۱۳۹۵ آبان ۱۰, دوشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (358)


جمعبندی از
مسعود بهبودی

مهدی اخوان ثالث
 
پاییزجان،
چه شوم، چه وحشتناک
آنک، برآن چنارجوان، آنک
خالی فتاده لانه ی آن لک لک

او رفت
و
رفت، غلغل غلیانش
پوشیده پاک پیکرعریانش

سر زی سپهر کردن غمگینش
تن با وقار شستن شیرینش

پاییزجان،
چه شوم، چه وحشتناک
رفتند مرغکان طلایی بال

از سردی و سکوت سیه خستند
(جستند؟ خستند یعنی زخمی شدند)
وز بید و کاج و سرو، نظر بستند

رفتند سوی نخل، سوی گرمی
و آن نغمه های پاک و بلورین رفت

پاییز جان،
چه شوم
چه وحشتناک
اینک، بر این کناره ی دشت، اینک
این کوره راه ساکت بی رهرو

آنک، برآن کمرکش کوه، آنک
آن کوچه باغ خلوت وخاموشت
از یاد روزگار، فراموشت

پایبزجان،
چه سرد، چه دردآلود
چو من تو نیز تنها ماندستی

ای فصل فصل های نگارینم
سرد سکوت خود را بسراییم
پاییزم، ای قناری غمگینم 

پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری 
 
خاکستری
محمد خلیلی
(سی و یکم شهریور 95)
 
پر پریش
خمیده رو به زمین
خاکستری،
پوکیده است
پیرزن

چند چفت وچند جنسِ نازل
در زنبیلی حصیری
دست فروشی، کاهیده است
پیرزن

از هردوچند گاهی
با آن صدای بی صدایش
فریاد می زند:
«آی ...»

می رود
پیاده روهای دنیا را پوییده است
پیر زن

پایان

کدام شخصیت در عیران بوده 
و کسی خبردار نبوده؟
پیش شرط تشکیل شخصیت چیست
تا بعد از تشکیل
کیش بدهد و یا ندهد؟

فیس اباد
عکس خانه است، نه اندیشه خانه
به نیت دیگری
(به مثابه بنگاه معاملات ج.)
تشکیل شده و اداره می شود.

1
ولی از آن می توان استفاده مثبت کرد.

2
فیس اباد گاهی کمیک است و گه تراژیک.

3
ولی آیینه ای جهان (بینی) نما ست
به همین دلیل ارزشمند است. 
 
هدف و آماج ما از ابراز نظر
نه خودنمائی و فخر فروشی
بلکه جستجوی حقیقت عینی است:

1
هدف به محک همنوع زدن نظر خام خویش و تصحیح آن است.

2
اگر مش بهرنگ علامه و همه فن حریف
نظر شتابزده ما را تصحیح، تدقیق و یا حتی رد کند
ممنون خواهیم بود.

3
این تعارف نیست.
آرزوی قلبی است.

4
در این کامنت مفاهیم متفاوتی مطرح شده اند.
مجاهدین
مذهب به عنوان ایده ئولوژی
نقد مذهب
آته ئیسم
مشیریسم
مذهب ستیزی
نقد مارکسیستی ـ لنینیستی مذهب
و تأملات خام و یا پخته ما

5
اگر تأملات ما نادرست اند
بهتر است که با استدلال منطقی و یا حداقل تجربی
صحت و سقم آنها اثبات شود

6
شاید بتوان خاک را به نظر کیمیا کرد،
ولی برای اثبات صحت و سقم نظر همنوع
دلایل قوی باید و معنوی

هر که از جا نجنبد،
متوجه زنجیرهایش نمی شود
رزا لوكزامبورگ

1
منظور روزا از این سخن چیست؟

2
چرا
پیش شرط ادراک قید وبند ها حرکت و جنبش است؟
 
مجاهدین
چیستند؟

1
اگر اسنادی از این دار و دسته در دسترس باشد،
می توان تحلیل کرد و ماهیت طبقاتی آن را کشف نمود.

2
مجاهدین
به احتمال قوی
دار و دسته ای آنارشیستی ـ نیهلیستی ـ تروریستی است
که ماسک تقلبی مذهبی ـ شیعی بر سر کشیده است.

3
مجاهدین
به احتمال قوی
اصلا مذهبی نیستند.

4
مجاهدین
از آیین تشیع
اوپورتونیسم آن را از آن خود کرده اند.
بی هویتی آن را

5
مذهب
را نباید در تئولوژی خلاصه کرد.

6
مذهب
ایده ئولوژی است.

7
مذهب
به مثابه ایده ئولوژی
پدیده ای طبقاتی است:

الف
به همین دلیل مذهب دهقانان فقیر
با مذهب اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی
ماهیتا
دو چیز مطلقا متضاد اند.

ب
جنگ درونی در اردوی مذهب
به دلیل خصلت ایده ئولوژیکی آن است.

پ
از دید دهقانان فقر
اگر امام زمان بیاید
ـ قبل از همه ـ
گردن آخوند ها و بقیه ی لاشخور ها را خواهد زد.

ت
از دید دهقانان فقیر
خدا طرفدار زحمتکشان است
بهشت موعود جای توده ها ست
و نه جماعت انگل و مفتخور

8
به همین دلیل
برخورد به مذهب باید رئالیستی باشد

9
ما با دهقانان فقیر مذهبی همسنگریم
و با آته ئیست های انگل
در جنگی آشتی ناپذیر.

10
لجن قلمداد کردن مذهب
ـ در بهترین حالت ـ
نشانه فقر فلسفی است.
در بدترین حالت
نشانه خالی بودن کله از اندیشه و چنته از سخن است.

11
عه ز آب و ساز و مان های
راستگرای چه بسا مونارشیستی و فاشیستی
چون دورنمای آتی ندارند و چنته شان از سخن خالی است
مذهب ستیزی دروغین را پیشه کرده اند.

12
آته ئیسم و اگنوستیسیسم را عربده می کشند
بی آنکه آلترناتیوی برای مذهب عرضه دارند.

13
آنها در بهترین حالت به زرتشتیسم می رسند
که صدها بار ارتجاعی تر از اسلام است.

14
چون اسلام نتیجه نفی دیالک تیکی همه مذاهب قبلی است
و مترقی تر از همه آنها ست.

15
اسلام را
فقط از موضع مارکسیسم ـ لنینیسم می توان به چالش کشید.

16
فوندامنتالیسم
چه شیعی و چه سنی
ماهیتا ضد مذهبی است.

17
فوندامنتالیسم
روی دیگر مدال فاشیسم است.

18
ستون فقرات همه مذاهب
هومانیسم
همبستگی
اخلاق
«سوسیالیسم»
است.

19
انگلس
انجمن های آغازین مسیحی را
واحد های سوسیالیستی می داند.
 
یکی از روحانیون بزرگ
وقتی در مدرسه نشسته بود، شاهزاده ای با دبدبه و کبکبه تمام
از در وارد شد و حضور روحانی نشست و مسئله ای پرسید.
آخوند به مسئله شاهزاده جواب داد.
شاهزاده چون خواست برخیزد به غلام خود اشاره ای کرد
تا کیسه ای پول به روحانی بدهد
و خواهش کرد:
« این پول را برای خرج طلبه فقیر قبول کن.»

روحانی بزرگ پرسید:
«این پول از کجا رسیده؟»

شاهزاده گفت:
«خدا قسمت کرده و من خدمت شما تقدیم می کنم.»

آخوند پذیرفت،
کیسه پول را گرفت و به طلبه ای که آنجا بود، سپرد و گفت:
«این پول را بگیر و بین طلاب تقسیم کن،
منتهی می خواهم
ـ عادلانه ـ
تقسیم کنی، نه 
خدا واره.

پایان
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر