۱۳۹۵ مهر ۱۶, جمعه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری(340)


جمعبندی از
مسعود بهبودی

در فوندامنتالیسم
انتقاد از سلطه غرب به انتقاد از غرب، بطورکلی
و سرانجام به انتقاد از مجموعه مردم غرب
تبدیل می شود.

تعدادی از این شهدا
مثلا آنکه دستش به هر دلیل شکسته
توده ای بوده اند.

1
طرفدار ناسیونالیسم کرد نبوده اند.

2
به خاطر تعلقات ملی و یا قومی اعدام نشده اند.

3
به خاطر دفاع از منافع توده اعدام شده اند.

4
اگر دقت کنید قاتلین اینها هم کرد اند.

5
ملت
به لحاظ طبقاتی
مجموعه ی همگونی نیست.

6
ملت ساختار طبقاتی دارد.

7
هم اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی می توانند 
کرد و ترک و لر و بلوچ و فارس و عرب باشند
هم رعایا و پرولتاریا
و هم بورژوازی

سهراب الدوله دیلمی
عادم بدی نیست.

1
عیبش این است که
شاعر ساده لوحی است.
از نعمت مغز اندیشنده محروم است.

2
هم بی خرد است و هم خردستیز

3
زندگی عالی ترین و متعالی ترین نعمت هستی است.

4
زیبا تر و ارجمند تر از زندگی چیزی نیست.

5
انچنان زیبا ست، این بی بازگشت
کز برایش می توان از جان گذشت
سایه

6
آری، آری زندگی زیبا ست
زندگی آتشگهی دیرنده پابرجا ست
گر بیفروزی اش
رقص شعله اش در هر کران پیدا ست
ورنه، خاموش است و خاموشی گناه ما ست
سیاوش کسرائی

زنان جامعه
مادران بالقوه و بالفعل اند.

1
اگر زنان زباله شوند
از انجام فونکسیون خود عاجز می مانند
و امثال خود را بازتولید می کنند.

2
آنگاه فاجعه آغاز می شود:

3
جامعه
در آن صورت
به طویله بدل می شود.

4
درد همین است.
تو از اقلیت از توده بهترانی

5
جامعه رئال تو، ضمنا جامعه ایدئال تو ست.

6
به همین دلیل
زبان سگان را نمی فهمی

فاشیسم و فوندامنتالیسم
جریانات ضد مذهبی اند.

1
ولی می توانند مذهب را گروگان بگیرند
و مورد سوء استفاده قرار دهند.

2
با استفاده از مذهب
می توانند به جلب توده های عقب مانده مردم نایل آیند.

3
این زباله ها اصلا مذهبی نیستند.

4
مذهب فرمی از شعور اجتماعی است.

5
هر طبقه اجتماعی
استنباط طبقاتی خاص خود را از مذهب دارد.

6
ستون فقرات مذاهب را
اخلاق، هومانیسم، همبستگی و حتی «سوسیالیسم»
تشکیل می دهد.

7
فاشیسم و فوندامنتالیسم
نه اخلاق دارند
نه هومانیسم
نه همبستگی
و تا مغز استخوان شان
آنتی کمونیستی اند.

تجزیه جامعه بی طبقه به جامعه طبقاتی
می تواند بلحاظ فرم متنوع باشد
ولی بلحاظ محتوا و ماهیت یکی است.
دولت ابزار سرکوب طبقات معینی
توسط طبقه حاکمه است

حبیب باید طبیب باشد
سعدی بی ادب

1
انتقاد مغز عشق است.
لئو کوفلر

2
دوست باید عیب دوست را بازگو کند.

3
فرق دوست با دشمن همینه

دوست مجازی ـ مجانی عزیز

1
مفاهیم فلسفی تعریف استاندارد دارند و ترجمه و منتشر شده اند

2
باید این تعاریف را
ـ قبل از همه ـ
با دقت و وسواس خواند و آموخت

3
بعد می توان حکم صادر کرد (جمله ساخت)

4
چون بدون درک دقیق مفاهیم نمی توان قضاوت کرد

5
چون هر حکمی از مفاهیم معین تشکیل می یابد.

6
آخوند ها حتی مفاهیم فقه را
مثلا نهی از منکر
امر به معروف
خمس
زکات
را با دقت و وسواس
می آموزند
بعد فتوا می دهند.

7
مفاهیم آجرهای اولیه احکام اند
(واژه ها خشت های اولیه دیوار جملات اند)

8
شما اصلا نمی دانید مارکسیسم چیست.
ولی بطور مکانیکی و بی پروا بکارش می برید.

9
دیروز در پستی
مارکسیسم را جامعه شناسی تلقی کرده بودید.

10
این بدان معنی است که شما معنی جامعه شناسی را هم نمی دانید.

منظور از مفهوم «طبقاتی بودن دولت»
این است که با تجزیه جامعه کمونیستی اولیه به طبقات اجتماعی
برده و برده دار
تشکیل دولت ضرورت کسب کرده است
دولت ابزار سرکوب طبقه ای و یا طبقاتی توسط طبقه ای دیگر است
توسط طبقه حاکمه است

لامصب
از موضوع خارج نشو.

1
جفنگ اسپینوزا را بچسب

2
آیه و روایت و حدیث از این و آن را فراموش کن

3
سعی کن بدون آیه و روایت و حدیث
بحث کنی

4
استدلال منطقی و تجربی کن.

5
آزادی ضمنا چه ربطی به دولت دارد.

6
تو که اینهمه از دیالک تیک دم می زنی
باید بدانی که آزادی و یا اختیار
در
دیالک تیک جبر و اختیار
در
دیالک تیک ضرورت و آزادی
تعیین می شود.

مراجعه کنید به
دیالک تیک جبر و اختیار
دیالک تیک ضرورت و آزادی
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

7
ما این مفاهیم را
ـ به خون دل ـ
پیدا و ترجمه و منتشر کرده ایم

8
تو هم
آب را در کوزه فراموش می کنی
و به سراغ جرجیس می روی
و ما را به جنون می کشی.

اینجا
صحبت از دولت است و نه از مذهب.

1
 دترمینیسم به تئوری فلسفی مربوط به پیوند عینی و اشتراط (مشروطیت) متقابل کلیه اوبژکت ها، روندها و غیره ی طبیعت، جامعه و تفکر
 بر مبنای قوانین عینی اطلاق می شود.

2
دترمینیسم
به همین دلیل
انواع متنوع و متفاوت دارد:
دترمینیسم اتمیستی فعال
دترمینیسم مکانیکی
دترمینیسم ایدئالیستی ـ عینی
دترمینیسم ریاضی
دترمینیسم ماتریالیستی
دترمینیسم دیالک تیکی.

3
دترمینیسم طبیعی با دترمینیسم اجتماعی یکی نیست.

4
دیالک تیک طبیعت
موضوع ماتریالیسم دیالک تیکی است.
از دیالک تیک های آن می توان
دیالک تیک جذب و دفع را
سوخت و ساز را
نام برد

5
اتگلس مثال های متنوع از رشته های علمی متنوع ذکر کرده
در اثر ناتمامش تحت عنوان «دیالک تیک طبیعت»
مراجعه کنید به دترمینیسم (تعین مندی گرائی)
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

دست بردار
مشد علی

1
دیالک تیک طبیعت چه ربطی به دولت دارد.

2
دولت یکی از مقولات ماتریالیسم تاریخی است.
موضوع ماتریالیسم تاریخی
جامعه بشری است و نه طبیعت

3
جهان بینی اسپینوزا پانته ئیستی است.

4
پانته ئیسم میان خدا و خلق و خر و خرما 
تفاوتی قایل نمی شود.

5
پانته ئیسم شالوده فلسفی عرفان نیز است.

6
حکومت و به عبارت دقیق تر دولت را
باید بنا بر ماهیت طبقاتی اش مورد قضاوت قرار داد.

7
دولت های معروف در تاریخ به شرح زیر بوده اند:
دولت برده داری
دولت فئودالی
دولت بورژوائی
دولت امپریالیستی
دولت سوسیالیستی

8
هر دولتی
فرمی از دیکتاتوری طبقه ای بر طبقات دیگر است.

9
به همین دلیل مارکس و انگلس از
 دیکتاتوری پرولتاریا
سخن می گویند.

10
مراجعه کنید به دولت، دیکتاتوری پرولتاریا
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

صائب جان

1
برو نوحه بسرا

2
عشق سائل به درد ننه اش می خورد.

3
سائل لاشخور است

4
لاشخور فقط می تواند عاشق لاشه باشد
و نه عاشق آدم سر حال و زنده

5
آدم ها نهاد کذائی نیک و بد را از شکم مادر به همراه نمی اورند

6
همه نوزادان از مادر برابر زاده می شوند.

7
این جامعه است که از یکی خادم می سازد و از دیگری خاین

8
از یکی هومانیست می سازد و از دیگری فاشیست و یا فوندامنتالیست.

این نظر شما ست.
حریف

نه.

1
این نظر ننه ما ست

2
صاحب نظر اما مهم نیست

3
مهم محتوای نظر است.

4
نظر می تواند حقیقی باشد و یا دروغ (باطل)

5
«این نظر شما ست»
تکیه کلام عیرانی ها ست

6
من ـ زور عیرانی جماعت از این تکیه کلام
به شرح زیر است:
« من علامه دهرم و شما جاهل شناور در جهل مرکب اید.
من نظر دیگری دارم.
نظر دیگری که ضد نظر شما ست.»

ایرانی ها
بویژه زنان ایرانی
تکیه کلامی دارند:
«راستش را بگو.
تو را به قبر قمر بنی هاشم، دروغ نگو»

1
منظور شان اما این است که راستش را نگو.

2
چون بنا بر قانون قیاس به نفس می دانند
که کسی جز خودش
به کسی اعتنائی ندارد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر