۱۳۹۵ مهر ۲۹, پنجشنبه

سیری در شعری از مهدی اخوان ثالث (143)


مهدی اخوان ثالث
(1307 ـ 1369)
پیوند ها و باغ ها

از این اوستا
(1344)

ویرایش و تحلیل از
ربابه نون  
  
به عزای عاجلت،
ای بی نجابت باغ
بعد از آنکه رفته باشی جاودان بر باد
هر چه هر جا ابر خشم، از اشک نفرت باد، آبستن
همچو ابر حسرت خاموشبار من

·        معنی تحت اللفظی:
·         ای باغ نانجیب، سوگند بر عزای عنقریبت.
·        پس از آنکه برای همیشه برباد رفته باشی، همه ابرهای خشم از باران نفرت آبستن بادا.
·        بسان ابر حسرت من که بی سر  و صدا می بارد.

1
به عزای عاجلت،
ای بی نجابت باغ
بعد از آنکه رفته باشی جاودان بر باد
هر چه هر جا ابر خشم، از اشک نفرت باد، آبستن
همچو ابر حسرت خاموشبار من

·        اخوان باغ را پس از ناکام ماندن از روح باغ، مورد تحقیرو لعن و نفرین قرار می دهد.
·        این همان باغی است که اخوان در مدح روحش سنگ تمام گذاشته بود:  

سبز و رنگین جامه ای گلبفت بر تن داشت
دامن سیرابش از موج طراوت، مثل دریا بود
از شکوفه های گیلاس و هلو، طوق خوش آهنگی به گردن داشت
پرده ای طناز بود از مخملی، گه خواب، گه بیدار
با حریری که به آرامی وزیدن داشت
روح باغ شاد همسایه
مست و شیرین می خرامید و سخن می گفت
و حدیث مهربانش روی، با من داشت


·        تا زمانی که روح باغ به شاعر رو می داد، حرفی از نانجیبی باغ در بین نبود.

·        این اما به چه معنی است؟   

2
به عزای عاجلت،
ای بی نجابت باغ
بعد از آنکه رفته باشی جاودان بر باد
هر چه هر جا ابر خشم، از اشک نفرت باد، آبستن
همچو ابر حسرت خاموشبار من

·        این به معنی طرز تفکر سوبژکتیویستی شاعر است:
·        در طرز تفکر سوبژکتیویستی، محتوای شناخت (در این بند شعر، چند و چون باغ)، نه در خود اوبژکت شناخت، نه در خود باغ، بلکه در سوبژکت شناخت است.

·        سوبژکت شناخت در این شعر کیست که نقش تعیین کننده در دیالک تیک شناخت، در دیالک تیک اوبژکت و سوبژکت از آن  او ست؟   

3
به عزای عاجلت،
ای بی نجابت باغ
بعد از آنکه رفته باشی جاودان بر باد
هر چه هر جا ابر خشم، از اشک نفرت باد، آبستن
همچو ابر حسرت خاموشبار من

·        سوبژکت شناخت در وهله اول خود شاعر است.
·        آن سان که چند و چون باغ، تابعی از منافع فردی و حالات روحی و روانی او ست:
  
الف
·        اگر روح باغ به ساز شاعر برقصد، باغ به نجیب ترین و پاکدامن ترین باغ جهان ارتقا می یابد.    

ب
·        اما اگر روح باغ سیب را ببوید و سکوت کند و شاعر به کام دل نرسد، باغ سلب نجابت می شود.
·        جنده واره می شود و شاعر هر چه بد و بیراه در کله و در چنته دارد، نثارش می کند.

4
به عزای عاجلت،
ای بی نجابت باغ
بعد از آنکه رفته باشی جاودان بر باد
هر چه هر جا ابر خشم، از اشک نفرت باد، آبستن
همچو ابر حسرت خاموشبار من

·        سوبژکت دیگر شناخت، روح باغ همسایه است.
·        محتوای شناخت باغ، بسته به رفتار روح آن است و نه بسته به چند و چون عینی باغ.
·        به محض اینکه روح باغ، سیب را می بوید و سکوت می کند، نگاه شاعر به مرده مرغی شباهت پیدا می کند و ضمنا باغ در طرفة العینی ارج و ارزش خود را از دست می دهد و زباله واره می شود:      

بار دیگر سیب را بویید و ساکت ماند
من نگاهم را
 ـ چو مرغی مرده ـ
سوی باغ خود بردم .

·        سوبژکتیویسم معرفتی یکی از بدبختی های بزرگ روشنفکران غیر پرولتری ایران است.
·        سوبژکتیویسم معرفتی با منگرائی و یا اگوئیسم در رابطه استو
·        در بینش اگوئیستی «من» فردی و یا من گروهی در کانون هستی قرار داده می شود.
·        آنگاه طبقه بندی دوست و دشمن بر اساس برخورد افراد به «من» صورت می گیرد:

الف
·        هر کس حتی به ترفند تظاهر و تعارف و تزویر، «من» کسی را تأیید کند، بی اعتنا به ماهیتش، مظهر خیر و خوبی جلوه گر می شود، به مثابه دوست نمودار می گردد و جزو اخیار (نیکان) تلقی می شود.

ب
·        هر کس «من» کسی را مورد انتقاد بحق و یا نابحق قرار دهد، بی اعتنا به ماهیتش، مظهر شر جلوه گر می شود، به مثابه دشمن نمودار می گردد و جزو اشرار (بدان) تلقی می شود.

5
به عزای عاجلت،
ای بی نجابت باغ
بعد از آنکه رفته باشی جاودان بر باد
هر چه هر جا ابر خشم، از اشک نفرت باد، آبستن
همچو ابر حسرت خاموشبار من

·        همین بلا را اخوان بر سر باغ می آورد.
·        همان اخوانی که حسرتکشان سر بر نرده آهنی باغ می نهد و نگاهش را بسان پروانه ای به جستجوی روح باغ می فرستد، همان باغی است که اکنون نجابتش مورد تردید قرار می گیرد و به جنده ای شباهت کسب می کند.

من نهادم سر به نرده ی آهن باغش
که مرا از او جدا می کرد
و نگاهم
 ـ مثل پروانه ـ
در فضای باغ او می گشت،
گشتن غمگین پری در باغ افسانه

·        این بهترین مثال برای آشنائی با سوبژکتیویسم است.

·        اکنون این سؤال مطرح می شود که کدامیک از دو باغ شناسی شاعر اعتبار دارد؟

·        باغ بالاخره چیست؟

·        این است و یا آن؟  

6
به عزای عاجلت،
ای بی نجابت باغ
بعد از آنکه رفته باشی جاودان بر باد
هر چه هر جا ابر خشم، از اشک نفرت باد، آبستن
همچو ابر حسرت خاموشبار من

·        در پاسخ به این پرسش، باید گفت هیچکدام.
·        نه آن استنباط شاعر از باغ درست بوده و نه این.
·        باغ شناسی حقیقی، حداقل باید اوبژکتیو (عینی) باشد.
·        چون محتوای شناخت هر اوبژکت در خود آن است.
·        محتوای شناخت باغ در خود باغ است و نه در منافع شاعر و شاطر.
·        نه در نحوه برخورد روح باغ به شاعر و شاطر.

·        شناختی از باغ معتبر است که رئالیستی باشد و نه ایرئالیستی.
·        شناختی از باغ معتبر است که به مدد تجربه تأیید شود و نه به مدد رگ های گردن و هارت و پورت شاعر.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر