۱۴۰۱ دی ۱۰, شنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۱۷۴)


 
میم حجری

 
ثروتمندی
خوب است.
خشنودی
بهتر است.
تندرستی
بهترین است.
فرنگی

قسم به قبر قمر بنی هاشم که کمترین فرقی به لحاظ فکری و فرهنگی
بین سکنه بدبخت جنقوری جنایت و سکنه خوشبخت فرنگستان وجود ندارد.
تندرستی و رضایت خاطر
بدون داشتن ثروت
همانقدر میسر شود
که
توسعه اجتماعی
بدون داشتن مغز اندیشنده در کاسه سر میسر می شود
چرا مثل لات ها فحش می دهی؟
وطن ما خاوران است.
ای وطندار خادم


سیستان و بلوچستان باید نماد باشد باید افتخار کرد به اینهمه شجاعت و غیرت
ماه

خیزش اخیر زنان و جوانان
حاوی دو محتوای اجتماعی است:
در شهرهای مهم جنقوری
مبارزه طبقه متوسط برای کسب ازادی های فرمال بورژوایی است
و
در کردستان و خوزستان و بلوچستان
مبارزه خلق ها
بر ضد فشار ملی و مذهبی است


شما
ادعایی را از هنرپیشه ای نقل می کنید
و
بر اساس آن
نتیجه می گیرید که زرتشیسم مترقی تر از اسلام است.
بدون اینکه مذهب زرتشت را تحلیل کنید و یا حداقل تحلیلش را بخوانید.
همین کار را سطل ننه ات طلب ها و سر تنت طلب ها (شاه اللهی ها و حزب اللهی ها) با فردوسی می کنند.
وقتی تحلیلی از جهان بینی فردوسی بر اساس شاهنامه
عرضه می شود
شروع به فحاشی می کنند.
دنبال چیستیم؟
قصد روشنگری داریم
و یا سودای عوامفریبی سرشته به خودفریبی؟
ما دنبال حقیقتیم.
همین و بس.


افکار زرتشت را باید تحلیل کرد.
مغان زرتشتی در دربار انوشیروان مسبب قتل عام مزدکیان بوده اند.


تنها حکومتی که در دنیا دارای لشکر سایبری!!! جهت فحاشی،تهمت و نفرت پراکنی،ایجاد اختناق،فتنه و اختلاف انگیزی است رژیم غیرعادی ج.ا است!!! ضمنا وعده ما شنبه ساعت یازده صبح فتح بازار تهران و سراسرکشور.
بهمن

دلیل فحاشی
فقدان مغز اندیشنده در کاسه سر است.
در غیاب عقل اندیشنده
غریزه یکه تاز میادین است
و
غریزه غیر از فحاشی و هارت و پورت
هنری ندارد

وصیت سلیمان به پاسداران

مش قاسم بیسواد بوده است.
ضد جزء
کل است و نه اساس.
ملاک تقبل مسئولیت
خروج پیشایپش از خریت است و نه ایمان به ولایت و داشتن شجاعت



ای کاش مسئولین مملکتم مثل حاج قاسم که می‌گفت ما با مردم کم حرف می‌زنیم و کم هواشون و داریم ،،، بیشتر هوای این مردم با غیرت و با محبت را داشته باشند
فهیمه

منظور مش قاسم از حرف زدن با مردم
عوامفریبی بوده است.
فوندامنتالیسم
چه سنی و چه شیعی
دشمن زنان و زحمتکشان است.
اگر فهیمه شک داشت
سری به خاوران بزند



هیچکس نفهمید زلیخا یک مرد بود زیرا مردانگی میخواهد ایستادن پای عشقی که هر لحظه تو را پس میزند
صبا

مرد چه فرقی با زن دارد؟
فقط در طویله های فئودالی
از مرد
فخر واژه می سازند.
زنان در بدترین حالت مساوی با نران اند
و
گرنه صدبار بهتر و خردمندتر از نرانند
دلیل خردمندی زنان چیست؟
مش صبا


میخواهم آزاد باشم -بهایش را میپردازی؟ مگر آزادی حق نبود؟ مگر برای حق باید بها پرداخت! -سرنوشت گاهی برای زندگی گاهی برای آزادی بهایش را میگیرد،میشود مرد و آزاد زندگی نکرد و هم میتوان برای آزاد زندگی کردن مرد.
مه

پیش شرط کسب آزادی
کسب پیشاپیش آگاهی است.
پیش شرط کسب آگاهی
خروج از خریت است
و
پیش شرط خروج از خریت
کسب لیاقت خوداندیشی از طریق هماندیشی است


آینده و گذشته تمنا و حسرت است
 یک کاشکی بود که به صد جا نوشته‌ایم
غالب_دهلوی

معنی تحت اللفظی:
آینده
تمنایی است
و
ماضی،
حسرتی و ایکاشی است که مرتب تکرار می شود.
هی شاعر
آینده و ماضی بدون مضارع بیگانه با همند.
مضارع = پلی میان ماضی و مستقبل
برای طرح فردا
تجزیه و تحلیل علمی و انقلابی دیروز
الزامی است.
و گرنه فرد در مضارع مدام درجا می زند و بی فردا میماند



کورت توخولوسکی:
در این دیار
افشاگر کثافت
خطرناک تر از کثافتکار محسوب می شود.



۱۴۰۰ سال قبل بهتر از این نمی شد
مؤمنین را به جهاد برای اشاعه اسلام به مثابه آیین برده داری گسیل داشت.
این کردوکار رسول اکرم ایرادی نداشته است.
تکرار مکانیکی همین کار در اواخر قرن بیستم و در اوایل دهه سوم قرن بیست و یکم
ننگ اور و شرم انگیز است.
امپریالیسم امریکا
در جنگ بر ضد خلق ویتنام
برای سربازان یانکی
حوری و غلمان (مرلین مونرو و غیره) و دختران ویتنام جنوبی که سهل است
همه روزه
با هواپیما
بستنی و شیرینی و مخلفات می رساند



وقتی سفره خالی باشد و سکنه خانه گرسنه و بی همه چیز
تحمل هر ذلتی
امری طبیعی است.
در این زمینه
شعرا سنگ تمام گذاشته اند و خود را به دست خود کور ساخته اند تا از ستمگران برای عشعار چاپلوسانه ی شان
جایزه ای دریافت کنند و گلیم خویش از موج حادثه به در ببرند.
هیچ طبیبی جملگی خلق را بیمار نمی خواهد.
همسایه ما طبیب اطفال است و از عذاب ناشی از عجز از درمان اطفال و مرگ ناگزیرشان
دچار اختلالات روانی شده است.
در شرایط شیوع کرونا
اطباء در صفوف اول مبارزه بر ضد آن چه بسا جان سپرده اند.
مرده شویان کار بهتری پیدا نکرده اند و محبور به مرده شویی و پیامدهای روحی و روانی مخرب ناشی از ان شده اند.
دوست مرده شوی ما دست به انتحار زد.
مطربان هم از طریق طرب نان بخور و نمیری به دست می اورند و به ذلت می خورند.
شادمانان
اعضای طبقات اجتماعی انگل اند که
نه گدایی می کنند
نه
طبابت
نه
مرده شویی
و
نه مطربی

کسب و کارشان
عیش و نوش و خور و خواب و خشم و شهوت است و بس.



جهان بینی فردوسی
همان جهان بینی حزب توده است.
تحلیل شاهنامه
را بخوانید و ببینید.
فردوسی خر نبوده.
خردمند بوده.
جهان بینی اصلا چیست؟


خدا
که کاره ای نیست؟ خدا مثل درخت و دختر و خر و خرما و خورجین یک مفهوم است و مفهوم نتیجه تجرید چیزهای واقعی است و فقط در ذهن ما وجود دارد. مفهوم درخت نتیجه تجرید و سرو و صنوبر و غیره است خدا نتیجه تجرید اعضای طبقات حاکمه برده دار و فئودال و سرمایه دار است.

ایرانیان با اینکه یکی از بنیانگذاران تمدن‌اند، در تاریخ جدید در حاشیه قرار دارند.
زیرا به تاریخ خود آگاهی ندارند و نمی‌توانند نقد کنند.
هگل

خودآکاهی
یعنی آگاهی به خویشتن خویش و نه به تاریخ و جغرافیا.
ضمنا
ایرانیان و رومیان و چینیان و یونانیان و غیره
امپراطوری های جهان باستان بوده اند و نه مؤسسان تمدن.
تمدن یکی از دستاوردهای انقلابات بورژوایی است و با روشنگری خویشاوند است.
آوای دهل ایرانیان و غیره از دور خوش است.
ایرانیانی که ما می شناسیم
بنیانگذار توحش اند.
در قرن ۲۱ در روز روشن آدم می کشند و کودکان مردم را مزدوران اجانب می نامند.
از هگل چه پنهان
که در ایران
حتی سران احزاب سیاسی از تحلیل ساده ترین مسائل عاجزند
چه رسد به نقد تاریخ کذایی شق القمری خود.



آره.
خلایق
معنی آزادی را نمی دانند و چه بسا آنارشی و هرج و مرج و خر تو خر را با آزادی عوضی می گیرند.
شاه خیال می کرد که ازادی زنان یعنی بی حجابی
شیخ هم همین خیال شاهانه را می کند.
خر
چه با حجاب باشد و چه بی حجاب
مختار (آزاد) نمی شود.
بدون آگاهی
آزادی خواب و خیالی بیش نیست.





وقتی اینشتین در دانشگاه های ایالات متحده سخنرانی می‌کرد،
پرسش تکراری بیشتر دانشجویان از او این بود:
آیا به خدا اعتقاد داری؟
حریف

دانشگاه های یانکستان مثل دانشگاه های جمکرانستان
دانش کاه اند و نه دانشگاه  
کسی که ذره ای دانش داشته باشد
از فیزیسین (دانشمند فیزیک)
راجع به خدا و خمس و جهاد نمی پرسد.
خدا
از مفاهیم تئولوژی (فقه) است و نه از مفاهیم فیزیک.
اینشتین که فیلسوف نیست تا بداند که خدا چیست؟





نام های زیبا و زشت
خرافه ای بیش نیست.

چه فرقی بین افشین و ابوالفضل وجود دارد؟
ابوالفضل به معنی پدر نیکی، دانش و بخشش است.
افشین به چه معنی است؟

با اشعار فردوسی بعضی ها عوامفریبی و خودفریبی می فرمایند
ولی
فلسفه فردوسی را بیسوادان سطل ننه ات طلب و سر تنت طلب
اصلا نمی توانند بفهمند.

ما بخش اول شاهنامه را تحلیل کرده ایم.
فردوسی جهان بینی حزب توده را دارد.

جهان بینی فردوسی

(۱ ـ ۴۷)

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5760




اگر بخواهیم از این گرداب ننگ و فلاکتی که در آن غوطه‌وریم نجات بیابیم، اگر بخواهیم در آتیه حق زندگی داشته باشیم و در عقب کاروان دنیای آینده درجا نزنیم بایست تقلا و کوششی کنیم و عملاً ثابت نماییم که حق زندگی داریم.
باید بدانیم که اگر به خودمان رحم نکنیم دیگران به ما رحم نخواهند کرد!
هدایت

یا رب
چقدر فاصله دست و زبان است.
سطر سطر این عندرز انتزاعی و خرافی هدایت
با عمل خود او تضاد دارد.
کسی که خواهان آینده بهتر باشد
به مبارزه برمی خیزد و به انقلابیون مغلوب دشنام نمی دهد.
کسی که خواهان ترحم بر خویشتن باشد
دست به انتحار خرکی نمی زند


فرمایشات دختر کوسه رفسنجان را که خمینی در شمال تهران ده هزار مترمربع زمین دارد هم فیک است؟
ویلای هزار مترمربعی ولایتی هروئینی هم فیک است؟


پرنده مُرد
 پرنده آزاد بود
،پرنده یک عمر پرواز را با خودش برد...
 پرنده را کشتند ،
یا پرنده را سرما کشت
 پرنده گرسنه مرد ،
یا پرنده را گرسنگی کشت
پرنده بی آشیانه مرد ،
یا پرنده را در آشیانه کشتند
تمام شد،،
پرنده دیگر مرده است و فردا فراموش خواهد شد. مرگ پرنده پیامی دارد
مه

پرنده
نمی تواند آزاد باشند.
آزادی همیشه با آگاهی توأم است.
ضمنا
در هستی به طور کلی
چیزی از بین نمی رود.
همه چیز فقط تغییر می یابند.
فروغ از پرنده مرده می اموزد که پرواز ماندنی است
پرنده و غیره به عناصر شیمیایی متشکله اش تجزیه می شود
و
یاد و نام و آثار و افکار و اوازش میماند


اگر به یک انسان تیز هوش ، اشتباهش رانشان بدهی، ازتو قدر دانی خواهد کرد … و اگر به یک نادان ، اشتباهش را یاد آوری کنی، به تو توهین خواهد کرد
( لائوتسه)

هی مش لائوتسه
هیچکس از شنیدن عیوب خود و حتی توله خود
شاد نمی شود
چه رسد به قدردانی از عیبگو.
فرق هم نمی کند که خردمند باشد و یا خر باشد.
کسی که به انتقاد از دیگری خطر میکند
باید پیه شنیدن فحش و پرخاش و بد و بیراه را بر تن خود بمالد

برای این که استرستون و کم کنید چکار می کنید؟
ماتیلده

حلال همه اختلالات و معضلات روانی
کار است
کار یدی ویا مادی مثلا خیاطی و اشپزی و غیره
و
کار فکری
مثلا تحلیل حرف های ماتیلده و بقیه همنوعان و یا سرودن شعر و نوشتن قصه و ترجمه آثار علمی و هنری



همه میگن « نگران نباش ، خدا جای حق نشسته » خدایا میشه از جای حق بلند شی تا حق سر جای خودش بشینه؟؟!
حنا

خلایق نمی دانند که خدا کیست و چیست.
خدا مثل درخت و دختر و خر و خرما و خورجین
یک مفهوم است و مفهوم نتیجه تجرید چیزهای واقعی است و فقط در ذهن ما وجود دارد.
مفهوم درخت
نتیجه تجرید و سرو و صنوبر و غیره است
خدا نتیجه تجرید چنگیز مغول و تیمور تاتار و پوتین و پالان و ترامپ و بایدن و سیدعلی و لاشخورهای دیگر است


خود شعار زن زندگی آزادی هم از شعارهای امپریالیستی است.
درست به همین دلیل
در همه رسانه های امپریالیستی تکرار می شود.
اگر به عوض این شعار اوجلانی
زنان و کارگران جمکران متحد شوید
بود
رسانه ها بی اعتنا از کنارش می گذشتند


تعارف نکنید لامصبا
وقت
تنگ است.
هماندیشی کنید.
به اندیشه بیندیشید و نه به نقال و حمال اندیشه.

نظرات که شخصی نیستند.
ما حمال افکاریم.
نظرات یا نوعی ـ بشری اند و یا طبقاتی اند.



مردم کشورشان را دوست دارند. آیا #مسئولین هم کشور و ملت را دوست دارند؟
محمد

جهنم جنقوری جنایت
جهنمی طبقاتی است.
طبقه حاکمه کثافت جنقوری
بیشتر از توده مولد محروم
عاشق کشور نفت خیز و گاز خیز است و از فروش منابع و معادن آن
بهره مند می شود و کیف خر می کند.
مسئولین کذایی مأمورین طبقه حاکمه اند و ریزه خوار سفره آند.


یه سوال از عرزشیایی که شعار #زن_زندگی_آزادی مارو برمیدارن هشتگ میزنن زن جندگی آزادی دارم، قبل ج.ا که آزادی بود شغل ننه هاتون جندگی بوده که آزادی رو اینجوری معنی میکنین؟
فرشته

هی فرشته
چرا به ننه زباله ها گیر می دهی؟
فحش های اینجوری
دال زن ستیزی رایج در طویله های فئودالی است.
خود اینها جاکش و جنده اند.
شاید ننه و بابای شان آدم باشند.


انسانها آینه یکدیگرند و آنچه در طرف مقابل میبینیم نتیجه رفتار خودمان است

ایکس
همه چیز آیینه همه چیز دیگر است.
مثال:
استخر آیینه بید عاقل و مجنون است
و
بید
آیینه استخر است.
همه چیز صوری همه چیز در ایینه همدیگر منعکس می شود.
خود شکن
آیینه شکستن
خطا ست.





من در جستجوی آسمانی پهناور هستم که از تراکم اندیشه های پست تهی باشد
فروغ_فرخزاد

منظور فروغ فیلسوف از اندیشه های پست چیست؟





شاید ج.ا جهنم یه دنیای دیگست
غزل

طبقه حاکمه در جهنم جنقوری جنایت
طرفدار فوندامنتالیسم شیعی (خمینیسم) است
شبیه فوندامنتالیسم سنی (القاعده، داعشیسم، طالبانیسم)
و
همشیره فاشیسم است
همه این جریانات
کثافت محضند
برای سرنگونسازی فاشیسم
متفقین درجنگ جهانی دوم
میبایستی آلمان و ژاپن را با خاک یکسان کنند
عکسی از شهر درسدن


تحلیل مارکسیستی
با تحلیل سوبژکتیویستی شما فرق دارد.
سعدی
با همه فرق دارد.
سعدی پدر دیالک تیک است.
حافظ و عطار و مولانا خردستیز و خرپرورند.


من ـ زور خیلی ها از قلب
نه قلب
بلکه دل است که به معنی ذهن و ضمیر است.
و گرنه قلب ارگان پمپاژ خون در رگ های اندام است و بس.


فروغ اگر نمی آمد
هیچ اتفاق خاصی رخ نمیاد
فقط دنیا
یک دختر کم داشت.
دنیا به چه درد میخورد
وقتی که یک دختر کم داشت.

سید علی صالحی

یکی از بدبختی ها خیلی از علافان و عیاشان
تشخیص ماده از نر است و بس.
این لیاقت تشخیصی را هر خری دارد.
خیلی ها که راجع به فروغ هارت و پورت می کنند
حتی یک درصد اشعار او را نخوانده اند و اگر احیانا آن یک در صد اشعار سرشته به اندیشه او را خوانده باشند
از فرط خریت نفهمیده اند.
ما بیش از ۱۰۰۰ صفحه تحلیل از اشعار فروغ منتشر کرده ایم که اجنه خوانده اند و کیف جن کرده اند.
شاید ۱۰۰ سال طول بکشد تا فروغ دیگری از مادر گیتی زاده شود.
فروغ را باید از نو شناخت.

 
این غزل سعدی مملو از اندیشه است.
در این غزل دهها دیالک تیک متنوع معرفی می شود.
این غزل شیخ باید تحلیل شود.


ای یار جفا کرده پیوند بریده
این بود وفاداری و عهد تو ندیده

در کوی تو معروفم و از روی تو محروم
گرگ دهن آلوده یوسف ندریده

ما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتند
افسانه مجنون به لیلی نرسیده

در خواب گزیده لب شیرین گل اندام
از خواب نباشد مگر انگشت گزیده

بس در طلبت کوشش بی فایده کردیم
چون طفل دوان در پی گنجشک پریده

مرغ دل صاحب نظران صید نکردی
الا به کمان مهره ابروی خمیده

میلت به چه ماند به خرامیدن طاووس
غمزت به نگه کردن آهوی رمیده

گر پای به در می‌نهم از نقطه شیراز
ره نیست تو پیرامن من حلقه کشیده

با دست بلورین تو پنجه نتوان کرد
رفتیم دعا گفته و دشنام شنیده

روی تو مبیناد دگر دیده سعدی
گر دیده به کس باز کند روی تو دیده
پایان

روزی از میان این همه درد... امید می روید
کیان

امید
به شرطی امید است و نه توقع دلبخواهی و انتظار توخالی
که قانونمند و علمی باشد.
و گرنه اهل تشیع ۱۰۰۰ سال است که امید به ظهور امام موعود دارند و همچنان و هنوز ول معطلند.
خرد
بهتر از هر چه ایزد بداد.
فردوسی
بدون خرد کل اندیش
بنی بشر ول معطل است




شبنم ارزو همانقدر خوشه های نورانی دارد که امید بی تزویر و با تزویر معنی دارد.
به شرطی امید است و نه توقع دلبخواهی و انتظار توخالی
که قانونمند و علمی باشد.
و گرنه اهل تشیع ۱۰۰۰ سال است که امید به ظهور امام موعود دارند و همچنان و هنوز ول معطلند.
خرد
بهتر از هر چه ایزد بداد.
فردوسی
بدون خرد کل اندیش
بنی بشر ول معطل است



فروغ و فریدون و
«آدم‌هایی که بیشتر از من و تو سرشان می‌شود می‌گویند انسان متمدن آن کسی است که در تنهایی احساس تنهایی نکند. تو باید برای خودت یک دنیای درونی داشته باشی و همچنین تکیه‌گاه‌های ثابت روحی و فکری. یعنی در عین حال که در میان مردم زندگی می‌کنی، خودت را کاملاً از آن‌ها بی‌نیاز بدانی. مردم هیچ‌چیز به ما نمی‌دهند که ما خودمان از بدست آوردنش عاجز باشیم. از مردم فقط رنج و ناراحتی و سر و صدای بیخود نصیب آدم می‌شود.»
- از میان نامه‌ی فروغ فرخ‌زاد به فریدون.


درس های روندگان

معیار سنجش هومانتیه در هر جامعه طرز رفتار با پیران و میرندگان است.
باربارا




وقتی شروع به بهتر شدن می‌کنیم، طبیعی است که غمگین نیز بشویم. زیرا می‌فهمیم که فرصت‌های زیادی را از دست داده‌ایم. نسبت به رفتارهای غلط دیگران با ما آگاه می‌شویم و می‌فهمیم که نسخه جوان‌تر ما لیاقت زندگی بهتری داشت. و این یعنی که "سوگواری برای گذشته" یکی از مراحل مهم درمان شدن است.
نیلوفر

سوگواری به ماضی
مفهوم رسایی نیست.
تحلیل انتقادی ماضی
مفهوم رسایی است.
بدون تحلیل انتقادی ماضی
بشر در مضارع مدام درجا می زند و بی آینده می ماند.
بدون تحلیل ماضی نمی توان طرح اینده را ریخت


من هیچوقت حتی به یک دیالوگ یا یک صحنه از فیلمای "صمد آقا" خنده م نگرفت. این عجیب نیست آیا؟
نیلوفر

پرویز صیاد
هنرمند بزرگی است.
در دائی جان ناپلئون و فیلم های دیگر هم نقش بازی کرده است.
فیلم صمد آقا را هنرمندان طبقه حاکمه در زمان شاه برای تفنن سکنه بیسواد دهات ساخته اند.

صیاد
در مهاجرت هم فیلم هایی در تداوم این فیلم ساخته است:
صمد به جبهه می رود
که جالب اند و دیدنی اند.

این فیلم ها انعکاس رئالیستی جامعه ای عقب مانده اند



احتمال وقوع هر سناریویی لحظه‌ای شده: 1- از کودتا و ضد کودتا زدن گرفته، 2- تا ورود ناگزیر و ناگریز به یه جنگ، 3- تا هجوم مردم به اماکنی مثه بهارستان، پاستور، جماران، خیابان وزرا و... اوین... 4- تا فروپاشی اقتصادی سیاسی خارج از کنترل مردم.
ایرج

جامعه که نیست.
جنگل است
و
در جنگل
هرج و مرج جاری است.
نه حزبی باقی مانده
نه
شخصیتی
نه
مغز اندیشنده ای
نه
امیدی به رهایشی

عرزشی ها بزرگترین الگوی زندگی من هستند اینطوریه که هرکاری انجام میدن یا هر حرفی میزنند و اعتقادی دارن من دقیقا عکسشو انجام میدم
حنا

عرزشی مگر حرف زدن بلدند؟
کسب و کارشان قربان ـ صدقه مرده های صد کفن پوسانده رفتن است.
شرم انگیزند و تهوع انگیز.


در سطح شهر هر طرف رو نگاه میکنی قاسم سلیمانی بهت فرو میره. کاش تموم شه این زورچپان کردن های تهوع آور
نیلوفر

آره.
کفگیر اجامر جنقوری
خورده به ته دیگ.
در پاکستان هم پس از جنایت ۱۱ سپتامبر
همین کار را با بن لادن
(اخوی سلیمان)
کرده اند.
در اخرالزمان تمیز خر از خر پرور
خیلی دشوار است.



سوروکین بیسواد
حرف زدن حتی بلد نیست
چه رسد به اندیشیدن.
اکابر توانگر کند فرد را
خبر کن سورورکین ولگرد را
ویرایش اکابراتی:
جامعه سه مرحله دارد:
مرحله ایده ئولوژیکی
مرحله ایدئآلیستی
مرحله حسی

به سوروکین بدبخت بگویید:
جامعه از ترکیب دو دیالک تیک اساسی زیر تشکیل می یابد:
دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی (زیربنای اقتصادی)
دیالک تیک زیربنای اقتصادی و روبنای ایده ئولوژیکی
اگر این دو دیالک تیک را جمعبندی کنیم به دیالک تیک سه عضوی زیر می رسیم:
دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی (زیربنای اقتصادی) و روبنای ایده ئولوژیکی

مارکسیسم بیاموز تا آدم شوی و از عوامفریبی دست برداری


فرقه دموکرات
مگر در آذربایجان کسی سودای جدایی داشت.
در آذربایجان تحت رهبری فرقه دموکرات آذربایجان
انقلاب ضد فئودالی - ضد روحانی پیروز شده بود.
اصلاحات ارضی،
مبارزه با بیسوادی،
رهایش زنان
حمایت از کودکان
تشکیل اینفرا استروکتور (کشیدن راه ها، خیابان ها و غیره)
ساختمان دانشگاه
و
غیره
شروع شده بود.

انقلاب سفید
عملا
اجرای وصایای همان انقلاب خفته در خون بود.
جلاد هر انقلاب
به مجری وصایای آن انقلاب مغلوب مبدل می شود.
مارکس
صلواة الله علیه



تو آلمان، دهه 30 میلادی، یک شبه مارک آلمان چنان سقوط کرد، که هرچیزی که یه مارک بود به میلیونها مارک قیمت‌گذاری شد، و همین باعث عروج نازیسم و پیروز شدن هیتلر و نژادپرستها در انتخابات ریاست جمهوری آلمان شد. حکومت‌ها حاضرند دنیا رو به گند و کثافت بکشونن ولی به مردم واگذار نشه.
ایرج

دلیل پیدایش فاشیسم
چیز دیگری است.
مراجعه کنید به فاشیسم
بحران اقتصادی میتواند به بحران سیاسی دامن بزند
مثلا به انقلاب اجتماعی
و
یا
به عنگلاب اجتماعی مثلا به روی کار آمدن احزاب فاشیستی و فوندامنتالیستی و اولیگارشیستی منجر شود
بستگی به توازن قوا میان انقلاب و ارتجاع دارد




مهسا صدر اسلام

و نیستی را در ذهن جامعه، هستی می‌بخشند، تا هستی را برای طبقه فرودست بی ارزش کنند، و طبقهٔ حاکم از مواهب هستی بهره مند شوند با وعدهٔ ارزشمند بودن نیستی و مرگ به طبقه کارگر.
ایرج

مذاهب این کار را کرده اند.
فاشیسم و فوندامنتالیسم و اولیگارشیسم اما خودش هم طرفدار عملی نیهلیسم و مرگ است.
نیچه از نیهلیسم عملی ستایش می کند.
همین انتحار اجامر القاعده و طالبان و حزب الله و غیره
همین انتحار هیتلر و گوبلز و زن گوبلز و مسموم کردن دهها بچه خردسال خود
به عنوان مثال


گم شدن دلارها در جنقوری
در جنقوری جنایت اسلامی
نه فقط جوانان و زنان و پیران و فرزانگان
بلکه
حتی پول ها گم و گور می شوند.
و چه بسا بی گور و بی سنگ گور.


ولی من هنوز دنبال اون آدمی میگردم که با هم درس بخونیم،کار کنیم و با هم مهاجرت کنیم
ماتیلده


فرنگی ها و روس ها و اخیرا چینی ها
هم
مثل ماتیلده
در کاینات دنبال آدم می گردند.
زمین تهی است از آدمیان.
در زمین فقط زباله هست.

جنقوریان
هم
سفر به کرات سماوی را آرزو می کنند تا با سکنه آن کرات
نماز جماعت بخوانند و کیف خر کنند



فلسفه عرب و یا فلسفه اسلامی
منبع بزرگی برای فرنگی ها بوده است.
فلاسفه عرب
آثار فلاسفه یونان باستان را به عربی و غیره
ترجمه کرده بودند.
مسیحیان غرب
با تکیه به این ترجمه ها با ارسطو و افلاطون و غیره آشنا شده اند.





مهمتر اینه که همیشه پاشیدن مرگ به جامعه، باعث چرخش جامعه به سمت حکومت مرکزی میشه. به همین دلیله که همیشه حکومت‌ها، تا جاییکه بتونن و با هر ابزاری، یا به جامعه خون میپاشن، یا توهم مرگ رو رواج میدن، و از اصطلاحاتی مانند "تا پای جان برای وطن یا... " بهره می‌برند.
ایرج

دیالک تیک تجلیل از مرگ و تحقیر زندگی
باید همه جانبه بررسی شود:
وجه مشترک همه مذاهب
زندگی ستیزی و مرگ ستایی است
بدین طریق
توده تحت استثمار
به این دلیل که دنیا وفا ندارد
و
سعادت ابدی در اخرا ست
از مبارزه طبقاتی منع میشود.
این اما یک کفه ترازوی دیالک تیکی است:
کفه دیگر ترازو
همان است که شما اشاره کرده اید:
شیر کردن مؤمنین و به جنگ شیران گسیل کردن شان به هوای عیاشی در جنت.
از این ترفند
هم
در صدر اسلام و غزوات و جنگ های برده داری استفاده شده
و
هم
در تاریخ معاصر
توسط مثلا مهدی موعود در سودان و فوندامنتالیسم سنی و شیعه در جهان
استفاده می شود
این دیالک تیک را فاشیسم به طرز دیگری به خدمت می گیرند:
با تهوع انگیز قلمداد کردن حیات (نیچه، سارتر، کامو) و با تجلیل از شهامت و نهور و جنگ تا اخرین گلوله (شاملو و هیتلر و غیره):
چو عیران نباشد تن من مباد
بدین بوم و بر زنده یک تن مباد
پانعیرانیسم




چون هیچ نقطه نظر مشترکی نداریم، با اجازه از دنبال کردن شما صرف نظر می‌کنم
ممدرضا

همفکری محال است
و
خواب و خیال است.
زنده باد هماندیشی برابر حقوق
که تنها بدیل متمدنانه برای چاقوکشی و همنوع کشی است




اولا خدایی وجود ندارد
تا چیزی را خلق کند
ثانیا
چیزها خلق شدنی نیستند.
ازلی و ابدی اند.

عدم موجود گردد این محال است
وجود از روز اول لایزال است.

انسان نتیجه تکامل میلیون ها ساله است.
مولانا حتی می دانست:
از جمادی مرده و نامی شده.
ثالثا
طرفداران مذهب مختلف وجود دارند و میتوان از همدیگر تمیزشان داد.
چه ایرادی دارد.
روزی
فلسفه علمی و یا خرد کل اندیش
توده ای خواهد شد.
همه فیلسوف ـ عالم خواهند شد.
خریت پایان خواهد یافت
و
رایش آزادی
تشکیل خواهد یافت




فقیر
کسی نیست که تهیدست باشد
فقیر کسی است که بی شخصیت باشد.
فرنگی مشنگی

هی فرنگی بی خبر از خدا و خر و خرما
مفاهیم
تعریف علمی استاندارد دارند.
نمی توان
لولهنگ
را
با نهنگ و یا با سرهنگ
یکسان قلمداد کرد.

فقیر = یعنی کسی که فاقد امکانات اقتصادی برای امرار معاش است
هم غنی می تواند بی شخصیت باشد و هم فقیر

پیش شرط داشتن شخصیت
کسب پیشاپیش شعور علمی و انقلابی است


زنان
هیچ فرقی با نران ندارند.

همه خصایل کثیف نران را زنان هم دارند.
ای بسا زنان که شکنجه گرند
قاتل مهسا ها هم چه بسا زنانند.
ضمنا
هنوز هم بخش مهمی از زنان
طرفدار یأجوج و مأجوجند.

بیداری زنان و نران
را
باید
نه در عالم بیداری
بلکه در عالم خواب دید.



ما مارکسیستیم.
در پی افکار فلان و بهمان نیستیم.
افکار فلان و بهمان اصلا وجود ندارند.
افکار
اندیشیده می شوند.
اگر نان
نتیجه کار مادی و یا جسمانی است
افکار
نتیجه کار فکری اند
سعی کنید رشد کنید تا طویله جامعه گردد


آره.
کیش شهادت و خودکشی و مرده پرستی
از بدبختی های دیرین جامعه بشری است
وجه مشترک مهم فاشیسم و فوندامنتالیسم (خمینیسم و طالبانیسم و داعشیسم و غیره) و نیهلیسم و انارشیسم و اولیگارشیسم و امپریالیسم
تحقیر زندگی و تجلیل مرگ است.
هیتلر آخر سر با جانان ۳۰ سال جوانتر از خود خودکشی کرد


سیگار کشیدن
کسب و کار خران است و نه خردگرایان.
دختر زییای همسایه ما به دلیل اعتیاد به دخانیات
سرطان گرفت
سینه هایش را بریدند
باز هم مانع مرگش نشد.
همه سکنه آپارتمان هنوز هم داغدارند


یه سوالی ذهنمو درگیر کرده شماها هم صبح ها مسواک میزنید هم شب ها؟یا فقط یکیش؟
ماتیلده

اصولا
پس از هر وعده غذا باید مسواک زد و ضمنا خلال دندان را همواره به خدمت گرفت تا ذرات گیر کرده در لا به لای دندان ها حذف شوند.
دلیل کوتاهی عمر خلایق
در قدیم
علاوه بر تغذیه ناکافی،
مسواک نزدن مستمر بوده است.


نافعی
خرافات یونگه ولت و برخی از علمای طرفدرا استالیینسم را ترجمه کرده است.
نافعی
دنبال حقیقت نیست.
نافعی
عاجز از خوداندیشی است.
نافعی
از طرفداران راه روده است
که خط مشی خرکی کیانوری را پس از سرکوب بی شرمانه و خونین حزب توده ادامه می دهد
از فوندامنتالیسم کثافت شیعی حمایت میکند
و آبروی حزب توده را می برد.

یا فراگیری مشقت بار مارکسیسم
و
آدم شدن
و
یا
عوام وارگی و عوامفریبی و خودفریبی تهوع انگیز مادام العمر


هنر چیست؟
هنرمند کیست؟
آثار هنری که نمی توانند آگاهانه باشند.
شعر آگاهانه
نه شعر
بلکه شعار خواهد بود
و سلب هنریت خواهد شد
مثلا
موعظه و وعظ و اندرز خواهد شد.
شاهنامه
شعر نیست.
نظم است.
اسطوره است.
دیوان پروین اعتصامی هم شعر نیست
اندرز است.
مفاهیمی که شاملو به کار می برد،
خرافه ـ مفهومند.
مثال:
من درد مشترکم. مرا فریاد کن.
هروئینی بدبخت خودشیفته
حرف دهنش را حتی نمی فهمد.
درد مشترک = دردی که هزاران نفر دارند و نمی تواند درد لاشخوری از خودراضی باشد. مثال دیگر:
من هابیلم. (مظهر خیر مطلقم)
من شرف کیهانم.
این هارت و پورت ها
نتیجه اعجاز هروئین اند.
معتاد جماعت
محروم از نعمت خرد اندیشنده است.
بدتر از خر اند.
با پوزش از خر که خر نیست.


اولا
به نظر باید پرداخت و نه به صاحب نظر.
زبان فارسی
بدون واژه های ترکی و عربی و روسی و فرنگی و غیره
به درد نمی خورد.
همه این واژه ها که شما کورکورانه بر زبان رانده اید،
عربی اند.
در عربستان
انقلاب اسلامی پیروز شده است.
انقلابی که همه خلق های خاور را و ایراینان را مجذوب خود ساخته است.
بغداد
به مرکز علوم در ان زمان تبدیل شده است
که سعدی ها را پرورده است.
همین عراق
یکی از مراکز مهم تمدن قدیم بشری بوده است.
به عوض هارت و پورت پان عیرانیستی
باید علمی اندیشید و به حقیقت رسید.



کله این زباله ها
کله که نیست.
چیزی از جنس بتون است.

شازده رضا و نیروهای سرکوب
آره.
بین حزب اللهی ها و شاه اللهی ها به لحاظ طبقاتی تفاوتی وجود ندارد:
هر دو نماینده طبقه سرمایه دارند.
ولی
این نظر شازده
ایرادی ندارد؟
نیروهای سرکوب جنقوری جنایت
مهره های طبقه حاکمه اند.
با امدن شاه اللهی ها طبقه حاکمه تغییر نمی یابد.
در نتیجه مهره های سرکوب حفظ می شوند




انقلاب
حق مسلم خلق ها ست
ای جماعت باسواد.
مردم واقعی عیران که مشتی تروریست فاناتیک و قسی القلب شپشو نیستند



روانشناسی میگه؛ کسی که برای چیزهای کوچک، گریه می کند، بی گناه است و قلب پاکی دارد ... اگر کسی سر مسائل احمقانه و کوچک عصبانی می شود، به عشق نیاز دارد ... اگر شخصی بیش از اندازه می خندد از درون تنهاست ... اگر کسی زیاد میخوابد غمگین است
ممدرضا

کدام روانشناسی؟
این خرافات را روانشناسی بورژوایی برای عوامفریبی و خالی کردن جیب خلایق خر اشاعه می دهد.
روانشناسی علمی را روانشناسی مارکسیستی نمایندگی می کند.
با مفاهیم پسیکولوژیکی ـ فرویدیستی (روانشناسی بورژوایی) نمی توان
به بررسی همه جانبه مسائل و معضلات روانی و روحی نایل آمد.




زردشت به پيروانش می گفت :
"سخن ها را بشنويد و با انديشه روشن درآنها بنگريد و راهی را كه بايد در پيش گيريد، براي خود برگزينيد."
این جمله به چه معنی است؟
سخن چیست؟
سخن = اندیشه ای که جامه کلام پوشیده است
یعنی جمله شده است.
اندیشه چیست؟
چگونه تشکیل می یابد؟
منظور از اندیشه روشن و تاریک چیست؟
مثال:
سیب یک میوه قابل خوردن است.
این یک اندیشه است
نه روشن است و نه تاریک.
اندیشه یا علمی است و یا خرافی است
راه چیست؟
راه در دیالک تیک رهرو ـ راه ـ مقصد
وجود دارد و معنی دارد.
یعنی رهرو نخست مقصد خود را تعیین می کند
بعد راه رسیدن بدان را می جوید و می یابد و در پیش می گیرد.



اگر کسی شهامت ریسک کردن نداشته باشد،
به جایی نمی رسد.
ممدلی

هی ممدلی
خر
اگر دلاور باشد و خطر کند
باز هم خر می ماند.
بدون خروج از خریت و ورود به آدمیت
نمی توان از ذلت نجات یافت.
تحول جامعتی
کار این و ان منفرد نیست.
کار
توده تاریخ ساز است و بس.




گاهی
جسم ما نیست که خسته است.
بلکه روح ما ست.
فرنگی

هی فرنگی مشنگی

جسم بدون روح
جسد و جنازه و لاشه است
و
روح بدون جسم
خرافه است.

دیالک تیک ماده و روح
عالی ترین دیالک تیک کل هستی است
و
راه حل مربوط بدان
منشاء هر جهان بینی است.
جهان بینی ماتریالیستی
ماده را مقدم بر روح می داند.
جهان بینی ایدئآلیستی
روح را مقدم بر ماده می داند.





اگر از زبان فارسی
واژه های تازی را حذف کنی
به هیچ دردی نمی خورد.
اگر فلسفه عربی و یا اسلامی نبود
فرنگی ها از جهان باستان و میراث فلسفی و علمی و هنری اش
بی بهره می ماندند.
با زبان فارسی عاری از واژه های ترکی و عربی و روسی و فرنگی و غیره
نمی توان ساده ترین منظور خود را بیان کرد.


تو معنی فراخوان را هم نمی دانی
حزب اللهی ها و شاه اللهی ها سواد ندارند


اگر کسی به چیزی نیاز داشته باشد
عشق و علاقه به دستیابی بدان هم فراهم می آید.
خیلی از کسانی که عاشق سیدعلی و سلیمان و جلادان دیگرند
در صدد رفع نیازند.
یعنی سرچشمه عشق و علاقه شان
نیاز به پست و مقام و ثروت و جاهی است




ما از جان عزیز تر داشتیم که رفت ..
جانفدا

سلیمان تروریست را ترامپ
ترور کرد
تا
ضعیفه اش
میلیاردر شود و رهسپار طویله شیطان بزرگ شود

حزب اللهی ها (فوندامنتالیست ها) و فاشیست ها
مرده پرستند.
خیلی از زیارتگاه های شان
گور خران مرده اند که خلایق خر از انها مراد خویش می طلبند.


دلتنگی یعنی صدای کسی که دوسش داری رو بشنوی ولی وقتی سرت رو بر می‌گردونی کسی رو نبینی
ممدرضا

این تعریف دلتنگی نیست.
تعریف خیالبافی است.
قشنگ هم نیست.
دلتنگی
نتیجه کاهلی و تنبلی و علافی است.
نتیجه سرکوب حوایج غریزی و روانی است



و من زنم زنی از تبار پاکان از دیار ایران برخواسته ام تا حق خود را بستانم من تحقیر نمی‌شوم منزوی نمی‌شوم من زنم یک زن آزادیخواه
دریا

کسی که این هارت و پورت را سر هم بندی کرده
یا سطل ننه ات طلب (شاه اللهی) بوده
و
یا
سر تنت طلب (حزب اللهی) بوده است.
ضمنا
بیسواد بوده:
برخاتسن را غلط نوشته
ضمنا
نمی دانسته که تحقیر شدن
دست او نیست.
دست تحقیر کننده است.
علاوه بر این زن = نر.
زن پاک و نجس و غیره وجود ندارد



تا حالا شده با فیلمی گریه کنید؟
ماتیلده

آره.
فیلم چیست؟
فیلم قبل از فیلم شدن
رمانی، گزارشی، رویدادی بوده است.
مگر ضمن خواندن رمانی و یا شنیدن رویدادی مثلا همین جنایات جانیان عنگلاب اسلامی
آدم متأثر نمی شود و اشگ نمی ریزد.



مغزم را از خرافات خالی کردم و آدم شدم.
کارلی
تفکر
یا
تفکر دیالک تیکی است
و
یا
تخیلی بیش نیست.
تخلیه مکانیکی مغز از خرافات
خرافه ای بیش نیست.
چون
مغز
خورجین نیست تا از خرافات و یا علم تخلیه شود.
مغز چیست؟
مغز ارگان و یا عضو است.
هر ارگانی در هر ارگانیسم
(هر عضوی در هر اندام)
فونکسیونی دارد.
فونکسیون پا
رفتن و در رفتن است.
فونکسیون مغز
اندیشیدن است.
اگر مغز
به فرض محال
خورجین خرافه باشد،
تخلیله مکانیکی آن
محال است.
چرا؟
اگر هم میسر شود،
در این صورت
مغزی توخالی باقی می کند.
فرد مربوطه
آدم نمی شود.
بلکه سلب آدمیت و حتی موجودیت می شود.
چون هیچ موجودی و حتی میکرو موجودی مغز توخالی ندارد.
ادامه دارد.



انقلاب معنی دیگری دارد.
هیتلر و خمینی و ملا عمر افغانی و ابوبکر بغدادی
عن
گلاب کرده اند و عنگلاب را خلایق خر بر محاسن خود مالیده اند و کیف خر کرده اند و شروع به عرعر کرده اند



مواظب افکارت باش
افکارت
شروع اعمالت اند.
ضرب المثل چینی

افکار به تنهایی وجود ندارند.
مش چینی

دیالک تیک افکار و اعمال وجود دارد.

افکار
در دیالک تیک افکار و اعمال وجود دارند.

افکار
از اعمال نشئت می گیرند و جامه عمل می پوشند.

بدون اعمال
افکار
وجود ندارد
و
بدون افکار
اعمال
کورکورانه و خرانه اند.
مارکسیسم بیاموز تا رستگار شوی و ضمنا آدم شوی.


اول برو کلاس های اکابر
و فوت و فن حرف زدن بیاموز
بعد بیا و هارت و پورت کن



میخوام درس بخونم حوصله نیست
سر در گم

درس خواندن
نوعی کار است.

کار فکری است.

انرژی لازم دارد و انرزی مصرف می کند.

بنابرین
گشنه و خسته و بی خواب
نمی تواند کار بکند و یا درس بخواند.

ضمنا
بدون نیاز و عشق و علاقه
نمی توان کار کرد و یا درس خواند.

کار مادی (جسمانی) و فکری باید خصلت بازی کسب کند
یعنی لذت بخش باشد
و
گرنه بیگاری و خرخوانی خواهد بود.







ساده بودیم و         سخن بر ما رفت،
خوب بودیم و، زندگی بد شد!!!
آنکه باید به دادمان برسد،
آمد واز کنارمان رد شد،
هیچ‌ڪس واقعا نمی داند!!! آخر داستان چه خواهد شد...
سید مهدی موسوی

یکی از دستاودرهای جنقوری جنایت
بد گویی و بد نویسی است.
یعنی
تخریب خانه فکر و فرهنگ است.

مثلا ردیف کردن علائم سؤال و تعجب و غیره پشت سر هم است.
ویرایش:
ساده بودیم و سخن بر ما رفت
خوب بودیم و زندگی بد شد
آنکه باید به دادمان برسد
آمد واز کنارمان رد شد





سکوت، زبانِ آرام رنج است
چه کسی توانِ شنیدنش را دارد
سمیرا

سکوت
ضد دیالک تیکی سخن است.
دیالک تیک سکوت و سخن
فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک سکون و حرکت است
سکون و سکوت
نسبی اند
و
حرکت و سخن
مطلق.
یعنی
در سکون
حرکت ادامه دارد
و در سکوت
سخن
تبیین می یابد.
سکوت = نگفتن فکری که در ذهن و سخنی که بر لب است و یا نداشتن فکری در ذهن و سخنی بر لب



برنارد شاو و  زندگی
هی مش برنارد شاو
زندگی چیست
اگر تریاد لایزال «پیدایش و رشد و زوال» نیست؟
موجود زنده از نبات تا جانور و بشر
چاره ای جز عبور از گردنه صعب العبور«پیدایش و رشد و زوال» ندارد.
رشد و زوال
نه چیزی سوبژکتیو، دلبخواهی، ارادی و اختیاری
بلکه چیزی عینی و جبری است.

آش کشک خالته:
بخوری پاته
نخوری پاته.

حتی نباتات و قارچ ها و جلبک ها رشد می کنند.
چه بخواهند و بدانند
و
چه نخواهند و ندانند.



عجب خرافاتی.

من ـ زور از آدم خوب چیست؟
اصلا من ـ زور از آدم چیست؟
آدم که مهره نیست.
آدم
جایگاه اجتماعی دارد.
متعلق به طبقه اجتماعی معینی است
و
درست به همین دلیل
آدم ها
درک و استنباط کلاملا متفاوتی از خوبی و بدی دارند.

به قول حریفی:
متاع نیک و بد بی مشتری نیست:
گروهی آن
گروهی این
پسندند.



مریم و کیانوری
جاسوس
همه را به کیش خود پندارد.
مریم فیروز
شازده بوده است و می توانست مادام العمر در ناز و نعمت و عیش و عشرت و کیف و لذت به سر برد.
همانطور که شازده های دیگر به سر می برند.
قیمت یکی از قصور اشراف پهلوی در لندن ۱۳ میلیون دلار بود.
مریم فیروز
از حقوق استادی در دانشگاه آلمان دموکراتیک
امرار معاش می کرد.
موقع مرگ پس از تحمل زجر
حتی نان بخور و نمیری در سفره نداشت.
نورالدین کیانوری
دکترای معماری داشت و از پروفسورهای معماری در آلمان امپریالیستی بود
که
عمری در ذلت زیست و بدترین زجرها را از شاه و شیخ تحمل کرد.
اگر زندگی جواسیس از این قرار باشد،
مریم فیروز و کیانوری باید خر باشند و نه خردمند.
سطل ننه ات طلب ها مثل حزب اللهی ها
غیر از عقل اندیشنده
کم و کسری ندارند.
هر دو
آبروی عیران و عیرانیان را می برند و بس.

آره و نه.

حضرت محمد
شخصیتی انقلابی است.

حضرت محمد
رهبر انقلاب اسلامی است.
انقلاب اسلامی
گذار از جامعه اولیه به جامعه برده داری را امکان پذیر ساخته است.
به توسعه نیروهای مولده مدد رسانده است و مانع تجزیه و تلاشی جامعه شده است.
حضرت عیسی مسیح هم نماینده نظام برده درای است.
با این تفاوت که حضرت محمد
برخلاف حضرت عیسی مسیح
فقط رسول طبقه حاکمه رده دار نیست.
بلکه
ضمنا
جزو و عضو طبقه حاکمه برده دار است.
یک پایش در زیربنا و پای دیگرش در روبنا ست.

خمینی
ضد طبقاتی حضرت محمد است.
خمینی
شخصیتی ضد انقلابی و مرتجع است.
خمینی
رهبر عنگلاب اسلامی است.
ضد شرقی (ضد کمونیستی) و ضد غربی (ضد کشورهای سرمایه داری) است
زباله است.

قسم به قبر قمر بنی هاشم
که کمترین فرقی بین جهان بینی جانان و جانیان جماران
وجود ندارد.
دل خود را به خیالات دلخوشکنک
خوش نکنید


فَکم درد گرفت ازبس با تلفن حرف زدم کلاس زومبا تعطیل شده همه از من جواب میخوان، من چیکاره بیدم؟ محبوبیتم بد چیزیه ه
لبخند

خلایق با هم حرف نمی زنند.
نمی توانند هم حرف بزنند.
پیش شرط حرف زدن
تفکر پیشایپش است.
درست به همین دلیل
یاوه رد و بدل می شود و نه حرف.
حرف باید مبتنی بر مفاهیم باشد.
خامنه ای هم یک ساعت هارت و پورت می کند بدون اینکه حرفی بزند.


سه ماهه هر کدوم از به اصطلاح مسئولین اومدن پشت تریبون معترضا رو به هرچیزی که خاستن نسبت دادن جدیدن هم که حکم به قطع دستو پا دادن ،هیچکس نگفت مردم دردتون چیه چی میخایید فقط گفتید بکشید دستگیر کنید شکنجه کنید سرکوب چه جور دلتون میاد این مردمی که خدا هم زده تو سرشون روبکشید
ماری

به اصطلاح مسئولین
نمایندگان سرسپرده طبقه حاکمه و مدافعان منافع استراتژیکی اش اند
و
عملا
دشمن مردم اند.
دیالک طبقه حاکمه و توده
قطب نمای درک و توضیح جامعه است و نباید فراموشش کرد.

به بالا رود کار افتادگان
لنینی کند چون در عالم ظهور.

لنین
به مثابه نماینده ارگانیک کارگران و زنان و زحمتکشان و روشنفکران




صد رحمت به زمان شاه.
اکنون کسی حرف زدن حتی بلد نیست.
خلایق چه بسا واژه ندارند
فقط و فقط
فحش می دهند.


اگر قصد نقد نظر مطروحه از سوی ما را داری و شعور داری
نظر را ذکر کن
بعد ایرادش را اثبات کن.
ضمنا
ما در حال رشدیم.
حتی نظر دیروز خود را
امروز
می توانیم رد کنیم.



تحلیل است
و
نه توهین.
خر گفتن به خر
تحلیل خر است
و
نه توهین به خر.
ما صدها شعر و نظر از عادولف احمد
تحلیل کرده ایم.
اگر خواستید بخوانید
خبر کنید.
شاملو کثافت محض است


هدایت
دشمن انقلاب اجتماعی است.
بین کاهنان و یا روحانیت و هدایت
به لحاظ جهان بینی
کمترین تفاوتی نیست.
فاشیسم هم چپ نما ست.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر