۱۳۹۸ مرداد ۲۲, سه‌شنبه

خود آموز خود اندیشی (۱۶۳)


شین میم شین

نه اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.

شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۱۵ ـ ۲۲)

 حکایت دوم
بخش ششم

شنیدم که فرماندهی دادگر
قبا داشتی هر دو روی آستر
یکی گفتش:
«ای خسرو نیکروز
ز دیبای چینی قبائی بدوز»

بگفت:
«این قدر ستر و آسایش است
وز این  بگذری، زیب و آرایش است

نه از بهر آن می ستانم خراج
که زینت کنم بر خود و تخت و تاج

مرا هم ز صد گونه آز و هوا ست
ولیکن خزینه، نه تنها مرا ست.»

۱
شنیدم که فرماندهی دادگر
قبا داشتی هر دو روی آستر
 
سعدی
در
این بیت شعر
دیالک تیک نمود و بود (پدیده و ماهیت)
را
به
 شکل دیالک تیک خرقه و خوی بسط می دهد.

دیالک تیک نمود و بود (پدیده و ماهیت)
یکی
از
مهمترین دستافزارهای دیالک تیکی سعدی
است.

آنچه سعدی به فرمانده دادگر نسبت می دهد، به امام اول اهل تشیع و خلیفه چهارم اهل تسنن
 نیز
نسبت داده اند.
سعدی در شعر دیگری همین ایده را از صراحت بیشتری گذرانده:

تن آدمی شریف است، به جان آدمیت
نه همین لباس زیبا ست، نشان آدمیت

 معنی تحت اللفظی:
معیار شرافت تن آدمی
روح او
ست.

در بر کردن لباس زیبا
دال
بر
آدمیت آدمی
نیست.

به
زبان فلسفی
نقش تعیین کننده
در
دیالک تیک تن و جان
از
آن جان
است
و
نقش تعیین کننده
در
دیالک تیک البسه و آدمیت
از
آن آدمیت
است.

۲
شنیدم که فرماندهی دادگر
قبا داشتی هر دو روی آستر

آنچه
سعدی
 در
 این بیت شعر
در
مورد فرمانده دادگر
عمده و برجسته می کند،
در واقع نمود است، نه بود
پدیده است و نه ماهیت
ظاهر است  ونه ذات.


سعدی
بحث
را
چنان
بر
نمود
(لباس ارزان و یا گران)
متمرکز می کند
که
ذات و بود و ماهیت فرمانده
به
کلی
از نظر دور می ماند.

مخردگرایانی
که
در
تقدم بود (ماهیت) بر نمود (پدیده) تردیدی به خود راه نمی دهند،
   برای شیک پوشی و ساده پوشی
تره حتی خرد نمی کنند.
  عمده و برجسته کردن فرم، نمود و ظاهر
می تواند
بهترین و سهل ترین وسیله برای عوامفریبی
باشد.

امروز،
 هفتصد سال بعد از مرگ سعدی،
بورژوازی واپسین فرم و نمود و ظاهر را چنان عمده و برجسته کرده، که دیگر کسی به ذات و باطن و بود و ماهیت چیزها و انسانها توجهی نمی کند:
شعارهای رایج در این زمینه زیادند،
 از آن جمله اند :
لباسها انسانها را می سازند!
مدآگاهی نشانه و مقوی  خودآگاهی است!

بدین طریق،
بیشتر
در
مورد مارک لباس صدر اعظم سوسیال ـ دمکرات آلمان (شرودر) صحبت می شد،
تا
 در
باره سیاست ضد اجتماعی و نئولیبرال او.

جا زدن مدآگاهی به جای خودآگاهی نیز بهترین وسیله برای انحراف مردم از دیالک تیک جامعه شناسی و خود شناسی است.

امروز در آلمان کمتر کسی یک جمله از کانت و فیشته و هگل و مارکس می داند،
ولی
صدها مارک مختلف لباس و اوتوموبیل و ماتیک و موبایل و غیره را همه ازبر می دانند.


انگلس گفته بود،
که
ملت آلمان
ملتی فلسفی
است،
یا
همه فلاسفه خود را دور خواهند ریخت
و
یا
به
 سوی سوسیالیسم رهسپار خواهند شد.

متأسفانه شق اول پیشگوئی او عملی شده است،
آنهم
در
گذر از روی جسد خونالود شصت میلیون انسان
و
در
گذر از آوار صدها هزار شهر و روستا.

خردستیزی
با
فلسفه ستیزی
شانه به شانه می رود.
هگل میان خرد و فلسفه فرقی قائل نبود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر