۱۳۹۵ مهر ۱۶, جمعه

هماندیشی با مریم (64)


انقلاب بورژوائی فرانسه

میم نون
  
علل و دلایل تشکیل دیالک تیک تجلیل و تحقیر
در جامعه بشری

مریم
اهلی کردن و مفید کردن

·        در بخش پیشین گفته شد که با سرنگونی نظام سرمایه داری در مقیاس جهانی، قانون اساسی دیالک تیکی نفی نفی در مقیاس تمامتاریخی تحقق می یابد.

·        این اما به چه معنی است؟ 

1
اهلی کردن و مفید کردن

·        این بدان معنی است که جامعه کمونیستی آغازین در پله توسعه متعالی نیروهای مولده بازتشکیل می شود.

·        این اما مشخصا به چه معنی است؟ 

2

·        این ـ قبل از همه ـ به معنی انطباق سطح توسعه نیروهای مولده با مناسبات تولیدی است.
·        برای تجسم همخوانی و ناهمخوانی دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی، بهتر است که ترازوئی را در نظر گیریم که حاوی دو کفه است:
·        در یک کفه آن نیروهای مولده را بگذاریم و در کفه دیگرش، مناسبات تولیدی را.
·        بعد به همخوانی و ناهمخوانی این دو کفه یعنی به همترازی و ناهمترازی این دو کفه ترازو بپردازیم: 

3

·        دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی، بنیادی ترین دیالک تیک هر جامعه بشری است و فقط با توجه بدان می توان تحولات اجتماعی را به طرز ریشه ای و رادیکال درک کرد و توضیح داد.
·        در غیر این صورت، درک و توضیح تاریخ بشری محال است.

·        در دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی، بزرگ ترین کشف کارل مارکس آشیان دارد که به تز «درک ماتریالیستی تاریخ» معروف شده است.

·        مراجعه کنید به درک ماتریالیستی تاریخ، درک ایدئالیستی تاریخ در تارنمای دایرة المعارف روشنگری  

4
·        اگر دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی نبود، جامعه بشری ـ در بهترین حالت ـ درجا می زد و می گندید.
·        موتور توسعه جامعه ـ همیشه و همه جا ـ دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی است.

·        چرا، به چه دلیل و چگونه؟ 

5
·        تفاوت کفه های این ترازوی دیالک تیکی این است که کفه نیروهای مولده به دلایل اوبژکتیو (عینی) و سوبژکتیو، در توسعه مدام و بی امان (لاینقطع، بی وقفه) است.
·        در حالیکه کفه مناسبات تولیدی، تن به تحول نمی دهد و ضمنا از توسعه نیروهای مولده جلوگیری می کند.

·        چگونه؟ 

6

·        درست به همان سان که فرم در مقابل توسعه محتوا، مقاومت می ورزد و حتی مانع توسعه محتوا می شود.

·        مثال بزنیم:
·        کت و شلوار کودک (فرم)  همیشه همان است که از خیاط و یا از فروشگاه تحویل گرفته شده است.
·        اندام کودک (محتوا)  اما در اثر تغذیه و سوخت و ساز و تاخت و تاز، در رشد مدام است.

·        همین تضاد فرم با محتوا، سبب می شود که روزی شلوار کودک از فرط تنگی جر بخورد و دکمه های کت بسته نشوند و اگر کسی رو داری کند، کنده شوند.
·        همین رابطه دیالک تیکی نیز میان نیروهای مولده و مناسبات تولیدی در هر جامعه (تکرار می کنیم، در هر جامعه) حاکم است.

·        این دیالک تیک را نباید سرسری شنید و خواند و گذشت.
·        در این دیالک تیک بنیادی (اله منتار) یک دنیا سخن و اندیشه هست.
·        حتی لحظه ای نباید آن را فراموش کرد.

·        اندکی بیندیشیم:    

7
·        آنچه فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی کمونیستی آغازین را از درون منفجر می کند، توسعه نیروهای مولده (محتوای جامعه) و تنگی مناسبات تولیدی (فرم جامعه) بوده است.
·        به همان سان که رشد فیزیکی کودک (محتوای اندامش)  البسه اش را جر می دهد، به همان سان هم رشد نیروهای مولده (محتوای جامعه)، مناسبات تولیدی (فرم جامعه) را از درون منفجر می کند تا فرم مناسبی پیدا کند.

·        عینیت انقلاب اجتماعی در همه فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی همین جا ست.

·        بعضی از الاغ ها، خیال می کنند که انقلاب اجتماعی منتظر هارت و پورت آنها ست.

·        یا باید انقلاب اجتماعی صورت گیرد و یا باید جامعه به بحران کشیده شود و کلافه شود.

·        یا باید برای کودک رشد یافته کفش و کت و شلوار گشادتر تهیه شود و یا باید کودک مظلوم و معصوم مثله شود تا در کفش و کت و شلوار تنگ جا گیرد.

8
·        پس از پیروزی انقلاب برده داری و محو فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی کمونیستی آغازین، سدی از مقابل توسعه نیروهای مولده برداشته می شود و جامعه رو به رشد می رود.
·        یعنی میان دو کفه ترازوی دیالک تیکی همترازی برقرار می شود.

·        پس از توسعه مجدد نیروهای مولده، دوباره مناسبات تولیدی برای آن تنگ می شود و انقلاب فئودالی لازم می آید.
·        تا اینکه باز هم در اثر توسعه نیروهای مولده، مناسبات تولیدی فئودالی به ترمزی در مقابل رشد نیروهای مولده بدل می شودف جامعه به بحران کشیده می شود و انقلاب بورژوائی ضرورت عینی کسب می کند.
·        در اثر پیروزی انقلاب بورژوائی است که قید وبند فئودالی از دست و پای نیروهای مولده برداشته می شوند و جامعه بشری «ره صد ها هزار ساله می رود.»

9
·        بحران عمومی سیستم سرمایه داری کنونی، نتیجه توسعه غول آسای نیروهای مولده و تنگی دست و پا گیر مناسبات تولیدی سرمایه داری است.
·        ریشه اقتصادی ـ اجتماعی جنگ های جهانی و منطقه ای و ملی و فساد و غیره، در همین دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی است.
·        جنگ و کشتار بی حد و مرز و لومپن پرولتریزاسیون اعضای جامعه و جهان، اسباب تخریب نیروهای مولده اند تا بلکه از تنگی مناسبات تولیدی، اندکی کاسته شود.

·        جنگ و کشتار قابل مقایسه با مثله کردن کودک است که رشد کرده و کفش و کت و شلوار برایش تنگ گشته است.

·        رادیکال بودن، یعنی دست به ریشه قضایا بردن و نه هارت و پورت کردن.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر