۱۳۹۷ اسفند ۲۳, پنجشنبه

تأملی در تحلیل «ستاره سحر» از مقوله مد (۱)


منبع:
گاردین
نشریه حزب کمونیست استرالیا
(۱۳ مارس ۲۰۱۹)
برگرفته
از
«کتابخانه یادبود مارکس»
در
مورنینگ استار

تارنگاشت عدالت

ویرایش و تحلیل
از
شین میم شین

گرچه این به خودی خود یک «موضع» نیست، اما برخی مارکسیست‌ها نیز مُدگرایان برجسته‌ ای بوده اند
و
برخی دیگر آشکارا ساده‌‌پوش بوده اند.
اما، یک رویکرد مارکسیستی می‌تواند بسیار آشکارکننده باشد.
مُد (به طور قابل استدلال) منحصر به نوع بشر و یک مشخصه آن است.

برخی موجودات دیگر با «پوشیدن» «اشیاء خارجی» خود را می‌آرایند، تبلیغ نموده یا پنهان می‌سازند. 
اما (تا جایی که معلوم است) در هیچ مورد هیچ انتقال اجتماعی چشم‌گیر یا تکامل یک عادت وجود ندارد. 
و لباس- پوشیدن و تولید آن- مختص بشر است.

خودآرایی بشر به گذشته‌های دور بازمی‌گردد. 
مردم‌شناسان درباره منظور اجتماعی آن گمانه‌زنی کرده اند، اما گرچه مواد و زینت‌ها وابسته به چیزی هستند که در محل قابل دسترس است یا می‌تواند از دورتر از محل تهیه شود، فقط در چند مورد اندک سند روشن محیط‌ زیستی یا عملی از جزییات زینت بدن وجود دارد.

به دیگر سخن،
 به نظر می‌رسد این تنها «مُد» باشد. 
و این محتملاً درباره بیش‌ترین بخش از تاریخ بشر نیز صدق می‌کند.

با پیدایش جوامع طبقاتی، از جمله برده‌داری و فئودالیسم، مُد به مثابه یک نشانگر جایگاه اجتماعی، نقش جدیدی گرفت.

با پیدایش جوامع طبقاتی، از جمله برده‌داری و فئودالیسم، مُد به مثابه یک نشانگر جایگاه اجتماعی، نقش جدیدی گرفت.

حرفه‌ها و صنف‌های گوناگون- از روحانیون تا پینه‌دوزان- با لباس خود را متمایز و مشخص می‌کردند. 
این گه‌گاه، در جاهایی مانند دربار- از رژیم قدیم فرانسه تا دوره نیابت سلطنت بریتانیا- می‌توانست یک شکل افراطی به خود بگیرد.

لباس به یک عنصر اساسی «قوانین رفتار»، برای تأکید بر تمایزات اجتماعی و حفظ آن‌، مبدل شد. 
اما
در درون سرمایه‌داری، مد سرشت کلاً جدیدی به خود می‌گیرد. 
مارکس مد را به مثابه یک دینام (نیرو) و هم‌چنین یک محصول سرمایه‌داری می‌دید.

پوشاک برای انقلاب صنعتی محوریت داشت
تولید نساجی نظام کارخانه‌ای را بنياد نهاد که در آن بزرگسالان و خردسالان در شرایط هولناک از پنبه‌ای که به وسیله بردگان در آن سوی آتلانتیک تولید شده بود، پارچه تولید می‌کردند.

نه فقط نیاز، بلکه مد نیز محرک بازار برای تولید بود.

استر لزلی،
 تحلیل‌گر مارکسیست فرهنگ مدرن، 
توضیح می‌دهد چگونه مارکس مد را به مثابه نمادی از سرمایه‌داری می‌دید. 
مارکس در «سرمایه» درباره «بلهوسی جنایتکارانه، پوچِ مد» در پیوند با آنارشی عمومی تولید سرمایه‌داری نوشت.

سرمایه‌داری 
تازگی دايم 
را
- نه فقط در شیوه تولید، بلکه در خود تولیدات - 
در جهت ابقای فروش و منفعت لازم دارد.

در کنار سیکل‌های «عادی» تجاری و مبادلات، در نتیجه عوامل بیرونی مانند آب‌وهوا، «مد» و سفارشات بزرگ ناگهانی که باید در کم‌ترین زمان ممکن عملی شوند، 
به
 کار موقت
 دوره‌های «رنج غیرانسانی» متناوب با گرسنگی می‌انجامد
  وضعیتی که با توسعه راه‌آهن و تلگراف تشدید شد.

مارکس از یک تولیدکننده نقل‌ می‌کند که مشتریان او هر دو هفته یکبار از گلاسکو، منچستر و ادینبورگ به انبار‌های عمده‌فروشی که کارخانه او تأمین می‌کرد، سفر می‌کنند «و به جای خرید از انبار کارخانه
- کاری که در گذشته انجام می‌دادند - 
سفارشات کوچکی می‌دهند که لازم است فوراً عملی شود.»

چیز زیادی تغییر نکرده است
- به استثنای این‌که روند تولید جهانی شده و تحت سلطه سرمایه مالی قرار گرفته است.

زیاده‌روی آن 
در
 حوادثی مانند فروریختن کارخانه «رانا پلازا» در بنگلاش در سال ۲۰۱۳ 
آشکار است، 
که 
در آنجا در شرایط هولناک و دستمزدهای بخور و نمیر، کارگران برای تولید اقلام مُد برای «بنتون»، «بُن مارشه»، «مانگو»، «ماتالان»، «پریماک» و «وال‌مارت» عرق می‌ریختند.

حدود ۱۱۳۴ کارگر پوشاک کشته شده و ۲۵۰۰ کارگر دچار نقص عضو شدند.

پوشاک حدود ۷۹ درصد کل صادرات بنگلادش را تشکيل می‌دهد، ۴۳ درصد کارگران پوشاک ایالات متحده کم‌تر از حداقل دستمزد دریافت می‌کنند، و دستمزد پایین غیرقانونی و ساعات طولانی در صنعت نساجی بریتانیا متداول است.

مد نه فقط مردم را استثمار می‌کند، بلکه برای کره زمین بسیار مخرب است. 
در
 کنیا، 
مواد شیمیایی زراعی
- آفت‌کش‌ها و کودهای شیمیایی - 
بیش از ۷۷‌ درصد هزینه تولید پنبۀ خام را تشکیل می‌دهند.
منتقدین اشاره می‌کنند که اوت کوتور گران‌قیمت 
[عدالت - مُد یا دوخت سطح بالا]
از تولید گستردۀ اسراف‌کارانه و استثمارگرانه و مصرف «ارزان» اقلام مُد، که برای مدت کوتاهی پوشیده شده و سپس دور انداخته می‌شوند، جدایی‌ناپذیر است.

و
مد، موازی با نقش اقتصادی آن به مثابه وسیله‌ای برای منغعت و استثمار و در ارتباط تنگاتنگ با آن، یک عملکرد فرهنگی و ایدئولوژیک دارد.

مارکس برای آگاه بودن از تمایزات پوشاکی دلیل خاصی داشت. 
او که اغلب مجبور بود کت خود را گرو بگذارد، نمی‌توانست بدون از گرو درآوردن آن وارد کتابخانه بریتانیا شود. 
ارزش مصرفی آن فقط این نبود که مارکس را گرم نگه می‌داشت؛ بلکه هم‌چنین دال بر احترامی بود که بدون آن از ورود به کتابخانه محروم می‌شد.

مارکس نام «پرولتاریای مندرس» (لومپن پرولتاریا) را به فقیرترین بخش‌های طبقه کارگر، که فوراً با لباس خود شناسایی می‌شدند، داد.

کارگران «یقه سفید» دست‌ها یا لباس خود را کثیف نمی‌کنند. 
آن‌ها با لباس خود فاصله خود را از کارگران یدی برجسته می‌نمایند.

لباس هم‌چنان دلالت‌کننده بر تمایزات طبقاتی اجتماع است و گاهی بالعکس می‌شود. عادت کراوات نزدن (یاا اغلب، بدون یقه بودن)، که چند دهه پیش غیرعادی بود، اکنون در میان دانشگاهیان عادی است و به نحو فزاینده‌ای در میان مدیران اجرایی بخش مالی تحمل می‌شود. 
اغلب، 
کارگران دریافت کننده پایین‌ترین دستمزدها (محافظان، خدمتکاران) هستند که مجبورند اونیفورم بر تن کنند.

در تالار خرید و فروش سهام تقریباً از موازین ادب است که مردها لباس غیررسمی بپوشند.

لباس نشانگر نفوذ و قدرت بین مؤسسات و در درون آن‌هاست. 
همان‌طور که جولی برچیل اعلام کرد: 
«اقمار خود را می‌آرایند، ابرقدرت‌ها ساده می‌پوشند.»

مد فقط پوشاک نیست.
 هر مد «مشتقات» خود را دارد
  کفش، کیف، و لوازم تزيینی که سود سرشاری دارند. 
علاوه بر این‌ها، البته، صنعت چندين میلیارد پوندی محصولات موی سر و زیبایی.

تانسی هاوسکینس، در کتاب خود به نام «بخیه‌زنی: کتاب ضدسرمایه‌داری مُد» نشان می‌دهد چگونه سرمایه‌داری مصرف‌کنندگان و هم‌چنین کارگران و مواد خام خود را- امروز نه فقط در پوشاک، بلکه در انبوهی از دیگر اقلام غیرقابل تصور، از تازه‌ترین تلفن هوشمند گرفته تا دیگر چیزهایی که «باید داشت» «بخیه می‌زند.»

همتای «رانا پلازا» در عرصه فن‌آوری بالا نابودی جاری زندگی‌ها در کارخانه‌هایی مانند «فاکس‌کان» (در شنژن چین، که محصولات الکترونیک اَپل را تولید می‌کند) و کودکانی است که در میان کوهی از زباله‌های سمی در سر دیگر زنجیر ارزش می‌لولند.

مد برای فلسفۀ «منسوخ‌سازی برنامه‌ریزی شده» سرمایه‌‌داری- در «تلاش سیستماتیک سرمایه برای ساختن افرادی اسراف‌کار، بدهکار، دايماً ناراضی از ما» محوریت دارد.

و این برای توانایی سرمایه‌داری (تاکنون) برای پشت سر نهادن بحران‌های خود به وسیله اَبَراستثمار هم کارگران و هم مصرف‌کنندگان محوریت دارد. 
مد وسیله غایی برای از خودبیگانگی، مادیت و کالا‌پرستی و متقاعد ساختن ما به این است که فکر کنیم «تعلق داریم»
- در حالی‌که نداریم -
یا فکر کنیم «متفاوت هستیم- در حالی که نیستیم»!

الیزابت ویلسون، در «آراسته در رؤیاها» شرح می‌دهد چگونه یک واکنش فمینیستی علیه مد، خود به وسیله مد «منحرف» شده و به وسیله کثافت تصاحب و سرمشق شده است.
 برنامه‌ها برای «جشنواره هفته مد لندن» که ماه پیش برگزار شد با رژه مدل‌های برتر در نمایش آکسفام برای تبلیغ فروشگاه خیریه شیک پایان یافت.

شخصی، ظاهراً ناآگاه از طنز تلخ گفته خود اعلام کرد: 
«این نشان می‌دهد شما با خرید در آکسفام می‌توانید کسی باشید که می‌خواهید باشید.»

استر لزلی می‌گوید: 
«مد یک نظام تام است»
 و
 نه تنها انحراف از سرمایه‌داری نیست، بلکه در هسته آن قرار دارد 
و 
«لنزی را برای کند و کاو سرمایه‌داری» به دست می‌دهد.

هاوسکینس اعلام می‌کند: 
«مد، به مثابه یک تصویر از این‌که سرمایه‌داری چگونه عمل می‌کند، کامل است. نابرابری و استثمار مستقیماً از گذشته می‌آیند»

«درست همان‌طور که ملکه ویکتوریا لباس‌هایی می‌پوشید که دوزندگان آن در نور شمع نابینا می‌شدند، 
دختران جامعه امروز اکنون لباس‌هایی را می‌پوشند که به وسیله کارگران بیگار‌گاه‌های رومانی، کارگرانی که هر ساعت ۹۹‌ پنس مزد می‌گیرند، دوخته می‌شوند. [...]
 مد اجازه می‌دهد استثمار چیز دیگری وانمود شود، در حالی‌که قلب تپنده صنعت مد خلاقیت نیست، منفعت است.»

«برای درک این لازم نیست دورتر از نوشته‌های مارکس و انگلس در بیش‌ از صد سال پیش بروید.»

امروز، مُد تلاش می‌کند «ما را متقاعد سازد با پولی که نداریم چیزهایی را بخریم که لازم نداریم و به وسیله انسان‌ها و روندهایی تولید شده که ترجیح می‌دهیم در مورد آن‌ها فکر نکنیم، تا بر کسانی که نمی‌شناسیم تأثیری گذرا بگذاریم.»

در درون سوسیالیسم احتمالاً «مُدها»، در لباس و خیلی چیزهای دیگر، ادامه خواهند یافت.

برخی از ما ممکن است هنوز «پیروان از خودگذشتۀ مد باشیم.»
 اما مد دیگر در اختیار صاحبان و مدیران سرمایه و تابع منفعت نخواهد بود.

پایان
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر