جمعبندی
از
مسعود بهبودی
پاوپریسم
(بی همه چیزی مادی و فکری و فرهنگی)
ممنون
۱
اینجا و در موارد بیشمار مشابه سخن از تشکیل مدرسه نیست.
۲
سخن از چاردیواری محقری است برای کودکان.
۳
هر دهاتی
اگر سنگی بیاورد و آفتابه ای آب و مشتی خاک و کاه در عرض چند ساعت چار دیواری ساخته می شود.
۴
در موارد دیگر
معلم عنقلابی خرتر از خر
از
تخته سیاهی
سلفی می گیرد و در فیسکده از در عقب روشنگری می کند که نه تخته است و نه سیاه
سوراخ گل و گشادی در دیوار کلاس درس است که ازش آسمان پیدا ست.
۵
ما اینجا با فقر فکری سر و کار داریم که آدمی را به سطحی نازلتر از حشرات الارض تنزل می دهد.
۶
چنین کثافتی اصلا حق تدریس ندارد.
۷
ضمنا
دولت چیست؟
۸
دولت چماق طبقه حاکمه است برای دفاع از منافع طبقه حاکمه
۹
طبقه حاکمه کیست و چیست؟
۱۰
طبقه حاکمه در طویله های طبقاتی
از
مشتی غارتگر
تشکیل می یابد که وسایل تولید نان و جان
از سفره توده زحمت ربوده و بر اریکه حاکمیت نشسته است
۱۱
از دولت (چماق) این طبقه حاکمه
انتظار رسیدگی به معضلات جامعه داشتن
نشانه خریت است.
۱۲
توده زحمت
نباید منتظر دولت (چماق) باشد
۱۳
توده و توده ای
باید به خود پروری همه جانبه خطر کند.
خود پرروی مادی و فکری و فرهنگی و هنری و غیره
۱۴
توده باید
خود به فکر خود باشد.
۱۵
به فکر خود بودن یعنی پی ریزی پیشاپیش مدل جامعه آینده
جامعه مبتنی بر توده فرمایی
۱۶
جامعه بهتر را خود توده می سازد و نه دولت طبقه حاکمه انگل و غارتگر
۱۷
انتقاد از خریت خود مهمترین آژیر بیداری است
۱۸
توده
فوت و فن رهبری را باید بیاموزد
۱۹
طبقه حاکمه انگل
رهبر و رهنما و
آموزگار خوبی نیست.
بهتر است سکنه این روستا را بگیرند و به دلیل خریت محاکمه کنند.
۱
حتی حشرات و حیوانات و پرندگان قادر به بنای چاردیواری برای خود و توله ها و جوجه های خود هستند.
۲
این جماعت رها شده در قهقرای توحش
شرم نمی کنند و چاردیواری کوچکی برای این آدم های کوچک نمی سازند تا بتوانند دور از سرما و گرما و دور از چشمان هوادان عنقلابی فقرا
خواندن و نوشتن بیاموزند
از تحلیل تا توهین
۱
شما حتی کلمه توهین آمیزی
در پارس های ما نمی یابید.
۲
شما
جماعت تحلیل ندیده ای هستید .
۳
شما
تحلیل را با توهین عوضی می گیرید.
۴
این تحلیل ما از کمونیسم کارگری است.
۵
طویله گفتن به طویله و خر گفتن به خر
که
توهین به طویله و خر نیست.
۶
تحلیل رئالیستی و صادقانه ای است.
۷
ولی عوضی گرفتن ما با ساواکی ها و مجاهدین و بسیجی ها
نشانه خریت است.
۸
راستش را بخواهید ما از طرز عرعر مش خیام
خیال کردیم که از اعوان و انصار مش مریم است.
اندکی اندر باب کمونیسم کارگری
۱
می توان لاطائلات منصور حکمت را تحلیل کرد.
۲
منصور حشمت از طویله کمونیسم کارگری بوده است.
۳
مارکس
با
وایت لینگ
نماینده الاغ کمونیسم کارگری
چالش های خشماگین داشته است.
۴
کمونیسم کارگری حزب طبقه کارگر را به طویله تبدیل می کند.
۵
کمونیسم کارگری
دشمن سرسخت تئوری علمی در مبارزه طبقاتی پرولتاریا ست.
زباله است.
مذهب چیست؟
۱
مذهب
فقط اعتقادات نیست.
۲
مذهب
ایده ئولوژی است.
۳
ایده ئولوژی
چیزی طبقاتی است.
۴
این به چه معنی است؟
۵
این بدان معنی است که اسلام توده های دهقانی و پرولتری و پیشه وری
با
اسلام اشرافیت فئودال و روحانی و بورژوازی بازاری
تفاوت و حتی تضاد دارد.
۶
اسلام و هر مذهب دیگر
روح جامعه بی روح است.
شعور جامعه بیشعور است.
۷
مذهب شعور و روح پا در هوا ست.
شعور وارونه است.
۸
داشتن شعور وارونه اما صدها هزار بار بهتر از بیشعوری است
۹
آته ئیسم
صدها بار ارتجاعی تر از تدین است.
۱۰
اسلام به قول مارکس
دیالک تیک آه و افیون است:
الف
اسلام
هم امید می دهد
و به مقاومت فرامی خواند
(قطب آه دیالک تیک آه و افیون)
ب
اسلام
ضمنا
تخدیر میکند و به تسلیم فرامی خواند
(قطب افیون دیالک تیک آه و افیون)
۱۱
جریانات فاشیستی و فوندامنتالیستی
ضد مذهبی اند
۱۲
چرا و به چه دلیل؟
حزب طبقه کارگر و فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی
۱
حزب طبقه کارگر
اگر حزبی فلسفی نباشد
طویله است
و
اعضایش مشتی گاو و خر اند.
۲
چرا؟
۳
برای اینکه بدون فلسفه مارکسیستی نمی توان از منافع توده دفاع کرد.
۴
پیش به سوی روشنگری علمی و انقلابی
۵
پیش به سوی تمرین و آموزش تفکر مفهومی
سوسیالیسم
مثل کاپیتالیسم و فئودالیسم و غیره
یک فرماسیون اقتصادی است
که پله بالاتری از سرمایه داری است.
پله ای برتر از فرماسیون اقتصادی سرمایه داری
هم به لحاظ سطح توسعه نیروهای مولده و هم به لحاظ مناسبات اجتماعی
هم به لحاظ مادی و هم به لحاظ فکری و فرهنگی و هنری
هی
حریف بینوا
۱
انقلاب را خود تو کرده بودی
۲
آیات عظام و علمای علام
عن، گلاب می کنند.
۳
بزرگ ترین خطای تو
هراس تو از توده ها بوده است.
۴
توده هایی که نیروی اصلی انقلاب بوده اند و می بایستی برای ریشه کن سازی کثافت روحانیت و اشرافیت فئودالی و بورژوازی سنتی نیمه فئودال
وارد عمل شوند
و مساجد و منابر و محارب و حوزه های عرعریه را به خاک و خون کشند
۵
این حق هر انقلاب است که از دستاوردهای خود دفاع کند
و
دمار از روزگار ارتجاع سرخ و سیاه در اورد.
۶
از تاریخ می توان درس گرفت و باید درس گرفت
نه
سازی از جنس خواستن وجود دارد
و
نه
سوزی از جنس نداشتن.
۱
در
فقر
چه فقر مادی و چه فقر فکری و چه فقر هنری
جز ذلت چیزی وجود ندارد.
۲
زنده باد ثروت
۳
زنده باد مولدین ثروت مادی و ثروت فکری و ثروت هنری
۴
کسانی که الکی و خرکنکی
سنگ فقرا را به سینه می زنند
اصلا
نمی دانند که فقر چیست.
۵
جنگ بی امان در جامعه بشری
نه
جنگ میان فقیر و غنی
بلکه جنگ میان مولد و انگل
بوده و است و خواهد بود.
۶
به قول عمله ای
جنگ جاری
در جامعه بشری
جنگ «سن یه من باخوم»
است
(تو بخور من تماشا کنم است.)
۷
ای بسا فقرا
که
مرتجع تر از کلان سرمایه داران اند.
۸
پایگاه اصلی فاشیسم و فوندامنتالیسم
هم همین لومپن پرولتاریای بغایت فقیر است
تأملی در شعار صمد بهرنگی
«نور هر چقدر هم ناچیز باشد، بالاخره روشنایی است»
۱
صمد این مفهوم نور ناچیز را از نیما گرفته است
(مستقیما از جلال آل احمد و ساعدی گرفته است که از همنشینان نیما بوده اند)
هنوز از شب دمی باقی ست
هنوز از شب دمی باقی ست، می خواند در او شبگیر،
و شب تاب، از نهانجایش، به ساحل میزند سوسو .
به مانند چراغ من، که سوسو می زند، در پنجره ی من
به مانند دل من، که هنوز از حوصله و ز صبر من باقی ست در او
به مانند خیال عشق تلخ من که می خواند.
و مانند چراغ من، که سوسو می زند، در پنجره ی من
نگاه چشم سوزانش، امید انگیز، بامن
در این تاریک منزل می زند سوسو .
۳
تفاوت و تضاد بینشی صمد با نیما چیست؟
الف
نیما در آرزوی طلوع خورشید
شروع روز
و پایان شب است
نور ناچیز شبتاب و چراغ
نشانی از انوار جهان افروز خورشید دارند
به همین دلیل
امید انگیزند.
ب
صمد
اما
نور ناچیز را مورد تجلیل قرار می دهد و بر خورشید و روز بی اعتنا ست.
۴
صمد به لحاظ اسلوبی (متدیکی)
دیالک تیک جزء و کل
را به شکل دوئالیسم نور ناچیز و خورشید
بسط و تعمیم می دهد
و
وارونه می سازد
۵
در دیالک تیک جزء و کل
نقش تعیین کننده از ان کل (خورشید) است.
۶
به قول سعدی
از قول کرم شبتاب
ما هستیم
مشکل ما اما این است که اگر خورشید باشد
کسی متوجه نور ناچیزمان نمی شود.
یعنی درخش جزء در غیاب کل (شبتاب در غیاب خورشید) است.
۷
پیروان تئوری فاشیستی نخبگان
همین کار صمد را می کنند:
دیالک تیک شخصیت (نخبه) و توده (جزء وکل) را وارونه می سازند.
۸
نقش تعیین کننده توده را منکر می شوند و
شخصیت و نخبه و هیتلرو خمینی و چریک و مجاهد و امام و پیغمبر و ولی و فقیه را
تاریخساز جا می زنند.
۹
شخصیت
هیچ واره نیست
درلحظات معینی نقش مهمی می تواند بازی کند.
تاریخ را اما توده ها می سازند و نه نخبه ها
توده هایی که برای شخصیت و نخبه تره حتی خرد نمی کنند
بی نام می مانند
و به نام بی اعتنا.
۱۰
کسب و کار صمد و شاملو و جلال آل عمامه و عبا همین است.
نخبه گرایی و نخبه ستایی
شیرآهنکوهمرد
جا زدن نوجوان ۱۸ ساله که
هنرش ماشین دزدی و بمب گذاری و پاسبان کشی و خودکشی است
به قول شاملو ایستاده مردن است
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر