۱۳۹۴ خرداد ۲۳, شنبه

سیری در جهان بینی عبید زاکانی (38)


خواجه نظام‌الدین عبیدالله زاکانی 
معروف به عبید زاکانی
(701 ـ     772 هجری قمری) 
تحلیل از
 یدالله سلطان پور
 
گربه ای 
از خانه شیخی
 مرغی به دندان گرفت.

در حال فرار، شنید که زن شیخ فغان سر داد
و
گفت:
« حاج آقا گربه مرغ را برد.»  
و
شیخ با خونسردی گفت:
«ملالی نیست، قران را بیاور.»  

گربه باشنیدن این سخن
ـ بلافاصله ـ
 مرغ را رها کرد و گریخت.

 از او پرسیدند:
«تو را چه پیش آمد که مرغ را رها کردی؟»  

گفت:
«شما اینها را نمی شناسید.
اکنون یک آیه از قرآن پیدا می کند
و
فردا بالای منبر،
 گوشت گربه را حلال اعلام می کند.»  

 پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر