۱۳۹۵ مهر ۲۶, دوشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (348)


جمعبندی از
مسعود بهبودی

مخمور جام عشقم، ساقی بده شرابی
پر کن قدح که بی می، مجلس ندارد، آبی

«آبی»
در این بیت غزل خواجه
به معنی آبرو ست.

حافظ چه می نهی دل تو در خیال خوبان
کی تشنه سیر گردد از لمعه ی سرابی
 
لمعه
یعنی پرتو
پرتو سراب در اینجامورد نظر خواجه است.

وصف رخ چو ماهش در پرده راست ناید
مطرب بزن نوایی، ساقی بده شرابی 
 
در انتظار رویت، ما و امید واری
در عشوه ی وصالت، ما و خیال و خوابی

عشوه یعنی وعده دروغ
فریب

مخمور آن دو چشمم، آیا کجا ست جامی
بیمار آن دو لعلم، آخر کم از جوابی

لعل
در اینجا لب یار

سوالی که برای من موقع مطالعه پست های تحلیل اشعار پیش اومده اینست ایا شخص شاعر هنگام سرودن شعر به اون عناصری که به خدمت گرفته در سروده اش کاملا واقف بوده
یا تحت تاثیر ناخود اگاه سراینده از محیط و اطراف و اکناف او 
رعنا


1
دیالک تیکی از هر دو ست:

الف
بخشا آگاهانه است

ب
بخشا خودپو ست.

2
شاعر ضمنا تحت تبعیت از جبر هنری است:

الف
تحت تبعیت از وزن و قافیه و واژه و غیره است.

ب
تحت تبعیت از استه تیک است.

3
به همین دلیل شناخت هنری
شناخت تق و لقی است.

4
اثر هنری
ولی آیینه چندگانه ای است
که هم هنرمند را نشان می دهد
و هم جامعه او را
و جهان درونی و برونی او را
و هم روندهای روانی او را

خرافه رایجی است.
مروجش طبقه حاکمه انگل و عیاش است
بر مروجش لعنت.

خریت
نه کلید گنج سعادت
بلکه از سرتاپا ذلت است.
ما آزموده ایم در عرصه بخت خویش
باید برون کشید از این ورطه رخت خویش

راه حل چی؟
 
زندگی را عمارتی فرض کنید.
زیبائی عمارت به پنجره های آن وابسته است؟
به رنگ در و دیوارش؟
و یا به شالوده اش؟
شالوده جامعه چیست؟

از منافع پرولتاریا
از منافع توده های مولد و زحمتکش
فقط با تسلیحات فلسفی
فقط با حمایت خرد کل اندیش
(فلسفه، فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی)
می توان دفاع کرد.

1
به همین دلیل
حزب توده اگر حزبی فلسفی نباشد، طویله خواهد بود.

2
چرا؟

3
برای اینکه دفاع از منافع توده های مولد و زحمتکش
با دفاع از حقیقت عینی انطباق مطلق دارد.

4
دفاع از حقیقت عینی اما فقط
با تسلیحات خرد کل اندیش
(فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی)
امکان پذیر است.

5
چرا؟

6
برای اینکه حقیقت در کل است و نه در جزء

7
حقیقت سیب
در کل سیب است و نه در این جزء و آن جزء آن.

اگر به خانه ما آمدی
طناب بیاور
و یک دریچه که از آن به کوچه بن بست بگریزیم.

1
لامصبا
کل
ضد دیالک تیکی جزء است.

2
ضد دیالک تیکی ماهیت چیست؟

3
حداقل به میراث نیک آیین نظر اندازید.

4
این اندرز ها
بلحاظ جهان بینی
ایدئالیستی اند.
یعنی ضد توده ای اند.

5
می توان آنها را مورد تحلیل دیالک تیکی قرار داد
و زباله وارگی شان را استدلال منطقی ـ تجربی کرد
و اثبات کرد.

6
اگر احدی ذره ای تمایل به دانستن دلیل دارد،
خبر کند.

چرا و به چه دلیل؟

1
منظور از مفاهیم دانائی و نادانی چیست؟

2
دانش به انجماد آب در صفر درجه سانتیگراد
و جوشیدن آن در 100 درجه سانتیگراد
به سمتگیری طبقاتی نیاز ندارد.

3
هم کدبانو بدان واقف است و هم کنیز و کلفت او

4
دانش به اینکه
ثروت اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی و بورژوازی
نتیجه غصب و غارت دسترنج توده های مولد و زحمتکش است، اما طبقاتی است.

5
بچه برده دار، بچه فئودال، بچه آخوند و بچه بورژوا
حتی به ضرب شلاق تن به پذیرش این حقیقت امر نمی دهد.

6
عکس این قضیه نیز صادق است:

7
کارگر کارخانه ای که شاهد انباشت روزافزون ثروت سرمایه دار و حیف و میل او و توله های او ست،
به ضرب شلاق و تحمل آزار و تهدید و شکنجه
حتی حاضر به قبول این خرافه نخواهد بود که
ثروت سرمایه دار مائده ای آسمانی ـ الهی است.

8
این به چه معنی است؟

9
این بدان معنی است که
شعور اجتماعی اعضای جامعه
طبقاتی است.

10
با اندرز و نصیحت،
بچه بورژوا
توده ای نمی شود.

11
حتما حریفی خواهد گفت:
پس کلاسیک های مارکسیسم و یا برتولت برشت و غیره
مگر عمله و دهقان بوده اند؟

12
باید به حریف گفت که در دیالک تیک استثناء و قاعده
نقش تعیین کننده از آن قاعده است

13
به قول حریفی
«با یک گل بهار نمی شود»

14
تازه تغییر پایگاه طبقاتی مارکس و انگلس و برشت و غیره
علل معینی داشته اند.
این سمتگیری
ـ همین جوری الکی ـ
تشکیل نشده است.

15
کینه به حزب توده در واقع نه کینه به این توده ای و آن توده ای،
بلکه کینه به توده است.

16
این کینه به توده
کینه ای قانونمند است.
کینه ای طبقاتی است.

17
این کینه به توده،
کینه ای اوبژکتیو (عینی) است ونه سوبژکتیو

18
کینه ای
جبری است و نه اختیاری

19
دست این اراذل و اوباش نیست.

20
توله های اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی و بورژوازی
کینه به توده را با شیر مادر از آن خود می کنند
و با کفن و دفن
از شرش خلاص می شوند.

21
عکس این قضیه هم صادق است:

22
توده ای اصیل
دلی مالامال از نفرت و خشم و کین
نسبت به طبقه حاکمه اقلیت انگل دارد.

23
از قضا 
معیار عینی تمیز توده ای اصیل از توده ای قلابی
همین جانبداری طبقاتی روشن است.

در وب گردى هام داشتم دنبال
لالايي براى پسر
مى گشتم
حریف

دنبال لالائی گشتن حریفان
در آخر الزمان
شبیه دنبال آب گشتن تشنه لبان در اول الزمان است:

آب در کوزه و او تشنه لبان می گردد
یار در خانه و او گرد جهان می گردد.

لامصبا

1
من می شود، منیت

2
مهم توسعه زبان برای تبیین اندیشه است.

3
این واژه ها فارسی شده اند.

4
با فرمالیسم اسکولاستیکی
فقط می توان رشد جامعه را ترمز کرد.

5
چه بدیلی برای واژه ی خریت و منیت هست؟

6
چه بدیلی برای واژه ی روشنفکریت هست؟

اینها زباله اند.

1
ما با سقوط فکری و فرهنگی سر و کار داریم

2
حریف حرف زدن بلد نیست.

3
کسی که دلش نمی خواهد، باشد
یعنی از زندگی سیر شده است.
پس باید انتحار کند و نه سفر
آنهم نه با شهری چپانده شده در چمدان.

4
من ـ زورش شاید این بوده که نمی خواهد در شهر باشد.
اینجا نیز دچار تناقض می شود.
در آن صورت حمل شهر با خود بیهوده و بی معنا می شود.

5
شاید دلش نمی خواهد با مثلا هم منزلش باشد.
معلوم نیست.

6
ضمنا راه خروج از این ایراسیونالیسم
اضافه کردن مثلا ذهن به چمدان است:
شهر را در چمدان ذهنش
چپاند و با خود برد.
این راسیونال است

7
شعر اخوان مملو از مثال در این زمینه است.

شیرکو بهتر است 
سری به کودکستان بزند
تا کودکان حالی اش کنند که آواره های کلاسیک
نه کردها
بلکه یهودی ها، ارامنه و بعد فلسطینی ها بوده اند (وهستند.)

ایراد بینشی تو
(و اکثریت قریب به اتفاق روشنفکریت فئودالی ـ فاشیستی ـ فوندامنتالیستی عیران)
اولا اخلاقگرائی تو ست.

1
تو دنبال گشتاورهای اتیکی (اخلاقی) انتزاعی می گردی.

2
تو می خواهی در هماندیشی
نه سیخ بسوزد، نه کباب
نه شیخ بسوزد و نه شاب

3
تو خیال می کنی به این طریق
سطل ننه ات طلب ها
درجا متنبه می شوند
کارت عضویت در «حفظ دوده» و یا «چاه روده» ویا «مهر» و ماه و عدالت و انصاف را پر می کنند
و زیر علم «تفاوت در عندیشه و وحدت در امل»
سینه می زنند.

4
ایراد بینشی دیگر تو فرمالیسم است.
تو دنبال حرف های زشت و زیبا می گردی.
تو می خواهی به هر قیمت
با هر کس
با هر موضع طبقاتی و ایده ئولوژیکی
مؤدب باشی.

5
به قول احسان طبری
«درشت بستانی و نرم واپس دهی»
فحش بشنوی، تحقیر شوی و تزویر کنی
تا چهره زیبائی از خود نشان اجامر جلاد بدهی

6
با این بینش و روش و رفتار
اما
یگانه جزم توده
به لجن کشیده می شود.
این تنها دستاورد بینش و روش و رفتار تو ست.

7
یگانه جزم توده و حزب توده چیست؟
بگو تا ما توبه کنیم و برای تو و ادب و آدابت هلهله و هورا کشیم.

8
تو هر کسی هستی و هر مرام و مسلکی داری
بهتر است بروی کلاس اکابر و معانی واژه ها را بیاموزی

9
این به نفع تو و امثال بیشمار تو ست.

10
حزب توده جای هر کسی نیست.

11
پیش شرط عضویت در حزب توده
خروج از خریت است.

12
این تحلیل است نه توهین.

13
این تحلیل لنینی از حزب طبقه کارگر است.

14
ما اصلا کسی نیستیم تا به کسی توهین کنیم.
ما پارس می کنیم و کاروان 
پنبه در گوش
می گذرد.
همین و بس
نه کمتر و نه بیشتر

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر