۱۴۰۰ اردیبهشت ۵, یکشنبه

خود آموز خود اندیشی (۴۴۳)

خوداندیشی

شین میم شین

باب اول

در عدل و تدبیر و رأی

حکایت نوزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»،  ص ۴۵ ـ ۴۶)

بخش اول

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
  

۱

تو هم پاسبانی به انصاف و داد

که حفظ خدا، پاسبان تو باد

 

معنی تحت اللفظی:

تو

هم به دلیل منصف و دادگر بودن، پاسبانی

و

خدا

از تو حراست کناد.

 

سعدی

در این بیت شعر،

معلق ناگهانی می زند و صراحت دیگری را وارد بحث می کند.

انگار مخاطبش در بیت شعر قبلی نه پادشاه جفاگستر،

بلکه ظالم انتزاعی و خیالی دیگری بوده است

و شیخ در عالم خیال بر او یورش می برده است.

 

۲

تو را نیست منت ز روی قیاس

خداوند را من و فضل و سپاس

 

که در کار خیر ات به خدمت گماشت

نه چون دیگران ات، معطل گذاشت

 

معنی تحت اللفظی:

تو نباید منت سر کسی بگذاری.

تو باید منتکش خدا باشی که تو را به کار خیر گماشته است و مثل بقیه معطل نگذاشته است.

 

سعدی

 در این بیت شعر،

دست به چپ نمائی عجیبی می زند

و به جای پادشاه جفاگستر،

انعکاس آسمانی ـ انتزاعی همه پادشاهان

را،

یعنی خداوند تعالی

را

در مقابل پادشاه قرار می دهد و با ژست نفی و انکار پادشاه

به اثبات او می پردازد.

 

سعدی

خدا را سپاس می گوید که پادشاه جفاگستر را «در کار خیری به خدمت گماشته و مثل بقیه معطل و بیکار نگذاشته است.»

 

طنز سعدی را باش که فرمانده جفاگستر را مأمور خدا برای انجام کار خیر قلمداد می کند.

 

سعدی اکنون گماردن شبان از سوی خدا را تصریح می کند.

خداوند را «من و فضل و سپاس» باد که پادشاه جفاگستر لاابالی و بی دینی را در کار خیر به خدمت گماشته است و ضمنا انسان های دیگر را معطل و بیکار گذاشته است،

انسانهائی که چه بسا خردمندتر و دیندارتر از او بوده اند.

کارابلهانه ای نمی ماند که سعدی به خدا نسبت ندهد!

اگر خدا بخواهد دشمنانش را طبقه بندی کند،

 سعدی را باید سردسته آنها بنامد.

 

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر