میم حجری
فرازی از نامه های رزا لوکزامبورگ
هیچ چیز بیشتر از روانشناسی انسان
پایدار نیست
روح وروان توده ها
چون دریایی ابدی،
هميشه امکانات نهفته ای را در بر دارد،
آرامشي مرگبار وطوفانی غّران،
پایین ترین حد بزدلی وشور انگیز ترین قهرمانی.
توده ها همیشه در حال تبدیل شدن به چیزی هستند کاملاً متفاوت از آنچه بنظر می رسند.
روانشناسی پایدار؟
پدیده ها و روند های روانی موجودات
همیشه ثانوی اند.
یعنی
تابع شرایط متغیر جامعتی و یا بیولوژیکی و فیزیولوژیکی اند.
توابع
همانطور که دیالک تیک تابع و متغیر را در ریاضیات می آموزیم،
هرگز نمی توانند ثابت و پایدار باشند.
آنچه روزا پسیکولوژی و یا روح و روان توده ها می نامد،
مارکس در نامه به ابراهام لینکن
غریزه طبقاتی پرولتاریا
نامیده است
و
آنچه که مارکس غریزه طبقاتی پرولتاریا می نامد،
شم طبقاتی پرولتاریا ست
و
شم طبقاتی پرولتاریا
چیزی جز چکیده فکری تجربه زنده زندگی پرولتاریا و توده های دهقانی و پیشه وری و غیره نیست.
جان رید
در
اثرش تحت عنوان «ده روزی که جهان را لرزاند»
وقتی از ایمان خلل ناپذیر پرولتاریای روس به ولادیمیر لنین
در بحث های خیابانی
گزارش می دهد،
همین شم طبقاتی توده ها ست.
راجع به توده ها
اصولا
نمی توان حرف آخر را زد.
توده شناسی
آسان نیست.
درست به همین دلیل
تشخیص لحظات انقلابی
(انقلابی که امر توده ها ست)
به
قول ولادیمیر لنین
فقط از عهده حزبی برمی آید که دستش بر شاهرگ توده باشد.
یعنی
حزبی
که
عمیقا
توده ای باشد.
توده
اصولا و اساسا
شجاع و قهرمان و دلاور
نیست.
نیروی انقلابی توده
به
میزان نفوذ تئوری انقلابی در توده
بستگی دارد.
ضرورت و الزام روشنگری علمی و انقلابی صبورانه و پیگیر و مستمر
به
همین دلیل است.
در غیر این صورت
نفوذ تئوری های ارتجاعی، فاشیستی و فوندامنتالیستی در توده
آسان است
و
فاجعه بار است.
جنبش های عمیقا ارتجاعی فاشیستی و فوندامنتالیستی
هم
جنبش های توده ای اند.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر