیرد
و
جای جامعه
را
میهن من.

منظور درویش از آزادی میهن،
پایان اشغال خاک فلسطین توسط اسرائیل است.

پیش شرط احساس آزادی برای درویش
رهایش فلسطین از اشغال اسرائیل است.

نمی توان به درویش حق نداد.


همین موضع نظری درویش
را
هم 
بومیان امریکا
می توانند اتخاذ کنند
هم
سکنه کشورهای امریکای لاتین
هم
ارامنه ترکیه
و
هم
بومیان استرالیا.
 
تازه
ستمی
که
بر 
آنها
رفته
به
مراتب
وحشتناک تر از ستمی است که بر سکنه فلسطین رفته است.

صحبت از ژنوسید چندین صد میلیونی در امریکا ست.

۲
امکان ندارد 
میهن من آزاد باشد 
تا زمانی که جامعهٔ آن آزاد نیست.

منظور درویش از جامعه
مردم فلسطین
است
و
منظور او
از
میهن من
خاک فلسطین.

درویش 
دچار فقر مفهومی
است.

منظور درویش از آزادی جامعه چیست؟

رشد فکری و معرفتی مردم؟

پایان یافتن استعمار و کشتار و ادبار مردم فلسطین توسط اسرائیل؟
 
۳
امکان ندارد 
جامعه آزاد باشد 
تا زمانی که فرد در آن آزاد نیست. 
  
درویش
هارت و پورت 
تحویل خواننده و شنونده خود
می دهد.

درویش
شناخت علمی از جامعه ندارد.

او
جامعه
را
نه
چیزی طبقاتی،
بلکه
بی طبقه
تصور می کند.

به
همین دلیل
دنبال اوتوپی ماقبل علمی آزادی
است.

او
در 
این جمله
دیالک تیک فرد و جامعه
را
وارونه می سازد
و
نقش تعیین کننده
را
از
آن فرد
جا می زند:
پیش شرط آزادی کذایی جامعه
آزادی تک تک افراد و اعضای آن جامعه
است.

چنین چیزی محال
است.

در
جامعه طبقاتی
آزادی
هم
طبقاتی
است:
یعنی
آزادی دهقان فلسطینی 
به
معنی انقیاد اشرافیت فئودال و روحانی فلسطین
خواهد بود.

درویش 
هنوز 
نمی داند
که
توده مولد و زحمتکش فلسطین
در
دیالک تیکی از ستم
به
سر می برد:

در
دیالک تیکی از ستم خودی و ستم بیگانه
در
دیالک تیکی از ستم طبقه حاکمه ملی و طبقه حاکمه بین المللی (امپریالیستی)
 
مسئله فلسطین
باید
از
دید دیگری 
تحلیل شود.

ارائه راه حل برای تضاد فلسطین ـ اسرائیل
هم
به
چنین تحلیلی
نیاز دارد.

چون
جامعه اسرائیل
نیز
به
زبان درویش
جامعه آزادی نیست.

توده مولد و زحمتکش جامعه اسرائیل
نیز
تحت ستم طبقه حاکمه
قرار دارند.

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر