۱۳۹۶ شهریور ۴, شنبه

تأملی در آیه ای از قرآن کریم


میم حجری

«انّ الله لا يُغيِّرُ ما بقوم حتّي يغيّرو ما بانفسهم»
خدا تغییری در قوم و ملت و توده ای پدید نمی آورد
مگر اینكه خود قوم و ملت و توده در خود پدید آورند.
قران کریم

۱
این آیه ولی
فی نفسه
شاهکار بی همتایی
است.

بی اعتنا به تحریفی 
که 
روحانیت فئودالی از آن به عمل آورده است.

۲
این آیه لبریز از فلسفه است.

۳
می توان به جرئت گفت
که
میتولوژی (علم الاساطیر)
پیشمرحله تئولوژی (علم الادیان)
 است
و
تئولوژی
پیشمرحله فلسفه (علم الکل) 
است.

۴
خدا تغییری در قوم و ملت و توده ای پدید نمی آورد

این بدان معنی است
 که
 نقش تعیین کننده
 در 
تغییر قوم و ملت و توده (همبود، اجتماع، جامعه)
از آن خدا 
نیست.

۵
اگرچه خدا
هیچ واره و هیچکاره نیست.

۶
خدا تغییری در قوم و ملت و توده ای پدید نمی آورد
مگر اینكه خود قوم و ملت و توده در خود پدید آورند.

این بدان معنی است 
که
 نقش تعین کننده در تغییر جامعه (قوم و ملت و توده)
از آن قوم و ملت و توده
 است.

۷
اگر قوم و ملت و توده اراده کنند و دست به کار شوند، 
خدا هم برای شان هورا می کشد.

۸
برای درک و توضیح محتوای معنوی این آیه
بهتر است 
که 
مسابقات فوتبال و تنیس و وزنه برداری و غیره
 را 
در نظر گیریم.

۹
مثلا
هواداران تیم فوتبال
هورا می کشند
و
تیم فوتبال
تقویت روحی و روانی می شود
و
می دود و می زند و می خورد و عرق می ریزد و برنده می شود و یا می بازد.

۱۰
فونکسیون خدا
مثل فونکسیون تماشاچی ها ست.

۱۱
موتور و سوبژکت تغییر جامعه
 و
 ضمنا 
موتور و سوبژکت تغییر خود قوم و ملت و توده،
نه
این و آن
نه
خدا و قضا و قدر
بلکه
خود قوم و ملت و توده
 است.

۱۲
بینش کریم
در این آیه
از 
بینش بزرگ ترین فلاسفه و علمای امپریالیسم
یک میلیون بار علمی تر و حقیقی تر 
است.

۱۳
کریم
در این آیه
از فرق سر تا نوک پا
مارکسیست
 است.

۱۴
چون
این آیه قرآن کریم
اولا
به معنی به رسمیت شناسی نقش توده است.

۱۵
این آیه
 به معنی به رسمیت شناسی توده به مثابه معمار تاریخ (جامعه بشری، جهان) است.

۱۶
کریم
در این آیه
رسما اعلام می دارد 
که 
سازنده جامعه بشری و توده
خود توده است
و
تحولات اجتماعی و انسانی
فقط 
به همت لایزال خود توده 
جامه عمل می پوشند.

۱۷
 
در این آیه قران کریم
ثانیا
در تحلیل نهایی
همان کشف معروف مارکس نمایندگی می شود
که
به
سوبژکتیویته (فاعلیت)
معروف است. 
(تزهایی راجع به فویرباخ)
 
۱۸
محتوای معنوی این آیه قران کریم
در شعار مارکسیستی زیر تبیین می یابد:
تاریخ بشری (جامعه بشری) بی سوبژکت نیست.
 
جامعه بشری
بسان هر عمارتی
معماری 
دارد.

۱۹
یعنی تحولات اجتماعی 
خود به خودی، مقدر، تصادفی
 نیستند.
نکنند، نمی شوند.

۲۰
فرق جامعه با طبیعت همین است:
 
الف
زلزله
 به 
همت توده زیر پرچم سوبژکت تاریخ
نیازی ندارد.
 
ب
انقلاب
 اما
 بدون شرکت اکتیو (فعالیت مبتنی بر آگاهی) توده زیر پرچم سوبژکت تاریخ
محال است.

۲۱
هر تحول اجتماعی
هر تحول فرماسیونی
مثلا
 گذار از برده داری به فئودالی 
و 
گذار از جامعه فئودالی به جامعه سرمایه داری
توسط توده اکتیو در زیر پرچم سوبژکت معین تاریخ
(طبقه اجتماعی مثلا فئودال، بورژواو یا پرولتاریا )
صورت می گیرد.

۲۲
این آیه
اگر
 بلحاظ فلسفی 
(ماتریالیسم تاریخی)
شاهکار نیست، 
پس چیست؟

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر