۱۳۹۷ اسفند ۲۴, جمعه

خود آموز خود اندیشی (۱۰۱)

  


شین میم شین
 
نه اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.


شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۱۱ ـ ۱۵)

۱
 برو پاس درویش محتاج دار،
که شاه از رعیت بود تاجدار

معنی تحت اللفظی:
از فقرای نیازمند حمایت به عمل آور.
برای اینکه شاه به شرط حمایت رعایا قادر به سلطنت است.

سعدی
 در این بیت شعر
دو طبقه اصلی جامعه فئودالی
را
مطرح می سازد:

الف
طبقه حاکمه
با
شاه در رأس آن

ب
توده رعایای تهیدست

۲
سعدی
 هم
در
 بوستان
 و
هم
در
 گلستان
بابی
را
به
آندو اختصاص داده است.

۳
برو پاس درویش محتاج دار،
که شاه از رعیت بود تاجدار

جامعه ـ تئوری سعدی
در
تحلیل نهایی
 ماتریالیستی ـ تاریخی
است.

هر مارکسیستی هم طبقات اصلی جامعه فئودالی را متشکل از اشرافیت فئودال ـ روحانی و توده رعایا محسوب می دارد.

سؤال

می توان گفت
که
 سعدی
دیالک تیک ط ح و توده
را
به شکل دیالک تیک سلطان و درویش (اشرافیت فئودال ـ روحانی و رعایا) بسط و تعمیم می دهد.

جواب

می توان گفت
که
 سعدی
دیالک تیک طبقه حاکمه و توده
را
به شکل دیالک تیک سلطان و درویش (اشرافیت فئودال ـ روحانی و رعایا) بسط و تعمیم می دهد.

۴
سعدی
به درستی
 نقش تعیین کننده در دیالک تیک طبقه حاکمه و توده رعایا
را
از آن توده رعایا می داند.
  
تناقض تئوریکی در جامعه ـ تئوری سعدی
اکنون
آشکار می گردد:
گله بی شعور و بی تمیز رعیت،
 ضمانت شبانی شاه را به عهده می گیرد.
گله مردم که بدون شمشیر پادشاه نمی توانست قابل خیر باشد، اکنون تاج بر سر جلاد خود می نهد، چکمه هایش را برق می اندازد، شمشیرش را سوهان می زند و تیز می کند.

۵
برو پاس درویش محتاج دار، 
که شاه از رعیت بود تاجدار

سعدی
در این بیت شعر،
 تئوری «ظل اللهی» و «شبانی» شاه را بکلی کنار می نهد و ادعای دو پهلوی «شاه از رعیت بود تاجدار» را مطرح می سازد.

این ادعا می تواند به دو معنی تفسیر شود:

الف
اولا به این معنی که رعایا مسئول روی کار آمدن شاهانند، نه خدا و صاحبان گله
یعنی خود گوسفندان شبان خود را برمی گزینند.

ب
این
ثانیا
بدان معنی است
 که
رعایا پاسدار سلطنت شاهان اند.
یعنی گوسفندان به پاسداری از شبان برمی خیزند.

این اما به معنی وارونه سازی مطلق تئوری «شبان ـ گرگ ـ گله» است.
مگر قرار نبود، شبان به حراست از گله موظف باشد؟

۶
برو پاس درویش محتاج دار، 
که شاه از رعیت بود تاجدار

وقتی پای منافع طبقاتی به میان آید، سعدی همه اصول و قواعد اعتقادی، تئوریکی و تئولوژیکی خود را یا زیر و رو می کند و یا حتی دور می اندازد.

سعدی
در این بیت شعر
از سوی دیگر، دیالک تیک داد و ستد را به شکل دیالک تیک پاسداری و تاجداری بسط و تعمیم می دهد:
پاسداری از دراویش محتاج (داد) و دریافت تاج سلطنت و قدرت از رعایا (ستد).

سعدی در این بیت شعر، ضمنا رعایا را نیز در مفهوم «درویش» جا می دهد.
این امر یا تصادفی است و یا بعدا تصحیح خواهد شد.

رعیت در فرهنگ فئودالی اصلا آدم حساب نمی شود.
رعیت وابسته زمین و ملک اربابی است و فرقی با گاو و گاوآهن ندارد.

اما جالبتر شیوه استدلال سعدی است:
سعدی در ۹۹ صد موارد،
نه مثل یک اندیشمند و روشنفکر، بلکه مثل یک بقال و تاجر استدلال می کند.

انگار قانون دیالک تیکی داد و ستد در اعماق ضمیر او نفوذ کرده و ته نشین شده است.

پادشاه باید از دراویش محتاج پاسداری کند،
نه به این دلیل 
که
 او سایه خدا ست و رعایا بندگان خدا هستند،
نه به این دلیل 
که
 او از سوی خدا به عنوان شبان برای پاسداری از گله رعایا مأمور شده است و مزد شبانی خود را به صورت خراج و مالیات و بهره مالکانه دریافت می کند،
نه 
به این دلیل 
که 
رعایا همنوع برابر حقوق او هستند و با او از یک گوهرند و باید از محنت آنان رنج ببرد،
بلکه صاف و پوست کنده برای این، که تاجداری اش در گرو حمایت رعایا ست.

طرز استدلال کریم در قرآن هم چنین است.

 ۷

این به معنی طرفداری بی غل و غش سعدی از پراگماتیسم است.
سعدی حقیقت احکام را در سودمندی آنها می داند و بس.

از
دیدگاه پراگماتیسم
 کلیه تصورات، مفاهیم، قضاوت ها و نظرات ما قواعدی اند برای رفتار (پراگما) ما و «حقیقت» آنها تنها در سودمندی عملی آنها برای زندگی ما نهفته است.
معیار حقیقت عبارت است از سودمندی، فایده، نتیجه
و
 نه
 انطباق آنها با واقعیت عینی.

«حقیقت هر چیز بوسیله نتیجه نهائی اش اثبات می شود.»
به
 عبارت دیگر
«هرتصور تا زمانی که برای زندگی ما مفید است، حقیقی محسوب می شود.»
(ویلیام جیمز)


تقلیل حقیقت و اخلاق و اتیک به سودمندی و فایده رسانی برای افراد و یا گروه هائی از انسانها،
 گشتاور جهان بینانه تعیین کننده ی پراگماتیسم است.

قبل از همه،
 از این روست که پراگماتیسم به بخش لاینفک ایدئولوژی امپریالیسم آمریکا بدل شده است.

به
 نام پراگماتیسم
هر عملی که برای امپریالیسم آمریکا مفید و موفقیت آمیز باشد،
 می تواند هم اخلاقی و هم حقیقی تلقی شود:

الف
در سیاست داخلی،
پایمال کردن حقوق و آزادی های بورژوائی ـ دموکراتیک،
اجرای اشکال حاکمیت و سرکوب دیکتاتورمآبانه

ب
در سیاست خارجی،
تجاوز به دولت های دیگر،
اقدامات ستمگرانه در حق ملت های دیگر.

۸
برو پاس درویش محتاج دار،
که شاه از رعیت بود تاجدار

لحن سعدی
در
 این بیت شعر،
 لحن یک ایده ئولوگ تمامعیار و سرسپرده طبقه است،
(لحن روشنفکر ارگانیک طبقه)
(گرامشی)
است
و 
 نه لحن یک روشنفکر مزدور و جیره خوار:
اگر می خواهی پادشاه بمانی، به پاسداری از دراویش محتاج و رعایا کمر بر بند!
عادل باش، نه ظالم،
دادگر باش، نه بیدادگر.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر