ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور
آدمی صورت
اگر دفع کند شهوت نفس
آدمی خوی
شود
ور نه همان جانور است
سعدی
انسان
را
به دو نوع طبقه بندی می کند:
الف
انسانی
که
از شهوت نفس پرهیز می کند
و
خوی و خصلت و خصوصیت آدمی کسب می کند.
ب
انسانی
که
اسیر شهوت نفس است
و
فرقی با جانور ندارد.
۱
آدمی صورت
اگر دفع کند شهوت نفس
آدمی خوی
شود
ور نه همان جانور است
اگر منظور شیخ
از
مفهوم «شهوت نفس»
ارضای حوایج جنسی
(سکس)
باشد،
این بیت غزل
بدان معنی خواهد بود
که
فرق اصلی آدم با جانور
در
ارضای حوایج جنسی
است.
این بدان معنی خواهد بود
که
از
دید شیخ شیراز
جانوران مظاهر عیاشی اند.
کازانوا های ایتالیایی معروف اند
که
فکر و ذکر و هم و غمی
جز
بند تنبان
ندارند.
این
اما
به چه معنی است؟
۲
آدمی صورت
اگر دفع کند شهوت نفس
آدمی خوی
شود
ور نه همان جانور است
این بدان معنی است
که
جانورشناسی شیخ شیراز
از سر تا پا
تق و لق
است
و
فاقد کمترین ارزش علمی و تجربی است.
تعداد جانوران عیاش
مثلا
قورباغه و موش و خرگوش
شاید از تعداد انگشتان دست شیخ بیشر نباشد.
این ادعای سعدی
اصلا
قابل تعمیم نیست.
جانوران
در زمینه سکس
میلیون ها بار راسیونال تر و «پارسا» تر و مرتاض تر از آدمیان اند.
جانوران
سالی یک بار
به
«شهوت نفس»
تن در می دهند.
آنهم
چه تن در دادنی:
قوی ترین و بهترین جانور
گاهی نر و گه ماده
پس از اجرای مراسم استدلال و اثبات عملی خونین
یعنی
پس از جنگ حیاتی ـ مماتی با رقیبان
اجازه شهوت رانی
از جانوران ماده و یا نر
کسب می کند.
در عالم جانوران انضباط طبیعی آهنینی در زمینه شهوت نفس حاکم است.
همبود جانوران
جنده خانه
نیست.
زنجماعت در «جامعه» جانوران
صف می کشند
تا
قوی ترین و بهترین نر
در روند مسابقه بدنی و یا ورزشی
با
با
همگنان خویش
پیروز شود و اجازه جفتگیری با آنها را کسب کند
و
تولید مثل
امکان پذیر گردد.
گاهی بر عکس
نر جماعت صف می کشند
تا
بهترین جانور ماده
در میدان رویارویی با همگنان خویش
لیاقت جفتگیری با آنها را استدلال و اثبات عملی کند و وارد عمل شود.
مسابقه پرش ماهیان
به همین دلیل است.
خیل عظیمی از جانوران
چه بسا
در حسرت تجربه شهوت نفس
می میرند.
درندگان
حتی
در این زمینه
متمدن تر از جمارانیان و جمکرانیان
اند.
جانورشناسی سعدی به درد همین جمارانیان می خورد.
۳
آدمی صورت
اگر دفع کند شهوت نفس
آدمی خوی
شود
ور نه همان جانور است
البته
منظور سعدی از مفهوم «جانور»،
حتما
نباید جانور واقعی باشد.
در
«فرهنگ» ضد فرهنگی فئودالیسم
جانور
فحشواژه است.
تحقیر واژه است.
منظور شیخ شیراز
شاید این باشد
که
شهوت نفس چیزی مذموم و ضد تمدن بشری است.
این
اما
به چه معنی است؟
۴
آدمی صورت
اگر دفع کند شهوت نفس
آدمی خوی
شود
ور نه همان جانور است
این بدان معنی است
که
ایده ئولوژی فئودالی
در پی طبیعیت (ناتورالیته) زدایی از توده است.
چون
ارضای حوایج جنسی،
ماهیتا
فرقی با ارضای حوایج دیگر
مثلا
تهیه و اطعام مواد غذایی،
پوشاک
مسکن،
بهداشت
و
غیره ندارد.
اعضای طبقه حاکمه در این جنگل جامعه نام
چه بسا
حرمسرا
و
یا
حداقل
۴
همسر
و
صدها همسر موقت دارند.
فقط توده مولد و زحمتکش
باید
از شهوت نفس پرهیز ورزد
و
نه طبقه حاکمه انگل و استثمارگر.
این بدان معنی است
که
ناتورالیته اعضای طبقه حاکمه
نه، تنها حفظ، بلکه تحکیم می شود و توسعه می یابد.
فقط و فقط
توده مولد و زحمتکش
بلحاظ طبیعی تخریب می شود.
آن سان
که
لب تر کردن به سکس
کوفت شان می شود.
مثال
چندی پیش
جنده ای
در فیسفیس خاطرات خود را با عیاشان لا تحد و لا تحسی
در میان نهاده بود:
جوان بدبختی
را
تور زده بود
تا
نانی به کف آرد و به ذلت بخورد.
نوشته بود:
جوان متدین
هنوز چیزی نشده،
از وحشت آتش دوزخ زار می زد، عذر به درگاه خدا می آورد.
آخر سر هم معلوم نشد
که
از عهده «دفع شهوت نفس» بر آمده بود
و
یا
به
اسفل السافلین جانوران
سقوط کرده بود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر