تحلیلی
از شین میم شین
همای
گو:
«مفکن
سایه شرف هرگز
در
آن دیار که طوطی کم از زغن باشد!»
·
به هما بگو:
·
«سرزمینی را که در آن مقام طوطی کمتر از مقام زغن باشد، از سایه ی
سعادت محروم ساز!»
1
همای
گو:
«مفکن
سایه شرف هرگز
در
آن دیار که طوطی کم از زغن باشد!»
·
خواجه در این بیت پرندگان را و مشخصا طوطی و زغن را مورد
داوری و ارزیابی قرار می دهد، درست به همان سان که نگین سلیمان را در بیت قبلی
مورد داوری و ارزیابی قرار داده بود.
·
به همان سان که قدر نگین سلیمان بطور سوبژکتیف (دلبخواهی،
بسته به معیارهای شخصی، بسته به علایق و سلایق فردی و غیره) تعیین می شد، قدر طوطی
و زغن نیز بطور سوبژکتیف تعیین و عملا تحریف می شود:
·
طوطی در قاموس خواجه ممتازتر از زغن تلقی می شود.
2
همای
گو:
«مفکن
سایه شرف هرگز
در
آن دیار که طوطی کم از زغن باشد!»
·
حالا حتما حریفی خرده خواهد گرفت که مته به خشخاش نهادن «به
چه نیتی صورت می گیرد؟
·
منظور خواجه نه طوطی و زغن طبیعی، بلکه طوطی و زغن اجتماعی
است و در مثل مناقشه نیست.»
·
حق با حریف است.
·
در همین بیت اما اسلوب و متد تحلیلی معینی نعره می کشد
که معرفت بدان و معرفی آن بی ضرر و ضرور است:
3
·
خواجه برای اثبات نظرات اجتماعی (فردی و طبقاتی) خود، خواننده را از جامعه بشری خارج می کند و به
اثبات نظرات اجتماعی خود در طبیعت می پردازد:
·
ما این اسلوب و متد «تحلیلی» و عملا تحریفی را
ناتورالیزاسیون مسائل اجتماعی و یا سوسیالیزاسیون مسائل طبیعی می نامیم.
·
همین اسلوب و متد عوامفریبانه را دیری است که علما و
فضلای بورژوائی واپسین و معاصر نیز به خدمت گرفته اند.
·
آرتور شوپنهاور رسم و روال زیست ددان و درندگان را برای
اثبات مشخصات جهنم ایدئال خود به خدمت می گیرد.
·
قصد بدی که ندارد.
·
مثال می زند.
·
در مثل هم مناقشه نیست.
·
ولی پشت سر مثال طرف، پشت سر گرگان و پیلان و کفتاران
طبیعی، ددان و درندگان فاشیستی، نازیستی و غیره نعره یورش برق آسا به پیش می کشند.
4
·
اگر متد و اسلوب شوپنهاور و نیچه و هایدگر و امثالهم
افشا می شد، نازیسم و فاشیسم به راحتی آب خوردن کسب محبوبیت نمی کرد تا 6 میلیون آدمیزاد
در داخل رایش سوم و 60 میلیون آدمیزاد در خارج از آن، شقه شقه شوند و بعد همه
بگویند:
·
«ما روح مان هم از این جنایات خبر نداشته است.
·
ما فقط هورا می کشیدیم و قطارهائی را هم هر از گاهی می
دیدیم که نژاد نازل می برند.
·
ما نه از اردوگاه های «کار» خبر داشتیم و نه از کوره های
آدم واره های نژاد نازل سوزی.»
5
·
حریفی خردگرا و خرد ورز به همین دلیل می گفت:
·
خردستیزی زمینه ساز آدم ستیزی و آدمیت ستیزی است.
·
خردستیزی زمینه فکری لازم را برای آدمسوزی عملی فراهم می
آورد.
·
کوره های آدمسوزی قبل از اینکه با سنگ و سیمان و آهک و آهن
و آجر ساخته شوند، بوسیله معماران فکری و فلسفی بربریت از قبیل شوپنهاور و نیچه و
هایدگر و غیره در ذهن آدمیان ساخته می شوند.
·
آنگاه مادیت بخشیدن به روح، تبدیل مدل فکری کوره های
ادمسوزی در ذهن به کوره های آدمسوزی در عالم واقع به آسانی آب خوردن می گردد.
·
ضرورت مبرم روشنگری علمی و انقلابی از این رو ست.
·
فرق هم نمی کند که کسانی آن را خوشایند یابند و یا
ناخوشایند.
6
همای
گو:
«مفکن
سایه شرف هرگز
در
آن دیار که طوطی کم از زغن باشد!»
·
خواجه در این بیت از همای کذائی می خواهد که سایه اش را
از مردم دیاری دریغ دارد که در آن، قدر طوطی کمتر از زغن باشد.
·
آنچه بدون ارائه کمترین دلیلی پیشاپیش پیش شرط قرار داده
می شود، برتری طوطی بر زغن است.
·
اما طوطی و زغن چه تفاوتی با هم دارند که خواجه یکی را
بر دیگری برتر می شمرد؟
الف
·
طوطی با هوش است و قادر به تکرار جفنگیات این و آن.
·
طوطی ضمنا پرهای رنگارنگ دارد و ظاهری زیبا.
ب
·
کورکور یا
زَغَن پرنده ای است با
بال
های بزرگ از خانواده عقابیان که از شکار حشرات و
خزندگان و پستانداران کوچک و لاشه جانوران روزگار می گذراند.
7
همای
گو:
«مفکن
سایه شرف هرگز
در
آن دیار که طوطی کم از زغن باشد!»
·
دلیل خواجه بر برتری طوطی بر زغن به احتمال قوی دلیلی فرمالیستی
ـ فئودالی است:
الف
·
طوطی باهوش و دانه خوار و زیبا ست.
·
شباهت غریبی به اشرافیت بنده دار و فئودال دارد.
ب
·
زغن از هوش نسبتا کمتری برخوردار است و ناتوان از تکرار
جفنگیات این و آن است.
·
ضمنا، پرنده ای شکارگر و لاشه خوار است.
·
شباهت غریبی به توده های مولد و زحمتکش دارد.
·
همین تفاوت ها سبب می شوند که خواجه طوطی را ممتازتر و
برتر از زغن قلمداد و قالب کند.
8
همای
گو:
«مفکن
سایه شرف هرگز
در
آن دیار که طوطی کم از زغن باشد!»
·
دیری است که عوامفریبان و ساده لوحان وطنی محتوای همین
بیت خواجه را در فرم های مختلف از قول فضلای وطنی و بین المللی وسیعا تهیه، تکثیر
و تبلیغ می کنند.
·
حضرات هم خود و مراد و منافع خود را طوطی تلقی می کنند و
مخالفان خود و مراد و منافع خود را زغن.
·
ضمنا نه ذره ای سواد دارند تا اگر جفنگ شان را تحلیل
کردی، در جفنگ اندیشی خود تجدید نظر کنند و نه صداقت آن را دارند که جانب حقیقت
عینی را بگیرند و آدم شوند.
·
علیرغم و یا شاید به دلیل ظاهر زیبا و دلربا و پوشش شیک و پیک، متحجرند.
·
متحجر مدرن و پست مدرن اند.
·
میخ لیزر روشنگری حتی در چنین احجاری کارگر نیست.
·
صد رحمت به سنگ مورد نظر شاعر خسته و نومید از نفوذ میخ
در سنگ:
«نرود
میخ آهنین در سنگ»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر