۱۳۹۴ تیر ۵, جمعه

سیری در جهان بینی حکیم ابوالقاسم فردوسی (43)


(320 ـ 398)
(942 ـ 1020)
تحلیلی از 
 شین میم شین
 
مقوله فلسفی «هنر»
در فلسفه فردوسی

 سخن ز این درازی چه باید کشید
هنر برتر از گوهر آمد، پدید
 ·        معنی تحت اللفظی:
·        روده درازی،  بی ثمر و بیهوده است:
·        هنر پدیده ای برتر از گوهر است.  

1
·        اکنون پس از آشنائی با منظور حکیم طوس از مقوله «هنر» می توان این بیت را توضیح داد:
·        سخن کوتاه:
·        هنر پدیده ای برتر از گوهر است.

2
هنر برتر از گوهر آمد، پدید

·        اگر منظور از گوهر، اصل و نسب و شجره و تبار و تعلقات «طبقاتی» آدمیان باشد، در فلسفه فردوسی از ارج و قرب بمراتب کمتر از هنر برخوردار است.

·        منظور حکیم از مقوله هنر بر پایه بررسی های تاکنونی ما، فوت و فن و نتایج تولید مادی و معنوی (فکری و فرهنگی) است.

·        این موضعگیری ایده ئولوژیکی حکیم اما به چه معنی است؟    

3
هنر برتر از گوهر آمد، پدید

·        این به معنی مرزبندی ایده ئولوژیکی دقیق حکیم با طرفداران تئوری تبار است.
·        این به معنی جبهه گیری حکیم بر ضد تئوری نژادی، اشرافی ـ اعیانی ـ بنده داری ـ فئودالی ـ روحانی است.
·        این به معنی آنتی فئودالیسم، آنتی فاشیسم و آنتی فوندامنتالیسم است.

4
هنر برتر از گوهر آمد، پدید

·        این بدان معنی است که در قاموس حکیم، معیار ارج و ارزش انسانی، هنر است و نه اصل و نسب و نه تبار و نژاد و وابستگی «طبقاتی».
·        این بدان معنی است که ارج و ارزش انسان ها بسته به نقش و سهم آنها در تولید مادی و فکری و فرهنگی تعیین می شود و نه بسته با خاستگاه «طبقاتی» آنها.

·        حکیم با این موضعگیری ایده ئولوژیکی در سنگر پرولتاریا قرار می گیرد.
·        در سنگر کمونیسم علمی.

·        این به معنی نفی و رد ایده ئولوژی همه طبقات اجتماعی ستمگر و استثمارگر از برده دار تا فئودال و از فئودال تا بورژوازی واپسین است.

5
 هنر با خرد نیز بیش از نژاد
ز مادر چون او، شاهزاده نزاد
(شاهنامه، بخش 8، داستان سیاوش)  

·        معنی تحت اللفظی:
·        پیران به شهریار می گوید:
·        دارائی سیاوش از هنر و خرد، بمراتب بیشتر از دارائی اش از نژاد است.
·        بسان سیاوش، هنوز شاهزاده ای از مادر زاده نشده است.

·        فردوسی اینجا نیز هنر و خرد را قبل از اصل و نسب و نژاد و تبار و تعلقات «طبقاتی»  می آورد.

·        برای درک بهتر نظر حکیم، ابیاتی از این داستان بسیار طولانی را ذکر می کنیم:  

6
بدو گفت پیران که ای شهریار
انوشه بدی تا بود روزگار

تو از ما به هر کار دانا تری
به بایست ها بر، توانا تری

گمان و دل و دانش و رأی من
چنین است، اندیشه بر جای من

که هر کس که بر نیکوی در جهان
توانا بود، آشکار و نهان

از این شاهزاده نگیرند باز
ز گنج و ز رنج، آنچ آید فراز

من ایدون شنیدم که اندر جهان
کسی نیست مانند او از مهان

به بالا و دیدار و آهستگی
به فرهنگ و رأی و به شایستگی

هنر با خرد نیز بیش از نژاد
ز مادر چون او، شاهزاده نزاد

·        گزارش پیران راجع به سیاوش به شهریار از این قرار است.
·        سیاوش شاهزادی ای هنرمند، خردمند و بی همتا ست.
·        هنر و خرد او بیشتر از تعلقات نژادی او ست.
·        منظور حکیم از نژاد به احتمال قوی، اصل و نسب و تبار و تعلقات «طبقاتی» است.

·        ما باید مقوله نژاد در شاهنامه را مستقلا مورد بررسی قرار دهیم.

7
وگر خود جز اینش نبودی هنر
که از خون صد نامور با پدر

·        معنی تحت اللفظی:
·        اگر سیاوش غیر از این هنری نمی داشت، باز هم باید توجه داشت که از خون صد پدر نامور است.

·        اکنون مسئله هنر روشنتر می گردد:
·        فردوسی حتی وقتی که اصل و نسب و تبار و موقعیت اجتماعی سیاوش را مطرح می سازد، بر ناموری اجداد او پافشاری می کند.

·        ناموری هر کس همانطور که در بخش قبلی به تفصیل استدلال و اثبات شد، با هنر، با میزان رنج و به یادگار نهادن گنج در پیوند تنگاتنگ قرار دارد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر