
از
۱
گنبد و خورشید
طبری
در این حکایت
گنبد و خورشید
را
به
چالش برمی انگیزد تا اندرز خود را ابلاغ کند.
۲
گنبدی پرنگار
نزد تماشاگر خود
شکوه سر کرد
و
گفت:
«این خورشید هرزه گرد بر فراز سر من
چنان گستاخ
می درخشد
که
نمی گذارد،
ستایندگان بی شماره
نقش دل آویزم
را
به
فراغ خاطر
بنگرند.»
«ستایندگان بیشماره»
معنی دیگری دارد.
منظور طبری
ستایشگران بیشمار
است.
بیشماره
در فرهنگ لغات وجود ندارد.
برای توضیح معنی بیشماره
فرض می کنیم که افراد را به دلایلی شماره گذاری کرده باشند.
فرد بیشماره
به
کسی اطلاق خواهد شد
که
شماره دریافت نکرده است.
۳
تماشاگر گفت:
«اگر او نمی تافت، تو جز سایه ای سرد و غم گین نبودی.»
تماشاگر طبری
هم
مثل خردمندانش
خر
است:
گنبد
وجود واقعی و عینی درخود (فی نفسه) دارد.
بود و نبود خورشید و نور
تغییری در واقعیت و عینیت گنبد نمی دهد.
با غروب خورشید
گنبد که به سایه سردی مبدل نمی شود.
علاوه بر این
سایه که غمگین (و نه غم گین) نمی شود.
پایان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر