۱۳۹۶ مرداد ۲۵, چهارشنبه

وحدت و مبارزه خدایان سه گانه (۷۸)


ویرایش و تحلیل
از
مسعود بهبودی

فروغ فرخزاد
(۱۳۱۳ ـ ۱۳۴۵)
(1934 ـ 1966)

عصیان
(۱۳۳۶)


شیطان:

  ما 
نه، دریاییم
 تا 
خود، موج خود گردیم
 
  ما 
نه، طوفانیم
 تا 
خود، خشم خود باشیم 
 
 
فروغ
از قول ابلیس
دیالک تیک سوبژکت و اوبژکت
را
به شکل دیالک تیک توفان و خشم بسط و تعمیم می دهد
تا
هیچکارگی خود را در زمینه اغوای خلایق اثبات کند:
 
ابلیس
خود 
را 
بی شباهت به توفان (و دریا) می داند
 که
بر خلاف آندو
 در خشم (و موج) خود 
کمترین تقصیری ندارد.

پاک تر از آب زمزم و آب حوض کوثر است.
 
چون
تصمیمگیر اصلی
الله
است
که 
موجد ابلیس و تعیینگر تکالیف و وظایف او ست.

۱
ما 
که
 از چشمان او بیهوده افتادیم
   از چه می کوشیم تا خود چشم خود باشیم؟
 
فروغ
در این بند شعر عصیان
تنزل مقام ابلیس
را
با
افتادن از چشم الله 
تبیین می دارد:
 
این بدان معنی است
که
عزیز کرده ای مورد قهر و خشم ارباب قرار می گیرد.

اشکال منطقی این ادعای فروغ ۲۰ ساله
این است 
که
فروغ
به طرز پسیکولوژیستی مسئله را ارزیابی می کند
و
عملا دعاوی منطقی قبلی خود
را
نقض می کند.

۲
ما 
که
 از چشمان او بیهوده افتادیم
   از چه می کوشیم تا خود چشم خود باشیم؟
 
ما
چه در رابطه با ابلیس 
چه در رابطه با انبیا 
 چه در رابطه با ملائکه عذاب در دوزخ 
و 
چه در رابطه با حوریان و غلمانان بهشتی
با
تقسیم کار
به
 اراده طبقه حاکمه ـ خدا
 سر و کار داریم.
 
طبقه حاکمه ـ خدا
بسان ذاتش
یعنی
بسان طبقه حاکمه
ارباب 
است
و
برای زیردستانش تعیین تکلیف و وظیفه می کند.
 
رؤفت و نفرتی در بین نیست.
 
به همین دلیل
ادعای افتادن از چشم طبقه حاکمه ـ خدا 
بی معنی است
و
با 
دعاوی مستدل پیشین ابلیس
در تناقض منطقی است.
 
۳
ما 
که
 از چشمان او بیهوده افتادیم
   از چه می کوشیم تا خود چشم خود باشیم؟
 
ضمنا
نباید فراموش کرد
که
تقسیم کاری که طبقه حاکمه ـ خدا میان اجنه و ملائکه و شیاطین
پدید می آورد،
در واقع تصویر آسمانی - انتزاعی  تقسیم کاری است
که 
طبقه حاکمه
میان اعضای طبقه حاکمه پدید آورده است.
 
به عنوان مثال،
ملائکه عذاب در دوزخ
تصاویر آسمانی - انتزاعی شکنجه گران طبقه حاکمه
 در دخمه زجر و ضجه و آزار اند.
 
آسمان
در میتولوژی (علم الاساطیر) و در تئولوژی (فقه)
آیینه ای
است
که
در آن 
زمین عکس می اندازد.
 
آسمان
ثانوی است.
وجود درخود ندارد.
 
طبقه حاکمه ـ خدا
ملائکه
اجنه
شیاطین
نیز 
ثانوی اند.
 
تصاویر اجامر زمین در آیینه آسمان اند.
 
۴
این در مورد طبیعت ـ خدا
و
توده ـ خدا
نیز صادق است:
 
اگر قوای طبیعی نبودند
چیزی نبود تا از تجریدش طبیعت ـ خدا تشکیل شود.
 
اگر توده های برده و رعیت و پرولتر و پیشه ور و غیره نبودند
کسی نبود تا از تجریدش
توده ـ خدا
تشکیل شود.
 
ذات طبیعت ـ خدا
طبیعت با همه قوا و قوانین و مخلفتش است.
 
ذات توده ـ خدا
توده های مولد و زحمتکش اند.
 
به همان سان هم 
 ذات طبقه حاکمه ـ خدا
 طبقه حاکمه 
است:
اربابان برده دار، فئودال و سرمایه دار اند.
 
۵
ما 
که
 از چشمان او بیهوده افتادیم
   از چه می کوشیم تا خود چشم خود باشیم؟
 
 فروغ
واژه واحد چشم
را
به دو معنی متفاوت به کار می برد:
 
الف
از چشم کسی افتادن
به معنی تنزل مقام.
 
ب
چشم خود بودن
به معنی مختار و خودمختار (آزاد و مستقل) بودن.
 
۶
ما 
که
 از چشمان او بیهوده افتادیم
   از چه می کوشیم تا خود چشم خود باشیم؟
 
ایراد منطقی دیگر استدلال ابلیس
تحریف دیالک تیک آمر و مأمور 
الله و ابلیس
فرمانده و فرمانبر
ارباب و نوکر
است.
 
ابلیس
دیالک تیک و یا حتی دوئالیسم آمر و مأمور
را
به شکل دوئالیسم واهی همه چیز واره و هیچ واره 
بسط و تعمیم می دهد و تحریف می کند.

مأمور
حاوی هویت، منیت، فردیت، ماهیت، شخصیت، مختاریت و مسئولیت خاص خویش
است.
 
مأمور
به هیچ وجه من الوجوه 
معذور 
نیست.
 
مأمور 
مجری  کور و کودن و کر و خر 
 نیست.
 
کسانی
که
از
 دخمه های شکنجه شاه گذشته اند،
به این حقیقت امر وقوف دارند.
 
بازجویان و شکنجه گران مثلا شهرهای کوچک
با 
بازجویان و شکنجه گران تهران
تفاوت عظیم داشته اند.

به این دلیل روشن
که
آدم بوده اند و نه ماشین.

 هویت و فردیت و منیت خاص خود 
را
داشته اند.


نورالدین کیانوری
در نامه ای که به سید علی جانی و جلاد
 نوشته
به این مسئله اشاره کرده است.
 
 بازجویان و شکنجه گران شیخ
وحشت ناک تر 
از
بازجویان و شکنجه گران شاه
هستند.
 
ساواک و دربار
راسیونال تر
از
ساواما و جماران 
بوده است.
 
طویله عیران
از
هر لحاظ سقوط کرده است و نه صعود.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر