۱۳۹۸ مرداد ۱۴, دوشنبه

صمد بهرنگی از دید احسان طبری (۴۶)

 
 

قهرمانِ منفرد یا مجاهدِ خلق؟
احسان طبری

ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور

 پیروزی بر محال و غیر ممکن،
یعنی اموری که حل آن در دستور روز تاریخ نیست،
نیز
شدنی نیست.
 
قهرمانِ منفردی که آقای هزارخانی می‌ستاید،
به
بیان او
"به نیروی پرورش و تکامل دادن قدرت های نهفته در وجودش
از
دیگران
متمایز می‌شود" 
و 
 شهامتش
"نیروی خلاقی
است
که
یکباره
همچون نیروی اتم
آزاد می‌شود". 
 
 این قهرمان، نه در فراز و نشیبِ نبردِ توده ها،
بلکه
با
پرورش قدرت های نهفته روحی،
به
مرتبۀ اسرارآمیزِ قهرمانی
می رسد. 
 
چنین قهرمانی
 طبیعتاً 
 در
 جامعه
 از
 موجوداتِ نادر
 است. 
 
 بدین منظور
هزارخانی پایان داستان بهرنگی را به ویژه برجسته می سازد.

۱
 پیروزی بر محال و غیر ممکن،
یعنی اموری که حل آن در دستور روز تاریخ نیست،
نیز
شدنی نیست.
 
طبری
به
هنگام تحریر این «تحلیل»
احتمالا
خسته بوده است.
 
البته
تحریر مطلبی در آن دوره
کار به لحاظ فیزیکی 
هم
کمرشکنی 
بوده است.
 
امروزه
به
برکت دستاوردهای انترنتی و کامپیوتری انقلاب علمی و فنی
کار تفحص و تحقیق و تألیف و ترجمه و تحریر
آسانتر
شده است.
 
۲
 پیروزی بر محال و غیر ممکن،
یعنی اموری که حل آن در دستور روز تاریخ نیست،
نیز
شدنی نیست.
 
این جمله طبری
تق و لق
است.
 
ویرایش:
 
پیروزی بر محال و غیر ممکن،
یعنی 
برآمدن از عهده انجام وظایفی 
که 
 حل شان
 در 
دستور روز تاریخ
 نباشد.
 
در
این جمله طبری 
تعریفی سطحی از مفهوم محال و یا غیر ممکن
عرضه می شود:
محال
در
قاموس طبری
به
کردوکاری اطلاق می شود
که
در
لحظه تاریخی معینی
قابل جامه عمل پوشی
نباشد.
 
یعنی
در
دوره دیگری
قابل جامه عمل پوشی (واقعیت یابی، تحقق)
باشد.
 
حالا
این «تعریف» طبری از مفهوم محال
را
به
محک تجربه می زنیم:

شخم زدن زمین
با
چرخ خیاطی
محال 
است.
 
حالا
تق و لق بودن «تعریف» طبری
از
مفهوم محال
آشکار می گردد.
 
طبری لطیف الطبع
که
جای خود دارد،
حتی
کیانوری شدید الطبع
نمی تواند
اثبات کند
که
در
آینده 
شخم زمین با چرخ خیاطی
در
دستور روز تاریخ
قرار خواهد داشت.
 
یعنی
دیگر 
محال نخواهد بود.
 
این 
اما
به
چه معنی است؟
 
۳
 پیروزی بر محال و غیر ممکن،
یعنی اموری که حل آن در دستور روز تاریخ نیست،
نیز
شدنی نیست.
 
 این
بدان معنی است
که
تعریف طبری
از
 مفهوم محال و یا غیر ممکن
در
بی اعتنایی مطلق به خود چیز مربوطه صورت می گیرد.
 
به
عبارت دیگر
با
توجه
به
قابل پیاده شدن در عمل
صورت می گیرد.
 
محال
بدین طریق
به
کارهایی اطلاق می شود
که
در
لحظه معینی از تاریخ بشری
غیر قابل انجام
باشند.
 
مثل
سفر به ماه 
در
۱۰۰ سال قبل.
 
یا
روابط انترنتی کنونی
در
۵۰ سال قبل.
 
آنچه
که
در
قاموس طبری
محال
است،
اصلا
محال به معنی واقعی کلمه
نیست.
 
یعنی
مفهوم محال
برای
آن
اصلا 
مناسب نیست.
 
محال بودن شخم زمین با چرخ خیاطی
علت ساختاری
 دارد.
 
دیالک تیک ساختار و فونکسیون
چنین کاری 
را
محال و غیر ممکن می سازد.
 
ساختار چرخ خیاطی
برای دوخت و دوز مناسب است
و
نه
برای شخم و شیار زمین.

ساختار گاوآهن
با
 فونکسیون شخم وشیار زمین
مناسب
است.

سفر به کره قمر
اما
اصولا و اساسا
محال 
نیست.
 
۱۰۰ سال قبل
سفر به کره قمر
به
دلایل  علمی و فنی 
هنوز امکان پذیر نبوده است.
  
مثلا 
هنوز
مواد شیمیایی لازم
یرای پرتاب موشک
با
سرعت لازم برای عبور از جو زمین
شناخته و آزموده
نشده بوده است.
 
به
زبان طبری
سفر به کره قمر
هنوز در دستور روز قرار نداشته است.
 
۴
قهرمانِ منفردی
 که 
آقای هزارخانی 
می‌ستاید،
به
بیان او
"به نیروی پرورش و تکامل دادن قدرت های نهفته در وجودش
از
دیگران
متمایز می‌شود" 
و 
 شهامتش
"نیروی خلاقی
است
که
یکباره
همچون نیروی اتم
آزاد می‌شود".
 
 طبری
  توان تحلیل مفاهیم هزارخانی
را
ندارد.
 
ما
بهتر است
که
این لاطائلات هزارخانی را تجزیه و بعد تحلیل کنیم:
 
۵
قهرمانِ منفردی
 که 
آقای هزارخانی 
می‌ستاید،
به
بیان او
"به نیروی پرورش و تکامل دادن قدرت های نهفته در وجودش
از
دیگران
متمایز می‌شود"
 
منظور هزارخانی 
از
«متمایزسازی قدرت های نهفته در وجود فردی
به
ترفند پرورش و تکامل
از
دیگران»
چیست؟
 
این مفهوم هزارخانی
ناقص و معیوب و تق و لق
است:
 
ویرایش:
 
«متمایزسازی قدرت های نهفته در وجود فردی
به
ترفند پرورش و تکامل
از
قدرت های نهفته در وجود دیگران»
 
ولی
چرا
هزارخانی
مفهوم خود
را
تق و لق
فرمولبندی می کند؟
 
ضمنا
چرا
احسان طبری
به
تق و لقی مفهوم هزارخانی 
پی نمی برد؟
 
چون
« قدرت های نهفته در وجود فردی
را
فقط می توان
از
قدرت های نهفته در وجود دیگران»
متمایز ساخت 
و
نه
از
  دیگران.
 
به
عبارت دیگر
فرد معینی
را
می توان
از
دیگران
متمایز ساخت
و
نه
قدرت های نهفته آن فرد را.
 
اشکال کار هزارخانی کجا ست؟
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر