۱۳۹۷ اسفند ۲۱, سه‌شنبه

خود آموز خود اندیشی (۹۹)

  


شین میم شین
 
نه اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.


شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)

حکایت اول
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۱۱ ـ ۱۵)

۱
شهی که پاس رعیت نگاه می دارد
حلال باد خراجش، که مزد چوپانی است

و گر نه راعی خلق است، زهر مارش باد
که هرچه می خورد او جزیه مسلمانی است

(گلستان مقدمه ص و.)

معنی تحت اللفظی:
پادشاهی که از رعایا پاسداری می کند، بهره مالکانه ای که از رعایا می ستاند، حلالش باشد.
این بهره مالکانه با دستمزدی که چوپانان از صاحبان گله گوسفند بابت حراست از گله می ستانند، برابر است.
پادشاه
در غیر این صورت
به
مأمورین شلاق به دست شباهت پیدا خواهد کرد
که
بر بردگان حکم می راند.
بهره مالکانه
 در این صورت
به جزیه گرفتن از مسلمانان شبات خواهد داشت.

سعدی
در این دو بیت شعر
خراج و بهره مالکانه را به مثابه مزد شبان توجیه می کند و ضمنا از پادشاه می خواهد که پاسدار رعیت باشد.
اگر کسی این شرط و شروط سعدی را بمثابه دلیلی بر هومانیسم او تفسیر کند، دچار خیال خام شده است و هنوز سعدی را نمی شناسد:

۲
رعیت نشاید به بیداد کشت
که مر سلطنت را، پناه اند و پشت

معنی تحت اللفظی:
بر رعایا نباید بیش از حد ستم روا داشت
 برای اینکه رعایا
پشت و پناه سلطنت هستند.

سعدی
 در این بیت شعر،
دلیل پاسداری از رعایا
را
با
صراحت پراگماتیستی (مصلحتی ـ منفعتی) روشنی
 فرمولبندی می کند :
رعایا پشت و پناه سلطنت اند.
رعایا مولد ثروت اجتماعی اند و در سپاه برای حفظ و تحکیم نظام اجتماعی فئودالی ـ بنده داری خدمت و جانبازی می کنند.

خودداری رعایا از کار و فرار از دهات، پایان فرماسیون  فئودالی جامعه و روبنای ایده ئولوژیکی آن (سلطنت) خواهد بود.


۳
مراعات دهقان کن، از بهر خویش
که مزدور خوشدل کند کار، بیش.

 معنی تحت اللفظی:
حال رعایا را رعایت کن.
برای اینکه رعیت خشنود بیشتر جان می کند.

سؤال

سعدی
 در این بیت شعر،
دلیل پ و الف برای پاسداری کذایی از گله مردم (دهقانان) ارائه می دهد، که بر دیالک تیک د و س مبتنی است.

جواب
سعدی
 در این بیت شعر،
دلیل پراگماتیستی و اگوئیستی برای پاسداری کذایی از گله مردم (دهقانان) ارائه می دهد، که بر دیالک تیک داد و ستد مبتنی است:


خوشرفتاری با مزدور (داد الکی)، برای بهره کشی شدیدتر (ستد).

۴
دیل سعدی،
دلیلی از سر تا پا اگوئیستی (خودخواهانه)، پراگماتیستی و تاجرمآبانه است.

اما پراتیک زندگی
 تئوری «شبان ـ گرگ ـ  گله» سعدی
را
دچار مشکل می سازد.

اشکال اول زمانی پیدا می شود که سایه خدا به صورت ضحاک بیدادگر عرض اندام می کند و به جای  انجام «وظیفه شبانی رعایا»، به انجام «رسالت گرگ» کمر بر می بندد.

۵
گله ما را، گله از گرگ نیست 
کاین همه بیداد، شبان می کند.

(گلستان مقدمه ص و.)

 معنی تحت اللفظی:
گله رعایا
از
گرگ گلایه ندارد.
برای اینکه چوپان مربوطه بسیار بیدادگر است.


در این جور مواقع،
شبان در گرگ ذوب می شود و تثلیث «شبان ـ گرگ ـ  گله»، فرومی پاشد و از آن دیالک تیک گرگ و گله باقی می ماند.

سعدی
در فکارخانه فکری غول آسای خلاقش
برای این پدیده پاسخی سرهم بندی می کند و تحویل مدعی می دهد، ولی نمی تواند حتی خودش را قانع کند:

۶
به قومی که نیکی پسندد خدای
دهد خسروی عادل و نیکرای

چو خواهد که ویران شود عالمی
نهد ملک، در پنجه ظالمی

سگالند از او، نیکمردان حذر
که خشم خدای است، بیدادگر

(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۳۰)

معنی تحت اللفظی:
اگر خدا خیر قومی را بخواهد، برای آن قوم پادشاه عادل و نیک اندیش نصب می کند.
اما
اگر خدا سودای تخریب کشوری را در سر داشته باشد،
پادشاه ستمگری
را
روی کار می آورد.
از چنین پادشاه ستمگری
نیکمردان به فکر فرار می افتند.
برای اینکه پادشاه ستمگر
نشانه خشم خدا ست.

۷
 خوب،
 فرض کنیم که پادشاه بیدادگر خشم خدا باشد،
 ولی چنین پادشاهی چگونه می تواند سایه خدا تلقی شود؟

سایه خدای مطلقا عادل
چگونه می تواند ضحاکی بیدادگر باشد؟

علاوه بر این چنین پادشاه خونریزی چگونه می تواند شبان جا زده شود؟

سعدی
 یک سال پس از تألیف بوستان،
 در
حکایتی در گلستان،
تئوری خدا و سایه و شبان را کنار می گذارد
و
سرنگونی پادشاهی
 را
به
شرح زیر
توضیح می دهد:

باری به مجلس او شاهنامه همی خواندند
و
 زوال مملکت ضحاک و عهد فریدون.
وزیرملک پرسید:
هیچ توان دانستن، فریدون که گنج و ملک و حشم نداشت، چگونه ملک بر او قرار گرفت؟
ملک گفت:
چنانکه شنیدی، خلقی بر او به تعصب گرد آمدند و تقویت کردند، پادشاهی یافت.

(گلستان با ب اول، ص ۲۵)

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر