۱۳۹۸ مرداد ۲۷, یکشنبه

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۱۰۶)


جمعبندی
از
مسعود بهبودی
 
 
تنها پیشرفت کشور ما
برانداختن درخت
و
ساختن تابوت
است
این ماییم که می سوزیم
اما
نمی سازیم
جهید رقیب

۱
شکرگزار باشید
ای اولاد داوود
چه بسیار بندگان من
که شکرگزار نیستند
قران کریم.

۲
یکی دست نداشت و شکر خدای به جای می آورد.

۳
رندی پرسید:
لامصب برای چه شکر خدای به جای آری؟
تو که دست حتی نداری.

۴
پاسخ داد:
یکی را دیدم که پا هم نداشت.

۵
افغانستان
حداقل
تابوت برای شقه شقه گشته ها می سازد و متمدنانه کفن و دفن می کند.

۶
برای پیران و جوانان ما در طویله جماران
اجامر خونخوار قصر مجلل ساز و جاکش جمکران
تابوت هم نساختند
کفن و دفن شان هم نکردند
حتی
به گور دسته جمعی نسپردند.

۷
بلکه
وحشیانه و بربرمنشانه
شقه های اندام اهورایی شان
را
جلوی ددان درنده تر از خود
انداختند.

۸
به این هم حتی بسنده نکردند

۹
به
بازماندگان
اجازه
سوگواری حتی ندادند.

۱۰
هنر نزد عیرانیان است و بس
ندارند عقل کلان را به خس
 
ویرایش:

در خانه دوست
سیاوش کسرایی

دل تا ز صبا شنید افسانه دوست
از سینه هوا گرفت زی خانه دوست

تا شمع بلندش به افق روشن شد
جان پر نکشید جز به پروانه دوست
(تا شمع بلند جان در افق روشن شد
جان بسان پروانه به سویش پر کشید.)

زان خانه که خون عاشقان می ریزد
رفتیم برادران به کاشانه دوست

اندوه
نهفته از نگاه دشمن
گفتیم که سر نهیم بر شانه دوست

زنجیر میاورید و تهمت مزنید
«بس باد» مگویید به دیوانه دوست

پیمانه همان بود که با دوست زدیم
پیمان نشکستیم ز پیمانه دوست

مرغی که هزار دام دشمن بدرید
بنگر که چه دل خوش است با دانه دوست

ما قصه نبردیم به پایان و شب است
با باده سحر کن تو به افسانه دوست

پایان
 
فروغ فرخ زاد

آتشی بود و فسرد
رشته ای بود و گسست
دل چو از بند تو رَست
جام جادوئی اندوه شکست

آمدم تا به تو آویزم
لیک دیدم که تو آن شاخه بی برگی
لیک دیدم که تو بر چهره امیدم
خنده مرگی

وه چه شیرین است
بر سر گور تو
ای عشق نیازآلود
پای کوبیدن

وه چه شیرین است
از تو
ای بوسه سوزنده مرگ آور
چشم پوشیدن

وه چه شیرین است
از تو بگسستن و با غیر تو پیوستن
در به روی غم دل بستن
که بهشت اینجا ست
به خدا سایه ابر و لب کِشت اینجا ست

تو همان بِه که نیندیشی
به من و درد روانسوزم
که من از درد نیاسایم
که من از شعله نیفروزم

پایان
 
خودکشی
به هر دلیلی هم که باشد
و
در
هر فرمی هم که باشد
در بهترین حالت
نشانه خریت محض است.
خریتی
که
خر
به دلیل خردمندی خرانه
بدان تن درنمی دهد.

۱
نشانه ضعف است و ذلت
و
دفاع از زندگی
به
هر قیمت
نشانه قوت است و عزت

۲
نشانه آدمیت است و متمدنیت

۳
ضمنا
این نظر ما ست.

۴
تو اگر مخالف نظر مایی
متمدنانه استدلال منطقی و تجربی کن
و
بطلان نظر ما را و صحت نظر خود ت
را
اثبات کن.

۵
مهمل نامیدن نظر علمی و انقلابی همنوع
یا
نشنانه نادانی فلانکس است
و
یا
نشانه نادان پروری فلانکس
 
 
خواب خرد و تولد هیولا
به
قول فرانسیس گویا

روسیه به دنبال تاسیس پایگاه هوایی در بوشهر و چابهار است؟
حریف

۱
پوتین کثافت
با فروش تراختور عاتمی
بدترین ستم را بر ملت بینوای ایران روا داشته است
که
هم
بسیار گران تمام شده
و
هم
بسیار گران تمام خواهد شد.

۲
با
جنگ های مدرن
نمی توان با پایگاه هوایی و ضد هوایی بوشهر و توشهر
مقابله کرد.

۲
فقط می توان دار و ندار ملتی را بر باد داد.

۳
دعوای اجامر بی شرم جماران با سرکرده امپریالیستی جهان
بر سر چیست؟

۴
این جنگ های کثیف در یمن و سوریه و لیبی و سومالی و غیره
اصلا
برای چیستند؟

۵
زیر کاسه این جنگ های خانمانسور
چه
نیمکاسه ای نهفته است؟

۶
اینکه در یمن
طوطی پیروز شود و یا قوطی
چه
فرقی در حال توده ستمدیده یمن خواهد داشت؟

۷
اینکه
اسد ادامه حکومت دهد و یا کس دیگر
چه فرقی به حال توده سوری دارد؟

۸
حالا
در لیبی چه می گذرد؟

۹
جنگ اجامر لیبی
پس از قذافی
اصلا
بر سر چیست؟
 
ترکیدن بادکنک اوتوپی عنگلاب اسلامی:
تشکیل طویله بی طبقه توحیدی
فاطمه هاشمی دختر هاشمی رفسنجانی خطاب به دانشجویی که از او می‌پرسد چرا سبک زندگی شما(خانواده هاشمی) مثل امام ساده نیست؟
که در جواب میگوید: شما فقط دفتر کار امام را دیده اید ملک امام درجماران حدود ۴۰۰۰ هزار متر (متر نه الاغزاده، مترمربع) بود!!
 
۱
پس
پیش به سوی علم


۲
پس
پیش به سوی کمونیسم
که
به معنی هومانیسم متعالی + ناتورالیسم متعالی (انسانگرایی متعالی + طبیعتگرایی متعالی) است.

۳
دختر کوسه خر است و هنوز نمی داند که واحد اندازه گیری سطح چیزها مثلا مساحت اراضی مترمربع و هکتار و غیره است و نه متر.

این دو مطلب ربط منطقی به یکدیگر ندارند.
 


گردن من زیر بار کهکشان هم خم نمی گردد
زندگی یعنی تکاپو
زندگی یعنی هیاهو
زندگی یعنی شب نو، روز نو، اندیشه نو
زندگی یعنی غم نو، حسرت نو، پیشه ی نو
زندگی بایست سرشار از تکان و تازگی باشد
زندگی بایست در پیچ و خم راهش ز الوان حوادث رنگ بپذیرد.
 
هوشنگ شفا

۱
هوشنگ شفا
معلوم نیست که همان شجاع الدین شفا ست و یا کس دیگری است.

۲
گوگولستان هم که ماشاء الله خر تو خر است.

۳
گردن هوشنگ شفا و یا شجاع الدین شفا
زیر کاینات هم خم نمی گردد.

۴
دیدیم که خیلی از گردن های کلفت
زیر فشار مشتی زباله از جماران و جمکران خم شد
کاینات پیشکش اهل شفا در مشایعت شفیع روز جزا

۵
منظور مش تولستوی از لذت چیست؟

۶
مثلا
چگونه می توان از زندگی لذت برد؟

۷
لذت در قاموس اگزیستانسیالیسم
سارتر و شاملو غیره
در
افراط در سکس
هروئین
الکل
انتحار
هارت و پورت
است.

۸
لذت اما همیشه در دیالک تیک ریاضت و لذت وجود دارد.

۹
حتی لذات اگزیستاسنیالیستی
مثلا سکس و هروئین و الکل و انتحار
با ریاضت توأم است.

۱۰
منظور تولستوی از لذت چیست؟

۱۱
سگ ها
که
ما باشیم
به
استخوانی خشنودند
و
به
یک
کاسه آب

۱۲
لذت شان در همین دو نعمت الهی است
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر