۱۳۹۶ مرداد ۱۵, یکشنبه

وحدت و مبارزه خدایان سه گانه (۶۸)

 
ویرایش و تحلیل
از
مسعود بهبودی

فروغ فرخزاد
(۱۳۱۳ ـ ۱۳۴۵)
(1934 ـ 1966)

عصیان
(۱۳۳۶)


مهلتش دادی 
که
 تا دنیا به جا باشد
با سرانگشتان شومش، آتش افروزد
 
لذتی وحشی شود در بستری خاموش
بوسه گردد بر لبانی 
کز عطش سوزد
 
 
معنی تحت اللفظی:
تو
به ابلیس، مهلت دادی 
تا 
به 
لذتی وحشی در بستری خاموش
 استحاله یابد.
تا
به 
بوسه ای 
بر لبانی استحاله یابد
که 
از عطش می سوزند.
 
اکنون
یکی از چیزهایی که از تجریدشان
مفهوم ابلیس
تشکیل شده،
تبیین می یابد:
 
نیاکان ما
که
منشاء نیازهای غریزی ـ طبیعی انسان ها
را
نمی شناختند،
برای شان منشاء شیطانی ـ نفسانی
اختراع کرده اند.
 
ابلیس
در قاموس نیاکان ما
  منشاء (مسبب، سوبژکت) تخیلی ـ اختراعی نیازهای طبیعی و غریزی است.
 
یعنی
جای قوای طبیعی و غریزی برای بقای نوع حیوانی و انسانی
به 
قوای ماورای طبیعی
مثلا
به ابلیس و نفس اماره و غیره داده شده است.
 
 
به قول انگلس
چیزهای طبیعی
 به مدد چیزهای ماورای طبیعی «توضیح» داده شده اند.
توجیه شده اند.
 
۱
مهلتش دادی 
که
 تا دنیا به جا باشد
با سرانگشتان شومش، آتش افروزد
 
لذتی وحشی شود در بستری خاموش
بوسه گردد بر لبانی 
کز عطش سوزد
 
فروغ جوان 
(۲۰ تا ۲۳ ساله)
در این بند شعر
ابلیس
را
و
در واقع
طبقه حاکمه ـ خدا 
(الله)
را
موجب و مسبب لذت وحشی در بستر و سوزش لبان انسانی از عطش بوسه
تصور و تصویر می کند.
 
لذات طبیعی ـ غریزی
که
ضمنا
ریاضت اخروی
(دوزخ و زجر و عذاب الهی)
را
در پی دارند.
 
این کردوکار طبقه حاکمه ـ خدا (الله) 
اما 
انعکاس چیست؟
 
ضمنا
 به چه معنی است؟
 
۲
مهلتش دادی 
که
 تا دنیا به جا باشد
با سرانگشتان شومش، آتش افروزد
 
لذتی وحشی شود در بستری خاموش
بوسه گردد بر لبانی 
کز عطش سوزد
 
 
برای درک و توضیح این دیالک تیک لذت و ریاضت
باید
کردوکار طبقه حاکمه 
را
در جامعه طبقاتی زیر ذره بین تحلیل گذاشت:
 
اعضای طبقه حاکمه
فکر و ذکر و هم و غمی جز افراط در لذت ندارند.
 
همه چیز برای اعضای طبقه حاکمه
به اسباب لذت بدل می شود:
سکس و خور و خواب و عیش و نوش و ریخت و پاش و استثمار و استحمار و جنگ و کشتار و سادیسم و مازوخیسم و غیره
همه اسباب لذت اند.
 
لذت طبقه حاکمه
اما
ضمنا
به معنی ریاضت توده است.
 
مثال
طبقه حاکمه
فقط خودش را در دریای لذات جنسی (ارگاسم) غرق نمی کند،
بلکه
در عین حال
سکسیسم
را
به مقام دین و آیین و ایده ئولوژی 
ارتقا می دهد
و
جامعه 
را
به جنده خانه مبدل می سازد.
 
تبدیل جامعه به جنده خانه
دست یابی طبقه حاکمه به لذت جنسی را تسهیل می کند
ولی
ضمنا
اعضای جامعه
را
 لومپن پرولتریزه می کند.
 
یعنی جامعه
را
سلب جامعه وارگی
می کند
و
اعضای جامعه
را
 سلب آدمیت.
 
۳
مهلتش دادی 
که
 تا دنیا به جا باشد
با سرانگشتان شومش، آتش افروزد
 
لذتی وحشی شود در بستری خاموش
بوسه گردد بر لبانی 
کز عطش سوزد
 
 
طبقه حاکمه ـ خدا
(الله)
انعکاس آسمانی ـ انتزاعی طبقه حاکمه 
 است
و
کسب و کار طبقه حاکمه ـ خدا
انعکاس آسمانی ـ انتزاعی کسب و کار طبقه حاکمه است.
 
ابلیس
از دید فروغ جوان
آلت دست طبقه حاکمه ـ خدا 
ست.
 
ابلیس
واسطه و مأمور معذور الله است.
 
بنابرین
ابلیس تقصیری ندارد.
 
چون
ابلیس
آنچه الله مقرر داشته،
می کند.
 
۴
هر چه زیبا بود، بی رحمانه بخشیدی اش (به او بخشیدی)
شعر شد، فریاد شد، عشق و جوانی شد
عطر گل ها شد، به روی دشت ها پاشید
رنگ دنیا شد، فریب زندگانی شد
 
معنی تحت اللفظی:
تو بودی که به ابلیس
بضاعتی عظیم
ا
ز زیبایی ها و فریبایی ها 
بخشیدی:
شعر وارگی
فریاد وارگی
عشق وارگی
جوانی وارگی
عطر وارگی
فریبایی زندگی
بخشیدی.
 
اکنون
یکی دیگر از چیزهایی که از تجریدشان ابلیس تشکیل شده،
تبیین می یابد:
 
از تجرید همه چیزهای زیبا و فریبا
ابلیس تشکیل شده است،
خواه 
چیزهای زیبای طبیعی  
(مادی)
عطر گل ها
و
خواه
چیزهای زیبای فکری و هنری و روحی و روانی  
(غیرمادی)
از شعر تا عشق و جوانی و زندگانی
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر