۱۳۹۵ مهر ۳۰, جمعه

عبد کلان ترها، نظام ها و «نظام» شناسی ها (7)


«نظام» را چگونه بفهميم
عبدی کلا نتری
سخنرانی در مرکز کِه ‌وُرکيان
دانشگاه نيويورک
( ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۶) 
سرچشمه:
صفحه فیسبوک
 وی وی یان

تحلیلی از
یدالله سلطان پور

 به نظر من نمي ‌شود صحبت از «تغيير نظام» يا «اصلاح» يک نظام کرد
 بدون آنکه يک تئوری يا تحليل ساختاری از سيستم قدرت
در آن نظام داشته باشيم.
متأسفانه در اين خصوص داده‌ های تجربی ناچيز است
و دادن تصوير دقيق مشکل.

·        به این سخن عبد «کلان» تر ها باید با دقتی دو چندان توجه کرد: 

1
به نظر من نمي ‌شود صحبت از «تغيير نظام» يا «اصلاح» يک نظام کرد
 بدون آنکه يک تئوری يا تحليل ساختاری از سيستم قدرت
در آن نظام داشته باشيم.
متأسفانه در اين خصوص داده‌ های تجربی ناچيز است
و دادن تصوير دقيق مشکل.

·        خواننده و شنونده یانکی و مانکی و بانکی این جمله، پس از خواندن و شنیدن این ادعا، خیال می کند که عبد «کلان» تر ها، نسخه «تغییر نظام» تئوکراسی شیعی (جمهوری اسلامی ایران) را و یا دستکم، نسخه ی  «اصلاح» آن را پیشاپیش تهیه کرده است و اکنون بلافاصله در اختیار خواننده و شنونده قرار  خواهد داد تا بخوانند و بدانند و آستین بالا زنند و شق القمر کنند.

2
متأسفانه در اين خصوص داده‌ های تجربی ناچيز است
و دادن تصوير دقيق مشکل.

·        این نسخه ی عبد «کلان» تر ها اصلا نسخه نیست.
·        این سطلی از آب پاک است که بر انتظار و امید خواننده و شنونده جفنگیات او ریخته می شود.
·        عبد «کلان» تر ها هنوز در «خصوص» تئوکراسی شیعی و یا جمهوری اسلامی ایران، فاکت های تجربی در اختیار ندارد تا دستکم، تصویر نسبتا دقیق از آن عرضه کند، نسخه «تغییر نظام» و یا «اصلاح» آن، پیشکش.

·        این اما به چه معنی است؟

3
متأسفانه در اين خصوص داده‌ های تجربی ناچيز است
و دادن تصوير دقيق مشکل.

·        این ـ قبل از همه ـ دروغ شاخداری بیش نیست.
·        قحط «داده های تجربی» راجع به جمهوری اسلامی ایران که نیست.
·        نه جنایات اجامر جماران و جمکران بر عبد «کلان» تر ها ناشناخته اند و نه گزارشات شاهدان عینی راجع به خاوران های آشکار و نهان
·        نه زندان ها و شکنجه گران و جوخه های ترور و اعدام ناشناخته اند و نه خیانات این اجامر بر اقتصاد و فکر و فرهنگ کشور بر کسی پوشیده است.
·        نه قحط قرآن و رساله و فقه و آیه و حدیث و روایت است و نه قحط سنت و نهج البلاغه و مفاتیح الجنان.

4
متأسفانه در اين خصوص داده‌ های تجربی ناچيز است
و دادن تصوير دقيق مشکل.

·        این ادعای عبد «کلان» تر ها، اعتراف به ورشکستگی تئوریکی، طرز «تفکر» و بینش خرافی و ضد علمی او ست.
·        این اعتراف عبد «کلان» تر ها بدان معنی است که با پرسه زدن جاهلانه و عوام فریبانه در روبنای ایده ئولوژیکی، نمی توان راه حلی برای معضلات جامعه عرضه کرد.

5
متأسفانه در اين خصوص داده‌ های تجربی ناچيز است
و دادن تصوير دقيق مشکل.

·        این اعتراف عبد «کلان» تر ها ضمنا دست خود او را رو می کند:
·        این علامه های پرمدعا کمترین علاقه و ایمانی به تغییر نظام جمهوری اسلامی ایران و حتی به اصلاح آن ندارند.

·        هدف و آماج این علامه ها توجیه حقانیت وجودی نظامات ارتجاعی و تحکیم عملی آنها ست.
·        چون انکار امکان شناخت حداقل امپیریستی (تجربه گرائی) نظام جمهوری اسلامی ایران (دعوی مبتنی بر فقدان داده های تجربی) معنائی جز «آش کشک خاله بودن» آن نظام ندارد.

·        پیش شرط تغییر و یا حداقل اصلاح چیزی، شناخت پیشاپیش آن چیز است.
·        اگر در خصوص جمهوری اسلامی ایران، داده های تجربی ناچیز و شناخت امپیریستی آن امکان ناپذیر باشد، پس باید بدان تمکین کرد و فکر تغییر و اصلاح آن را از کدوی کله بدر راند.

6
تحليل عرصه ‌ی فرهنگی و ايدئولوژيک   

·        سومین و آخرین سطح تئوکراسی شیعی و یا جمهوری اسلامی ایران، تحلیل عرصه فرهنگی و ایده ئولوژیکی آن است.

·        اما منظور علامه عیرانی از فرهنگ و ایده ئولوژی چیست؟ 

7
تحليل عرصه ‌ی فرهنگی و ايدئولوژيک   
يعنی نحوه ‌ای که يک نظام به قلب‌ ها و ذهن‌ ها نفوذ مي‌ کند.

·        جل الخالق!
·        چه علامه هائی به ملت عیران ارزانی داشته اند! 

·        تحلیل عرصه فرهنگی و ایده ئولوژیکی جامعه ای یعنی کشف نحوه استحمار (خر کردن)  خلایق توسط اجامر طبقه حاکمه.

·        فرهنگ چیست؟ 


فرهنگ

·        فرهنگ به معنی پرستاری، مواظبت و تکمیل هر چیز قابل بهسازی و قابل تهذیب توسط انسان ها، بویژه به معنی بهسازی و تهذیب کردوکار حیاتی خود انسان ها ست.

1
·        در زمان های قدیم فرهنگ به معنی آماده کردن زمین برای کشت و کار بکار می رفت.
·        آماده کردن زمین برای برآورده ساختن حوایج انسانی را اگری فرهنگ (اگری کالچر)  می نامیدند.

2
·        بعدها تربیت، آموزش و تکمیل توانائی ها و امیال انسانی ببرکت «آموزش روحی، فکری و معنوی» را فرهنگ نامیدند.

3
·        و سرانجام فرهنگ بمعنی تربیت روحی انسان ها بکمک فلسفه، علم، اخلاق و هنر بکار رفت.

4
·        در قرن هفدهم و هجدهم مفهوم فرهنگ وسعت بیشتری یافت و شامل همه چیزهائی شد که انسان ها هم به محیط زیست خود اضافه می کنند و هم در توسعه و تکامل خویش به وضع و حال طبیعی خود می افزایند، تا به کمال خویشتن خویش نایل آیند.

5
هردر

·        پوفندورف (1672) ، آدلونگ (1782) و هردر مفهوم فرهنگ را به معنی امروزین آن بکار برده اند، که یکی از عناصر مهم مفهوم بورژوائی ـ هومانیستی فرهنگ را تشکیل می دهد.

6
·        مفهوم فرهنگ بسته به این که استکمال انسانی در کدام یک از نکات زیرین دیده می شود، عرصه های اجتماعی و فردی محدود و یا وسیع کردوکار حیاتی انسان ها را در هر فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی در بر می گیرد:

الف
·        استکمال انسانی در تربیت فکری ـ روحی، بکمک فلسفه، علم، هنر و غیره.

ب
·        استکمال انسانی در تحول خلاقانه محیط زیست و تأثیر متقابل این روند بر توسعه و تکامل ماهیت اجتماعی انسان.
پ
·        استکمال انسانی در تأثیر ایدئولوژی او بر روند فوق الذکر.

7
·        مارکسیسم ـ لنینیسم بر آن است که خصلت فرهنگ هر فرماسیون اجتماعی بواسطه نحوه و نوع شرکت طبقات و اقشار مختلف در تولید، توزیع و از آن خود کردن ارزش های معنوی، تعیین می شود، که خود وابسته است به زیربنای اقتصادی و عضوبندی اجتماعی جامعه.

8
·        نقش، فونکسیون و تأثیر ارزش های جهان بینانه، اتیکی (اخلاقی) و استه تیکی در رابطه با هدایت رفتار اجتماعی بطور اپریوری (ماورای تجربی) در شخصیت انسانها نهفته نیست، بلکه به مبارزه طبقات برای تسلط  بر شیوه تولید ارزش های مادی و معنوی وابسته است.

9
·        به این دلیل است که هر فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی فرهنگ منطبق با خود را پدید می آورد.
·        برای تکمیل خود به آنها نیاز پیدا می کند و فرهنگ در جامعه منقسم به طبقات خصلت طبقاتی دارد.

10
·        فرهنگ در فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی، بمثابه جنبه ای از کردوکار حیاتی جامعه در نظر گرفته می شود.
·        جنبه ای که هرچند ذاتی کلیه عرصه های موجود حیات اجتماعی است، ولی با آنها یکسان نیست.

11
·        توسعه، تکامل و تشکیل همه جانبه ماهیت انسانی در مبارزه برای تسلط بر قوای طبیعی و بویژه در مبارزه برای تسلط  بر همزیستی اجتماعی خود، محتوای واقعی توسعه فرهنگی را تشکیل می دهد.

12
·        از این رو، مفهوم فرهنگ در ماتریالیسم دیالک تیکی و ماتریالیسم تاریخی، بیانگر روند استکمال انسان است.
·        انسانی که ببرکت کردوکار خلاق خویش اجتماعی گشته، یعنی انسانی شده است.

13
·        فرهنگ ضمنا بیانگر توسعه حوایح و لیاقت های عملی، فکری، اتیکی و استه تیکی انسان های هر فرماسیون اجتماعی مفروض است.
·        و لذا فرهنگ جمع ساده کلیه ارزش های مادی و معنوی که خادم توسعه و تکامل عالی تر بشری باشد، نیست.

12
·        فرهنگ عبارت است از سیستم روابط،، روندها و شیوه های رفتاری که بطور متقابل در همدیگر تأثیر می گذارند.

13
·        چنین سیستمی از عوامل زیر تشکیل می یابد:

الف
·        از رابطه میان درجه توسعه و تکامل خلاقیت انسانی و روند استکمال خود انسان.

ب
·        از انعکاس ایدئولوژیکی این رابطه و سمت بخشی به این رابطه.

پ
·        از شکلگیری حیات فکری ـ روحی ـ اجتماعی گروه های انسانی (طبقات، خلق ها، ملت ها)

ت
·        از انطباق عمل انسانی با قوانین واقعیت عینی.

14
·        این پیوند سیستمی ـ دیالک تیکیِ عینا موجود (بطور اوبژکتیو موجود)، خود ویژگی فرهنگ را تشکیل می دهد.

15
·        فرهنگ هر نظام اجتماعی مفروض را این و یا آن گشتاور تشکیل نمی دهد.

16
·        فرهنگ هر نظام اجتماعی مفروض را تأثیر سیستمی این عناصر، تأثیر کلی بطور اجتماعی و جهان بینانه متعین گشته ی این عوامل تشکیل می دهد.
·        عواملی که همدیگر را مشروط می سازند و متقابلا تحت تأثیر قرار می دهند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر