۱۳۹۸ مرداد ۲۹, سه‌شنبه

هماندیشی با محمود درویش (۳)

 
در ایستگاه قطاری که از نقشه فرو افتاد.
ترجمهٔ تراب حق‌شناس
 
 
گاه از خود می‌پرسم آیا شعر آزادی می‌بخشد؟ 
 
گمانم این است 
که 
شعر به شاعر الهام می‌کند که آزاد شده است.
 
 هیچ فرد یا شاعری حق ندارد 
خود را آزاد احساس کند 
تا زمانی که دیگران آزاد نیستند 
و جامعه آزاد نیست. 
 
احساس من این است 
که 
امکان ندارد 
من آزاد باشم
 تا زمانی که میهنم آزاد نیست. 
 
امکان ندارد 
میهن من آزاد باشد 
تا زمانی که جامعهٔ آن آزاد نیست. 
 
امکان ندارد 
جامعه آزاد باشد 
تا زمانی که فرد در آن آزاد نیست. 
 
من به شکل مجازی می‌گویم 
که 
بالاترین حد آزادی من 
زمانی‌ست 
که 
از فلسطین آزاد شده باشم،
 اما من از فلسطین آزاد نمی‌شوم
 تا زمانی که فلسطین آزاد نشده باشد.
 
پایان
 
۱
گمانم این است 
که 
شعر به شاعر الهام می‌کند که آزاد شده است.
 
منظور درویش و یا مترجم شعر درویش
از 
«الهام کردن» 
چیست؟

القا کردن؟

اصطلاح رایج
الهام گرفتن و یا الهام بخشیدن
است
و
نه
الهام کردن.

الهام
(اینتوئی سیون)
یکی 
از
مفاهیم مهم
در
فلسفه بورژوایی واپسین (امپریالیسم)
است.
 
شاید منظور درویش
این
باشد
که
شعر
این احساس 
را
به
شاعر می دهد
که
پس از سرایش و یا خوانش و شنوش شعری
از
منگنه فشار روحی و روانی
 آزاد 
شده است.
 
این نظر درویش
را
فقط می توان تأیید کرد.
 
۲
 هیچ فرد یا شاعری حق ندارد 
خود را آزاد احساس کند 
تا زمانی که دیگران آزاد نیستند 
و جامعه آزاد نیست.
 
این شعار درویش
شباهت غریبی به شعارهای امثال ژان پل سارتر و احمد شاملو
دارد
و
فرمی 
از
هارت و پورتیسم
است:
 
اولا
احساس آزادی توسط هر کس
چه شاعر و چه شاطر
احساسی شخصی 
است.

یعنی
نه
دست خود آن شخص است
و
نه
می توان به او تعیین تکلیف در این زمینه کرد
و
گفت:
 هیچ فرد یا شاعری حق ندارد 
خود را آزاد احساس کند 
 
احساس آزادی
پس از خواندن و شنیدن و سرودن شعری
و
یا
پس از تألیف مطلبی
و
یا
پس از تصنیف ترانه ای
و
غیره
امری خودپو
ست
و
دست کسی نیست.
 
مثل
احساس آزادی
پس از عملیات جنسی
و
یا
پس از انجام کاری
است.
 
بنا بر قوانین فیزیکی
حتی
صرف انرژی
به
رخوت و آرامش و احساس آزادی
منجر می شود.
 
نمی توان
به
چنین کسی
فرمان و فتوا داد
که
تو
حق احساس آزادی پس از عملیات جنسی و یا فعالیت کاری
نداری
چون
دیگران
چنین احساسی ندارند.
 
۳
 هیچ فرد یا شاعری حق ندارد 
خود را آزاد احساس کند 
تا زمانی که دیگران آزاد نیستند 
و جامعه آزاد نیست.
 
 فقر مفهومی درویش
در این شعار او
آشکار می گردد:

منظور درویش از دیگران چیست؟

دیگران یکدست و همگون
در
کره ارض
یافت نمی شوند.

جامعه طبقاتی
جامعه ای پاره پوره
است
و
نه
یکدست و همگون و منجسم و یکپارچه.

دیگران
چه بسا
مخالف آزادی شاعر و یا شاطرند.

دیگران
چه بسا
آزادند.

چون
شاعر و شاطر
را
سلب آزادی 
کرده اند.

یعنی
ما
در
جامعه بشری
با
دیالک تیک انقیاد و آزادی
سر و کار داریم.

پیش شرط آزادی شاعر
چه بسا
انقیاد دیگران
است
و
برعکس.

۴
 هیچ فرد یا شاعری حق ندارد 
خود را آزاد احساس کند 
تا زمانی که دیگران آزاد نیستند 
و جامعه آزاد نیست.
 
منظور از آزادی جامعه چیست
که
آزادی اش
پیش شرط آزادی شاعر
است؟
 
درویش
چنان
از
شاعر
دم می زند
که
انگار
مظهر مطلق خیر مطلق 
است.
 
شاعر
یکی از اعضای قشر روشنفکر جامعه
است
و
بنابرین
هم
می تواند
عضو و جزو طبقه حاکمه باشد و آزاد باشد
و
هم
می تواند
عضو و جزو توده باشد
و
در
بند
باشد.

این
بدان معنی
 است
که
آزادی
طبقاتی و مشخص
است
و
نه
ماورای طبقاتی و انتزاعی.

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر