۱۳۹۶ مرداد ۲۶, پنجشنبه

وحدت و مبارزه خدایان سه گانه (۷۹)


ویرایش و تحلیل
از
مسعود بهبودی

فروغ فرخزاد
(۱۳۱۳ ـ ۱۳۴۵)
(1934 ـ 1966)

عصیان
(۱۳۳۶)
 
 
 ما
 نه، آغوشیم 
تا 
از خویشتن سوزیم
 
 ما
 نه، آوازیم
 تا 
از خویشتن لرزیم
 
معنی تحت اللفظی:
ما
آغوش 
نیستیم 
تا
خودسوز باشیم.
 
ما
آواز 
نیستیم
تا
خودلرز باشیم.
 
ابلیس
در این بیت شعر
برای اثبات هیچ وارگی و هیچ کارگی خود
بکرترین و بدیع ترین صفات 
را
به آغوش و آواز می دهد:

آغوش 
در 
قاموس فروغ جوان
به
 اجاقی خودسوز
 تشبیه می شود
و
آواز
به  
صدایی خودلرز.

این ادعای ابلیس و یا فروغ
ادعایی ضد علمی است.

نه
آغوش خودسوزی می تواند وجود داشته باشد و نه آواز خودلرزی.

اوتومبیل (خود رو)  کذایی
اصلا اوتو موبیل (خود رو) نیست.

بدون کسب انرژی در فرم های مختلف
اوتومبیل کذایی
نمی تواند موبیل (متحرک) باشد.

این بر خلاف قوانین فیزیکی  است.

حرکت اوتومبیل 
فقط در صورت تزریق انرژی به رگ آهنینش امکان پذیر است.
 
این انرژی می تواند در فرم های مختلف باشد.

آواز
هم
به همین سان.
 
۱
 ما
 نه، آغوشیم 
تا 
از خویشتن سوزیم
 
 ما
 نه، آوازیم
 تا 
از خویشتن لرزیم 
 
گرمای حاصل از هماغوشی
از سویی در نتیجه اصطکاک اندام ها ست.
 
سطح هر جسمی 
از ابر الکترونی انبوهی پوشیده است.
 
در اثر اصطکاک ابرهای الکترونی اجسام
گرما 
تشکیل می شود.
 
کشف آتش 
هم 
در اثر برخورد سنگ ها به همدیگر 
صورت گرفته است.
 
گرمای حاصل از هماغوشی
از سوی دیگر
در اثر کشمکش بدنی آدم ها
آزاد می شود.
 
درست به همان سان 
که
عمله ای
 در اثر کار 
تنش گرم می شود و عرق می کند.
 
۲
 ما 
نه، ما هستیم 
تا
 بر ما گنه باشد 
 
 ما
 نه، او هستیم 
تا 
از خویشتن ترسیم 
 
معنی تحت اللفظی:
ما
ما نیستیم تا مرتکب گناهی شویم.
 
ما
طبقه حاکمه ـ خدا
هم
نیستیم 
تا 
از مشاهده عکس خود در آیینه به هراس افتیم.
 
ابلیس
در مصراع اول 
منکر هویت خویش و امثال خویش است.
 
این 
در بدترین حالت
بدان می ماند
 که 
خانه 
عمله و بنا و معمار
را
مطلق کند 
و
منکر وجود خود باشد.

می توان گفت
که
فروغ
دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت
را
به شکل دوئالیسم هیچ و همه چیز بسط و تعمیم می دهد.

طبقه حاکمه ـ خدا
مطلق می شود
و
همه کاره می شود
و 
مخلوقات کذایی
هیچ واره و هیچ کاره قلمداد می شوند.

۳
 ما
 نه، او هستیم 
تا 
از خویشتن ترسیم

این مصراع شعر 
فروغ
 لبالب از طنزی گزنده است.
 
خودهراسی
یکی از مفاهیم مهم مارکس است:
 
مارکس به طنز می گوید:
توده 
را 
باید 
از 
خویشتن خویش
 (توده)
 ترساند.
 
این بدان معنی است 
که
اگر توده به قدرت خود پی ببرد،
جامعه 
را
 زیر و رو می کند.
 
یعنی 
جامعه وارونه و پا در هوا
را
وارونه می سازد
تا روی پایش بایستد و نه روی سرش.

۴
 ما
 نه، او هستیم 
تا 
از خویشتن ترسیم
 
خودهراسی توده
اما
ضمنا
به معنی جایگزین سازی طبقه حاکمه ـ خدا هراسی 
با 
توده ـ خدا هراسی
است.
 
این
به معنی نفی طبقه حاکمه ـ خدا و اثبات توده ـ خدا ست.
 
 
چارلی چاپلین
در فیلم آنتی فاشیستی اش
تحت عنوان «دیکتاتور بزرگ»
صحنه ای دارد که گوبلز هیتلر دیوانه را که از پرده پنجره بالا می رود،
خدا
 قلمداد می کند.
 
چارلی در نقش هیتلر دیوانه
فوری از پرده پایین می خزد و می گوید:
«بس کن
و گرنه از خودم به هراس می افتم.»
 
طنز فروغ هم از همین قیاس است:
 
۵
 ما
 نه، او هستیم 
تا 
از خویشتن ترسیم 
 
طبقه حاکمه ـ خدا
از فرط خودپرستی
چنان خودش را باد کرده که از خودش به هراس افتاده است.
 
این مفهوم خودهراسی فروغ ۲۰ ساله
فی نفسه
هم ستایش انگیز است و هم حیرت انگیز.
 
مفهوم خودهراسی
از غنای فکری غول آسای فروغ حکایت دارد.
 
کمتر کسی در ایران و حتی جهان می توان یافت 
که
در سن ۲۰ سالگی
عظمت فکری و فلسفی فروغ را داشته باشد.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر