۱۳۹۴ تیر ۸, دوشنبه

سیری در جهان بینی حکیم ابوالقاسم فردوسی (46)


(320 ـ 398)
(942 ـ 1020)
تحلیلی از شین میم شین

مقوله فلسفی «هنر»
در فلسفه فردوسی

تو را با هنر، گوهر است و خرد
روانت همی از تو رامش برد

·        معنی تحت اللفظی:
·        تو همراه با هنر، گوهر و خرد داری.
·        (و یا، تو به دلیل داشتن هنر، هم گوهر و هم خرد داری.)  
·        به همین دلیل، از آرامش روحی و روانی برخورداری.

·        فرق، تفاوت و تضاد فردوسی با همه شعرای تمامی تاریخ کشور ما در همین بیت آشکار می گردد:

1
تو را با هنر، گوهر است و خرد
روانت همی از تو رامش برد

·        فردوسی در این بیت، مهمترین مفاهیم فلسفه تاریخ را به خواننده می آموزد.
·        فردوسی بر خلاف دیگر شعرای کشور ما، فلسفی و مفهومی می اندیشد.
·        آنهم بیش از 1000 سال قبل.
·        کیفیت و درایتی از این دست، هم حیرت انگیز است و هم ستایش انگیز.
·        فردوسی، حکیمشاعر و یا شاعر فیلسوف به تمام معنی است.

2
تو را با هنر، گوهر است و خرد
روانت همی از تو رامش برد

·        فردوسی برای معرفی کسی در این بیت، ماهوی ترین فاکتورهای وجودی او را به خدمت می گیرد:

الف
·        اولین فاکتور فردوسی، هنر هر کس است.

·        فردوسی در مقوله فلسفی هنر، لیاقت نظری و عملی هر کس برای تولید چیزهای مادی و معنوی را می گنجاند.

·        منظور از لیاقت نظری و عملی و تولید چیزهای مادی و معنوی چیست؟

1
·        منظور از لیاقت نظری در اختیار داشتن تئوری و تخیل (فانتزی)  خلاق است:
·        در  مفاهیم تئوری و تخیل خلاق، همه استعدادها و دانش های علمی و فنی و هنری و استه تیکی و غیره تجرید می یابند.

·        به عنوان مثال، فانتزی و دانش لازم برای تولید کمان با استفاده از زه روده و چوب خمیده.
·        فوت و فن چوگان بازی، رزم و بزم، عیش و نوش، هجوم و گریز، پیشروی و عقب نشینی.

2
·        منظور از لیاقت عملی، فوت و فن جامه عمل پوشاندن به تئوری و تخیل خلاق است:
·        در مقوله  ماتریالیستی ـ تاریخی پراتیک، همه کرد و کارهای عملی، همه راه ها و روش های لازم برای مادیت بخشیدن به تئوری و تخیل خلاق تجرید می یابند.

·        به عنوان مثال، تهیه چوب مناسب و زهی از روده و تولید کمان.
·        تدارک، تهیه و یا تولید تکه سنگی، چوبی و یا فلزی محکم و نشکن، برای تولید پیکان.
·        تولید تیر و کمان و استفاده از آن در جنگ و شکار.

3
·        میان تئوری و پراتیک رابطه دیالک تیکی برقرار است.

·        یعنی آندو «با» هم اند و «بر» هم اند.
·        در وحدت با هم و در تضاد با هم اند.
·        در همزیستی (همبائی)  و ستیز همزمان با هم قرار دارند.
·        یکی بدون دیگری وجود ندارد.

4
·        پراتیک هم منشاء تئوری و تخیل خلاق است و هم محک تعیین صحت و سقم تئوری و تخیل خلاق.
·        در دیالک تیک تئوری و پراتیک، نقش تعیین کننده از آن پراتیک (عمل، آزمون، آزمایش، تجربه، کرد و کار، کار و غیره) است.
·        بی آنکه تئوری بی اهمیت باشد.
·        پراتیک بدون حمایت تئوری هم محال است و هم کورکورانه،  بی ثمر و چه بسا حتی زیانبار خواهد بود.
  
·        می توان گفت که هنر در قاموس فردوسی در واقع دیالک تیک تئوری و تخیل خلاق و پراتیک است.

5
·        منظور از تولید چیزهای مادی و معنوی تولید مایحتاج مادی و تهیه و تولید وسایل تولید مایحتاج مادی و روحی از سوئی و تولید افکار علمی و فوت و فن هنری، استه تیکی، ورزشی، تفننی، بزمی، رزمی و غیره از سوی دیگر است.

ب
تو را با هنر، گوهر است و خرد
روانت همی از تو رامش برد

·        دومین مقوله فردوسی، گوهر است که باید مستقلا مورد بررسی قرار گیرد.

·        گوهر احتمالا به معنی اصل و نسب و تبار و تعلقات «خانوادگی» و غیره است.
·        شاید بتوان گوهر را مترادف با وجود اجتماعی تلقی کرد.
·        ولی باید مستقلا بررسی شود تا بتوان راجع بدان ابراز نظر نسبتا قطعی کرد.
·        هنر در قاموس فردوسی (اسطوره شاهنامه) برتر از گهر است.

ت
تو را با هنر، گوهر است و خرد
روانت همی از تو رامش برد

·        سومین مقوله مهم فردوسی، خرد است. 

·        صرفنظر ازاینکه فردوسی واژه ی خرد را با چه محتوائی پر می کند، هنر بدون خرد نمی تواند وجود داشته باشد.
·        می توان گفت که پیش شرط هنرمندی، خردمندی است.
·        معنی دیگر این بیت نیز حاکی از همین حقیقت امر است:
·        تو به دلیل داشتن گهر و خرد، هنرمندی.
·        در نتیجه از آرامش روحی و روانی برخورداری.

پ
تو را با هنر، گوهر است و خرد
روانت همی از تو رامش برد

·        چهارمین مفهوم فلسفی مهم در این بیت، روان است.

·        فردوسی احتمالا روان را هم به معنی جان و یا روح بکار می برد و هم به معنی روان.
·        این مفهوم فلسفی مهم نیز باید مستقلا مورد بررسی قرار گیرد.

·        در تئوری اجتماعی فردوسی،  پیش شرط داشتن آرامش روحی و روانی، داشتن هنر و گهر و خرد است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر