۱۴۰۱ دی ۴, یکشنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۱۷۳)


 
میم حجری

 
عطار
جزو عرفا ست.
عرفان
جریانی خردستیز است.
ولی حاوی اندیشه های علمی و فلسفی تصادفی والا ست.
ما بخشی از اثار مولانا و عطار و غیره را تحلیل کرده ایم

مذهب
افیون محض نیست.
مذهب
دیالک تیک آه و افیون است.
مذهب
هم امید واهی می دهد و به مقاومت فرامی خواند
(آه)
و
هم
با دادن وعده واهی سعادت اخروی
تخدیر می کند و به تسلیم وا می دارد.
مذهب
فرمی از شعور است
که از نفی دیالک تیکی شعور هنری و اساطیری تشکیل یافته است.
اهورا و اهریمن
باید تحلیل شوند.
مظاهر خیر و شر مطلقند.
اسلام
نتیجه نفی دیالک تیکی همه مذاهب سابق است
و
به لحاظ فکری و معرفتی
پیشرفته تر از همه انها ست.

می توان
وضو گرفت و یا اگر هوا سرد بود، تیمم کرد و به قبر قمر بنی هاشم قسم خورد
که
زلنسکی
معنی ازادی را نمیداند.

زلنسکی
به لحاظ ماهیت طبقاتی
کمترین فرقی با پوتین ندارد.
هر دو جزو و عضو و نماینده طبقه حاکمه طویله های مربوطه اند که اولیگارش نام دارند.
اولیگارش ها
بی شعورترین، بی شرم ترین و بی رحم ترین موجودات جهانند.
انگلان مطلق اند.
کثافت محض اند.


مردم باید گشنه و محتاج و بیسواد و خرافی بمانند تا مطیع ما باشند.
هدایت

هدایت که اینهمه لاف سواد و فضیلت می زند
بی سواد و بی فضل است.

دلیل اطاعت توده از طبقات حاکمه
نه
خریت و گشنگی توده
بلکه غصب وسایل اساسی تولید مایحتاج توده توسط طبقه حاکمه است.
هدایت از این حقیقت امر ساده بی خبر است.
در جامعه اولیه
وسایل اساسی تولید تحت مالکیت جامعتی بود.
وسایل تولید متعلق به همه اعضای جامعه بود.
این وسایل تولید در معابد نگهداری می شدند.
آتش همیشه روشن هم جزو وسایل تولید بود که در معابد نگهداری می شد.
پس از غصب وسایل تولید توسط کاهنان (روحانیان)
توده قادر به تولید مایحتاج خود نمی شود و برده کاهنان برده دار می شود.
مطیع برده وار انان می شود.
جامعه به دو طبقه اصلی برده و برده دار تقسیم می شود.
در این شرایط زیست است که توده دچار فقر و فاقه مادی و فکری و روحی و روانی می شود.
و
به کرنش و اطاعت در مقابل صاحیان وسایل تولید
مجبور می گردد.




حزب اللهی ها مثل شاه اللهی ها
تنها چیزی که ندارند
سواد بخوان و بمیر است.
حتی عرعر بلد نیستند


چاره رنجبران
وحدت و تشکیلات و انقلاب است
و
نه
ترور این و آن.
آخوندها را باید در موزه گذاشت تا خلایق بلیط بخرند و تماشا کنند و خوش باشند.


هی
طرفداران همه ادیان
به عوض بحث با همدیگر
بر ضد خرابکاران جهان
متحد شوید.
فرنگی

هی فرنگی
خران نمی توانند با همدیگر متحد شوند.
پیش شرط وحدت عمل و مقاومت و مبارزه
خروج از خطه خریت
و
ورود به عالم ادمیت است.
بدون وحدت نظر
رسیدن به وحدت عمل
محال
است
و
خواب و خیال
است
و
بر سر خرانی که به تبلیغ وحدت عمل بدون کسب وحدت نظر می پردازند،
همان بلایی نازل می شود که بر سر باخه نازل شد.
از خاوران بپرس
سرگذشت خران خردستیز را




شاملو و سپهری و هنر
شاملو
بی شعور بود
و
نمی دانست که هنر چیست.
مثل اگزیستاسنیالیست ها
مثلا سارتر و کامو
خیال می کرد که هنرمند مثلا شاعر و یا نقاش
رهبر جامعه است و باید هارت و پورت بکند.
آثار هنری به شرطی هنری اند که عمدتا خودجوش باشند و نه زورکی و فرمایشی و سیاسی و غیره.
شعر آگاهانه و حساب شده و هدفمند
شعار است و نه شعر
و
وسیله ای برای عوامفریبی و خر پروری است.
هنرمند باید به انعکاس رئالیستی هستی طبیعی و جامعتی و انسانی بپردازد.
چه بسا بدون دخالت شخصی در روند و روال رخدادها و چیزها.
محمود دولت آبادی
بر خلاف شاملو و سپهری
هنرمند رئالیستی بوده است.
در رمان کلیدر
عملا از انقلاب سفید دفاع کرده است و از ارتجاع فئودالی و خانخانی
انتقاد.
کلیدر
رمانی در ستایش از انقلاب سفید است.
رمانی بر ضد تمایلات شخصی خرکی خود دولت آبادی است


چارلی چاپلین:
انسان باید انسانیت را در دل خود حفظ کند
و
کین نورزد.

هی چارلی
کین به تنهایی وجود ندارد.
کین در دیالک تیک مهر و کین وجود دارد.
کسی که کین نورزد، نمی تواند مهر بورزد.
مهر و کین همیشه به یکدیگر تبدیل می شوند.
مثال:
مهر به توده های تحت ستم
مثلا به ستمدیدگان اسیر در چنگ امپریالیسم و فاشیسم و فوندامنتالیسم و اولیگارشیسم
توأم با کین به ستمگران پیرو امپریالیسم و فاشیسم و فوندامنتالیسم و اولیگارشیسم است.
به قول ژان لافیت
مؤلف کتاب آنتی فاشییستی «آنها که زنده اند»
مهر همانقدر مقدس است که کین..

البرت اینشتین:
میدان دید خیلی ها
دایره ای با شعاع صفر است
و
این دایره را نقطه نظر (موضع فکری) خود می نامند.

هی البرت
شعاع میدان دید هر کس در آسمانخراش جامعه
قبل از همه
بسته به جایگاه طبقاتی اش
تعیین می شود.
به همین دلیل میدان دید پرولتاریا
بازتر و وسیع تز از میدان دید بورژوازی و اشراف فئودال و روحانی و برده دار است.
علاوه بر آن
شعاع میدان دید هر کس
بسته به نوع جهان بینی او ست.
به همین دلیل کسانی که جهان بینی مارکسیستی (ماتریالیستی ـ دیالک تیکی ـ تاریخی) دارند
میدان دیدشان وسیع تر از میدان دید خود تو است.

هنر
بلال دختر



روانپزشک ها عمدتا روانی اند.
ازدواج نوعی خریت است.
زنده باد دوستی میان آدمیان


نامه به بابا نوئل
اریش کشتنر


فقرا را محکوم مکن
چون شاید روزی تو هم به روز فقرا بیفتی.
آلمانی علامه

دلایل
قوی
باید
و
من
تقی.
محکوم کردن فقرا
کسب و کار فاشیست ها (نیچه ئیستها) و فوندامنتالیست ها (خمینی و خامنه ای و اذناب شان) است
و
نه کسب و کار بشردوستان انقلابی خردگرا


رودکی :
عیسی به رهی دید یکی کشته فتاده
حیران شد و بگرفت به دندان سر انگشت
گفتا که که را کشتی تا کشته شدی زار
‌ تا باز که او را بکشد؟ آن که تو را کشت؟

شاید از بی‌نظیر ترین شعار انسان‌دوستانه مدرنیته ( عدم خشونت ) عصر را رودکی بیش از هزار سال پیش سروده . انهم در عصر سامانیان که بعد از صفاریان ( یعقوب لیث . که در اعتراض عربی گویی و عربی نویسی گفته بود : چرا سخنی باید گفت . من ندانم ) ..
-- و باز شنیده ایم که عبدالحسین زرین کوب تاریخ شناس در جواب کسی که چرا بر کتاب تاریخت نام < دو قرن سکوت >> گذاشته ای نه - - دو قرن پر ماجرای آشوب و غوغا ؟
زرین کوب :: .. آخر در طی این دو قرن هجوم اعراب و .. امویه و عباسیه و.. زبان ایرانی خاموشی گزیده بود و سخن خویش جز بر زبان شمشیر نمی گفت ؟
_ .. این چنین بود . زبان رودکی مملو از اشعار حکیمانه. باورمندی به ناپایداری و بی‌وفایی جهان . غنیمت و فرصت شمردن زندگی - اندیشه . شاد و شادباشی وشاد نوشی و..... عشق به انسانیت .
- بدین صفات حکیمانه و عاشقانه و وطن پرستی .. ها پدر شعر فارسی و صاحب اولین دیوان شعر پارسی سرایی ش نامند * .. و تبدیل خط پهلوی به فارسی را ایشان دانند **
- نامش ابو عبدالله جعفر بن محمد بن ..... عبدالرحمان بن .آدم و متخلص به - رودکی . که یک میلیون و سیصد هزار بیت و شش مثنوی و چند قصیده .غزل و ربایی داشته . که دریغا ۱.۴۷ بیت از او باقیمانده گزارش کنند.
توصیح *
از نوشته های ابو حاتم رازی . ایرانی عربی نویس معاصر رودکی - اولین ایرانی صاحب دیوان شعر مسجل است .
** عقیده ریچارد فرای محقق فرنگی .
....
.... والخیرو فی ماوقع .


هی زرینکوب

ما سعی کردیم که اشعار رودکی را تحلیل کنیم.
از دو بیتی هایش شروع کردیم.
چیزی جز لواط و مخلفات در ان ندیدیم.
حال مان به هم خورد و رها کردیم
هیتلر فقط در آلمان
۶ میلیون شهروند یهودی و یک و نیم میلیون شهروند کمونیست را
و
و در خارج از طویله
۳۰ میلیون روس و فرانسه و لهستان و غیره را کشت.
خمینی دهها هزار جوان و پیر کشور را قصابی کرد و در خاوران جلوی ددان افکند
چه کسی هیتلر وخمینی را کشت؟


 

لامصب.
طناب
و
نه
تناب = تن - اب = کسی که تنش از اب است.
فروغ
نمی داند
که مردم توسط طبقات حاکمه انگل
نسل اندر نسل
مسموم شده اند.
انتقاد باید ریشه ای باشد و نه سطحی و بند تنبانی.


مورخین خارجی انتزاعی
که وجود ندارند.
مورخین امپریالیستی که شعور ندارند.
تاریخ جهان باستان
در ایران
توسط علمای حزب توده
ترجمه و منتشر شده است که بهتر از بقیه است.
انصاری
ترجمه کرده است.
بهترین آثار علمی و تاریخی
آثار فرزانگان حزب توده است.
بقیه
چه خارجی و چه داخلی
زباله اند.
چارلی چاپلین
ما بیشتر از همه ماشین ها
به
انسانیت، دوستی و نیکوکاری نیازمندیم.
بدون این لیاقت ها
زندگی قساوت امیز خواهد شد و همه چیز از دست خواهد رفت.

این از استنتاجات و اندرزهای چارلی در پایان فیلم «دیکتاتور بزرگ» است.
چارلی هنرمند دوره بحران عمومی سرمایه داری و دو جنگ جهانی امپریالیستی
بوده است
بی انکه درک علمی و انقلابی و ریشه ای از بحران داشته باشد.
چارلی آنتی فاشیستی بوده است که درک درستی از فاشیسم نداشته است.
به همین دلیل چرچیل ها هم از تماشای فیلم های چارلی لذت می بردند.
با کوله باری از اندرز کلی و انتزاعی نمی توان به مصاف امپریالیسم و فاشیسم و فوندامنتالیسم و اولیگارشیسم رفت.
این زباله ها را باید به چالش فلسفی ـ علمی و انقلابی کشید و با تسخیر قدرت سیاسی توسط پرولتاریا
هومانیسم و ناتورالیسم متکامل مشخص را در مقایس جهانی برقرار ساخت.
یا گذار به سوسیالیسم
و
یا تحمل ذلت توحش و بربریت طبقاتی


با ما بحث می کنید و یا با اجنه و اشباح؟
مگر اینجا بحث بر سر دیکتاتوری بوده است؟
اینجا
بحث بر طبقه و نماینده بوده است.
مثال:
طبقه حاکمه المان کنونی
همان طبقه حاکمه در زمان هیتلر است.
با حذف هیتلر و اذنابش
طبقه حاکمه دست نخورده مانده است:
همین دویچه بانک و کنسرن های صنعتی و کشاورزی و مالی و دارویی و غیره

با حذف شاه که طبقه حاکمه کشور حذف نشد.
می توان شیخ را هم حذف کرد
بدون از بین رفتن طبقه حاکمه.

شعار های مرگ بر شاه و جاوید شاه
و
مرگ بر شیخ و جاوید شیخ
شعارهای ابلهانه و عوامفریبانه ای اند.

حریف
از دیالک تیک به طور کلی بی خبر است.
انشا می نویسد.
حریف خیال میکند که با شکست شوروی
خصلت دیالک تیک جهان از بین می رود.
درک دیالک تیکی سعدی بی همتا ست.
سعدی دیالک تیک فرم و محتوا را با پیاز مثال می زند تا تفهیم کند.
اگر لایه اول پیاز به عنوان فرم
حذف شود،
جای ان را لایه دیگر می گیرد و الی اخر.
حزب اللهی ها و شاه اللهی ها باید سعدی بخوانند تا با الفبای مارکسیسم آشنا شوند و آدم شو



سوسیالیسم و کمونیسم غیرعلمی و یا اوتوپیکی قدمت دیرین دارد
مؤسس کمونیسم علمی
مارکس و انگلس بوده اند.
حزب سوسیال ـ دمکرات کارگری آلمان و انترناسیونال اول و دوم
بر پایه کمونیسم علمی تأسیس یافته بودند.

ایده ها که شخصی نیستند تا مارکس از شکم کسی بیرون کشد.



هی لبخند
ما مارکسیستیم
یعنی
علمی می اندیشیم.
کمونیست به عضو حزب کمونیست اطلاق می شود.
در ایران
اسم حزب کمونیست
حزب توده بوده است که سران و سردارانش شقه شقه شده اند و در خاوران در گورهای دسته جمعی چال شده اند.
ما سگان آواره توده ایم
مهم نه سگ
بلکه پارس سگ است.



جنگ ایران و عراق چه ربطی به حجاب ما داشت که همش میگن ما برا حجاب شهید دادیم
ماری

این زباله ها از فرق سر تا نوک پا
عوامفریب اند
بی پرنسیپ اند
اوپورتونیست و یا فرصت طلب اند.
اینها
عکس چیزی را در کره ماه نشان خلایق خر داده اند و ادعا کرده اند که عکس امام شان است.


خدا کجا بود.
اگر منظور از خدا
امپریالیسم باشد،
بدترین بلا را بر سر امت عیران آورده است
و
جامعه
را
به قهقرای توحش و بربریت انداخته است.
جامعه
در منجلاب جهل و جنون و جنایت
طویله شده است
و سکنه اش بدتر از گاو و خر.


کتب تاریخ در کشور ما
تحریف تاریخ اند.
سیر و سرگذشت حکومت سلاطین و خوانین اند.
از این کتب تاریخ نمی توان چیزی فرا گرفت.


این تازه بهتر است. حریفی از فرط حواس پرتی ما را از هواداران خمینی قلمداد کرده است. حریفی که اتحاد شوروی را سوسیال ـ امپریالیست می نامد.


آره.
طبقات حاکمه
همه کاره اند ولی دست به سیاه و سفید نمی زنند.
همه اعمال کثیف
را مزدوران و مهره ها و مأموران شان جامه عمل می پوشانند و تاوان جنایات طبقه حاکمه را هم اخر سر میدهند.
خلایق
هم
مرگ بر سیدعلی می گویند و نه مرگ بر طبقه حاکمه.


این عشق یلدا معیری به زندانیان
پدیده و روندی عاطفی و موقتی و گذرا ست.
فشار وارده بر انبوه زندانیان به وحدت مکانیکی آنان منجر می شود.
ولی به محض قطع فشار
مثلا به محض بیرون امدن زندانیان از زندان
تضادهای طبقاتی فی مابین شعله ور می شوند
و
متحدین سابق
به
دشمنان همدیگر مبدل می شوند.


درنگی در انقلاب

انقلاب نه امر این و آن
بلکه امر توده است.
بدون حضور توده در میدان مبارزه
انقلابی پیروز نمی شود.
توده
اما
باید زیر پرچم سوبژکت تاریخ گرد آید تا بتواند انقلاب کند.
در غیر این صورت
توده
گول میخورد
و
به عوض انقلاب
عن گلاب می شود
یعنی عنگلاب پیروز می شود.

سوبژکت تاریخ هم باید در حزب طبقاتی ـ انقلابی خود متشکل و متحد شود
بدون تئوری انقلابی
جنبش انقلابی محال است.
جنبش بدون حزب انقلابی و تئوری انقلابی
به جنبش عنقلابی مبدل می شود و شکست می خورد.


ایکاش
روزبه
فرار می کرد و زنده می ماند و حزب توده از نعمت وجود بی نظیرش محروم نمی گشت.
تاریخ
را توده می سازد.
توده
ولی تاریخ را تحت رهبری سوبژکت تاریخ می سازد
و
سوبژکت تاریخ
تحت رهبری حزب طبقاتی خود می سازد
و
حزب
دیالک تیک شخصیت و بدنه ست.
کم بها دادن به شخصیت خطا و خریت خطیری است.
اگر این خطا و خریت خطیر
نقد می شد،
تکرار نمی شد
مثلا جوانشیر و اخگر و حیدر و بیگوند و تیزابی و غیره
نفله نمی شدند و وضع حزب توده اکنون بهتر می بود.



آن چه که بی ارزش به نظر می رسد
شاید برای دیگران چیزی از جنس رؤیا باشد.
فرنگی

قدر زر
زرگر بداند
قدر گوهر
گوهری



پرسش و پاسخ میان خرس و خوک


خوک:
عشق را چگونه می نویسند؟
خرس:
عشق را نمی نویسند، حس می کنند.

هی خرس
چیزی را که نمی توان نوشت
نمی توان حس کرد.



دریغا، سرزمین نگون بخت که از به یاد آوردن خود بیمناک است.
کجا می توانیم آن را سرزمین مادری بنامیم
که گورستان ماست؛
آن جا که جز از _ همه جا _
بی خبران را خنده بر لب نمی توان دید؛
آن جا که آه و ناله و فریادهای آسمان شکاف را گوش شنوایی نیست.
آن جا که اندوهِ جانکاه
چیزی ست همه جا یاب. و چون ناقوس عزا به نوا در آید کمتر می پرسند که از برای کیست، و عمر نیک مردان کوتاه تر از عمر گلی ست که به کلاه می زنند،
و می میرند پیش از آنکه بیماری گریبان گیرشان شود.
"مکبث، پرده‌ی چهارم، مجلس سوم-ویلیام شکسپیر"

آره.
اینها
مهره های طبقات حاکمه اند.
با رفتن اینها
طبقه حاکمه از بین نمی رود.
طبقه حاکمه
از جنس اجنه است.
طبقه حاکمه حامی هتیلر
همین طبقه حاکمه کنونی المان بوده است.
همین دویچه بانک و کنسرن های صنعتی و غیره بوده است.




باستانی پاریزی
از اساتید دانش کاه بوده است
اولا
تاریخ را نمی توان تکرار کرد.
خمینی و اذنابش هم قصد تکرار تاریخ را داشتند و شکست خوردند و اوتوپی ارتجاعی شان ورشکست شد.
در نتیجه
عیران شیخ
کاپیتالیستی تر از ایران شاه شده است.
اجامر جنقوری
حتی زنان و دختران مردم را برای درو کردن خرمن دلار
به زوار حرم امامان اجاره می دهند.
هتل های مشهد عیاشخانه شده اند.
ثانیا
تاریخ باید توسط مارکسیست ها تحریر یابد.
آثار تاریخی باستانی پاریزی ها
تحریف تاریخ است و به درد خواندن نمی خورد.
بشریت بر سر دو راهی زیر ایستاده است:
یا
فراگیری مشقت بار مارکسیسم
و
یا
عرعر و عوامفریبی مادم العمر



امپریالیسم
بدیل بهتری برای جنقوری جنایت ندارد.
ضمنا هراس از تبدیل شدن طویله به سوریه دارد
و
آواره شدن میلیون ها نفر دیگر
از اوکراین ۸ میلیون زن و بچه پناهنده شده است




سوسیال ـ دموکراسی
جریانی سیاسی ـ امپریالیستی است.
کمونیسم
اما
فرماسیون اقتصادی است.
کمونیسم
سیستم جامعتی است.
مؤسس سوسیال ـ دموکراسی هم مارکس و انگلس بوده اند
که پس از مرگ مارکس و انگلس
به سنگر سرمایه داری خزیده است
زباله است.


کردستان مظلومم جایی که مادران برای کودکان لالایی نمی‌خوانند که فقط به خواب بروند، آنها در هر نجوای مادرانه ای سرود رشادت را در گوش دختران و پسرانشان زمزمه می‌کنند. این دشت ها اگر زبانِ باز کنند، شرح مظلومیت مردمم هزاران کتاب خواهد شد.
سرمه
تاریخ خلق کرد
تاریخی سرشته به خون و خریت و خیانت است.
خلق کرد
نه تنها تحت ستم صدام و خونتای ترکیه و عردوغان و شاه و شیخ بوده است
بلکه تحت تفرقه قبیلتی ـ طایفه ای خود نیز بوده است.
دسته ای طرفدار شاه بوده
دسته ای طرفدار صدام
دسته ای طرفدار ترکیه و الی اخر


رو ساق دستش نماد پرچم شیر خورشید تتو زده دستشو شکوندن
ماری

از شیر و خورشید وحشت ندارند.
از برگشت سلطنت طلب ها وحشت دارند
نه به این دلیل که فرق طبقاتی و ماهوی با سلطنت طلب ها دارند
چون لابی شان زاهدی است.
وحشت شان از این است که اگر سلطنت طلب ها برگردند
قصور و املاک و اراضی و ثروت و سرمایه و زر و زیور و کارخانجات و غیره را که غصب کرده اند
از دست شان خواهند گرفت
مثلا قصر ولایتی و قصور دیگر را
و
اراضی خمینی و غیره در شمال تهران را



خواب بعد از کلی مهمون داری و غذا پختن و شست وشو چی؟
سروه

آره.
کار زنان در خانه ها
از مشقت بارترین کار ها ست.
خودویژگی کار زنان در خانه ها
این است که خلایق از فرط خریت و تحت تأثیر نیروی عادت
آن را
کار محسوب نمی دارند.
گاهی حتی خود زنان
به همان دلایل دوگانه
از سنجش و ارزیابی کار خانه داری عاجزند.

بدبختی دیگر زنان در این است
که
آنان
علاوه بر کار خانه داری و خانگی
در آشپزخانه ها و هتل ها و رستوران ها و بیمارستان ها و تیمارستان ها و کارخانه ها نیز
جان می کنند
و
چه بسا
مورد استثمار جنسی نیز قرار می گیرند.




یعنی هیچکس نبود به رژیم کثیف جمهوری اسلامی بگه با اعدام های اخیر، سقوطتو حتمی میکنی؟ منکه برای سقوطش دارم آماده میشم
لبخند

لبخند خیال میکند که این اولین جنایت اجامر حنقوری است.
چرا سری به خاوران نمی زند تا شاهد گور دهها هزار پیر و جوان باشد؟
اگر کشتار به ضعف طبقات حاکمه منجر می شد
صورت نمی گرفت.
چنگیز و تیمور و هیتلر و پینوچه و غیره
میلیون ها تن را قتل عام کرده اند.
جنایت که تازگی ندارد.

یادبود کودکان در چکوسلواکی که توسط فاشیسم آلمان
اعدام شده اند.


بنظرتون زندگی و دنیا، بدون چه کسایی زیباتر میشد؟ خودم: بدون صدام، لباس شخصیا ایران و... شما نظرتون چیه؟
ایرج

صدام و سیدعلی و سلیمان و پینوچه و هیتلر و خمینی و غیره
مهره اند
مهره های طبقات حاکمه اند.
مهره ها
نوکرانند.
تعیین کننده نیستند تا بود و نبودش دنیا را زیبا کند
تحول ماهوی دنیا
در گرو جایگزینی مالکیت خصوصی بر وسایل تولید با مالکیت جامعتی است.
در برقراری توده فرمایی ویا کمونیسم است




این همه بحث کردیم خوب اول میگفتید کمونیست هستید
اویس

اولا
مگر چشم ندارید و نمی بینید که ما مارکسیستیم؟
پس چی می بینید؟
ثانیا
چیستایی صاحب نظر مهم نیست.
مهم خود نظر است.
ثالثا
نظر که شخصی نیست.
نظر
یا
نوعی ـ‌ بشری
است
و
یا
طبقاتی است.
ما با هر خری و یا لاشخوری هماندیشی می کنیم.



زیباترین مجسمه از هر کس
در دل انسان ها تشکیل می یابد.
البرت شوایتسر

اولا
مجسمه به چه درد بی درمان مرده می خورد؟
ثانیا
انسان ها که همگون نیستند تا مجسمه ای از کسی در دل خود برپا سازند.
برداشت انسان ها از هیتلر و خمینی و بن لادن و پینوچه و پوتین و پالان که یکسان نیست.
متاع شر و خیر بی مشتری نیست:
گروهی آن،
گروهی این پسندند.


 انتقاد

چه ایرادی دارد؟
برای ابراز نظر راجع به چیزی و یا کسی
حتما نباید با ان چیز و آن کس حرف زد.
اعمال و افکار و آثار و آمال هر کس
قابل بررسی عینی و علمی اند.
بهتر هم همین است.
مهم
نه افراد
بلکه افکار و اعمال و آمال و آثار آنها ست.

مثال:
برای ابراز نظر راجع به جنایات سید علی ویا سبحانی و یا ابوبکر بغدادی
حتما نباید خطر کرد و قبلا با خود او حرف رد و بدل کرد.
چنین کردوکاری
نشانه نادانی است.



تو نباید مورد پسند کسی جز خویشتن خویش باشی
و
این آسان نیست.
لارس احمد

اولا
خوش آمدن از خویشتن خویش
امری غریزی ـ طبیعی و جبری است.

اصولا
کسی از خودش و حرفه خودش و توله خودش و کار مادی و هنری و فکری خودش
بدش نمی آید.

به همین دلیل
تحقیر اثر فکری و مادی و هنری کسی
برایش ناگوار است.

این
ثانیا
بستگی به کیفیت فکری و طبقاتی فرد مربوطه دارد.
انقلابی جماعت
اهل انتقاد مستمر از خویشتن خویش اند
و
چه بسا
از مرور خاطرات خویش
عمیقا شرم می کنند و رنج می برند.

چنین کسانی در بهترین حالت از کیفیت فعلی و امروز خود راضی اند و بس.




من فقط
دلتنگ شب‌هايى هستم
كه زودهنگام
بى‌آنكه به چيزى فكر كنم
به خواب مى‌رفتم
- ايلهان برک

به خواب رفتن فوری
بدون اندیشیدن
اولا
بستگی به شرایط زندگی دارد.
کسی که شرایط زندگی دردناکی دارد
نمی تواند بدون اندیشیدن به معضلات روزمره فوری به خواب رود.
ثانیا
بستگی به درجه خستگی جسمانی دارد.
فوری ترین و شیرین ترین خواب ها
خواب پس از انجام کار مادی سنگین است.
مثلا پس از درو، خرمنکوبی، عملگی و شخم و غیره


دوئالیسم خیر مطلق و شر مطلق مبتنی بر دوئالیسم انجیلی ـ قرانی ـ خرافی هابیل و قابیل است.

خیر و شر
رابطه دیالک تیکی با هم دارند و به همدیگر تبدیل می شوند.
ضمنا
حتی کلمه ای از حرف های ما مال ما نیست.

نظرات شخصی نیستند:

یا نوعی ـ بشری اند
و
یا
طبقاتی اند.

ما
عمری
خر بوده ایم
و عرعر کرده ایم

اخیرا سگ شده ایم
و
پارس می کنیم.




خانه ای از درخت و در درخت.
خانه ای
زنده
خانه ای
حیاتمند
روینده
بالنده
رشد یابنده
نفس کشنده
و
سازنده



عحب بدبختی است.
خرد
ضد آشتی ناپذیر خدا ست.
علم
ضد آشتی ناپذیر خرافه و شریعت و فقه است.


آیین مقدس بهایی؟
عقل تان کجا ست؟
تقدیس خرافات آنهم در دهه سوم قرن بیست ویکم نشانه نادانی است


خوشبختی بدون دیپلم
جوانان
برای کسب خوشبختی
نیازی به کسب مدرک دیپلم ندارند.



ما چله نشین شب آزادی خویشیم
ایکاش که یلدای وطن را سحری بود.
بیداد خراسانی


هم
یلدا
طبقاتی
است
هم
چله نشینی
هم آزادی
هم
وطن و مخلفات
و
هم
سلب آزادی
و
کسب آزادی.
کسب آزادی توسط طبقه ای اجتماعی
ضمنا به معنی برقراری دیکتاتوری طبقاتی
و
سلب آزادی از طبقات دیگر است.

آزادی حقیقی بشری
فقط
در
کمونیسم
میسر خواهد شد.
کمونیسم = توده فرمایی = دموکراسی حقیقی = پایان سلطه طبقه ای بر طبقات دیگر = لغو بی بازگشت مالکیت خصوصی که منشاء طبقات آشتی ناپذیر و تقسیم بندی جامعه به فقیر و غنی است.
پس
پیش به سوی کمونیسم



چرا در هیچ کدام از راهپیمایی‌های اعتراضی و یا نشست و تحصن های اعتراضی هیچ یک از بهاییان را نمیبینیم؟ هیچ پرچم و نمادی از شما در جمعیت مخالفان ج.ا ندیده ایم
مش مهران

بهائیان
تحت سیطره فوندامنتالیسم شیعی
شبیه یهودیان
تحت سیطره فاشیسم آلمانی اند.

اجامر فوندامنتالیستی ـ شیعی
دار و ندار بهائیانن را غصب و تصاحب کرده اند و تحت ترور وحشت انگیزی قرار داده اند.
بهائیان مثل یهودیان
ستمدیده ترین خلق محسوب می شوند که نظیری برای شان وجود ندارد.
یهودیان علیرغم تشکیل مشقتبار دولت خویش
هنوز هم از ترور فاشیست ها و فوندامنتالیست های شیعی و سنی
نجات نیافته اند.
رهایش بشری
در برقراری کمونیسم است و بس.
فقط حاکمیت طبقاتی پرولتاریا ست که می تواند هارمونی برباد رفته و از یاد رفته میان اعضای جامه و میان طبیعت و جامعه را احیا کند.
کمونیسم = هومانیسم متکامل + ناتورالیسم متکامل




در عیران
اصلا ملت وجود ندارد.
به همین دلیل
اجامر
امت تشکیل داده اند.
راستی چرا در طویله های فئودالی خاورمیانه
ملت وجود ندارد؟
سکنه عیران
کودن تر از زمان شاه شده اند.
سطح شعور خلایق
در زمان شاه بالاتر از اکنون بود.



وابستگی در شأن انسان نیست.
فرق هم نمی کند که در چه عرصه ای باشد.
زنده باد خودمختاری.
عشق
ادمیان را شخصیت زدایی می کند و به زباله ای تهوع انگیز مبدل می سازد.



بنظر ما کارگری که در جامعه طبقاتی امنیت شغلی ندارد بهتر است که از تولید مثل پرهیز کند.


ایران دیگر به دوران قبل از مهسا بر نمی‌گردد چه بخواهید چه نه! اگر فکر میکنید نمیتونید تحمل کنید و اعتقاد ندارید جمع کنید برید البته جایی هم نیست که برید نه عراق و نه لبنان و نه هیچ کشور مسلمان دیگه؛ هیچ‌جا #شریعت_دینی اجباری نیست فقط یه افغانستان مونده که دست برادران طالبانی‌تونه

چرا؟
توله های این زباله ها در طویله های شیاطین بزرگ و کوچک لخت می گردند و کیف خر می کنند.
پول داشته باشی
همه در ها به رویت بازند.
فریب هارت و پورت امپریالیست ها را نباید خورد.
اینها را همان ها روی کار آورده اند.



خمینی اصلا سواد ندارد تا رهبر کبیرتان باشد.
حزب اللهی ها بدتر از شاه اللهی ها
در جهل مرکب اند.
فقط به درد آبرو ریزی می خورند.
خردمندان عیران در خاوران خوابیده اند و خردستیزان بر تخت قدرت نشسته اند.


غلط است هرکه گوید که به دل ره است دل را
دل من ز غصه خون شد؛ دل او خبر ندارد
وحشی_بافقی

ٖٖره داشتن دل به دل و حتی به دل ها درست است.
عشق
اما رابطه نیست
تا حریف هم از خون شدن دل تو با خبر باشد.
عشق
نوعی وابستگی است.
معشوق
همانقدر از دل عاشق خبر دارد
که
صاحب سگ
از دل سگ.
معشوق
عاشق را اصلا آدم حساب نمی کند.
چه بسا متنفر از او ست.
معشوق
خودش معشوق دیگری می جوید و یا دارد



درنگی در دیالک تیک عشق و نفرت

در ایده ئولوژی طبقات حاکمه انگل
عشق به طرز افراطی ایدئالیزه می شود.
مثال:
هرگز نمیرد انکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما.

عشق
پدیده و روندی
عمیقا غریزی است.
پس از رفع نیاز غریزی
عشق
دود می شود و جایش را نفرت می گیرد.
به همین دلیل
عشق محکوم به شکست است.
زنده باد دوستی.
زنده تر باد رفاقت


نه.
در جنگل
کسی حقی و تکلیفی
ندارد.
یا کشته می شوی و خورده می شوی
و
یا می کشی و می خوری


دولت اسرائیل
تنها دولت دموکراتیک در خاور میانه فئودالی است.
در کشور خلق یهود
تا کنون
خاورانی از یهودیان تشکیل نیافته است.
حتی خون از دماغ یهودیان مخالف ریخته نشده است.
از دولت خلق ستمدیده یهود
فقط می توان آموخت.
ننگ بر فاشیسم و فوندامنتالیسم



جنقوری اسلامی
جنقوری کیست؟
اسلام
که
طبقه اجتماعی نیست
ای جماعت باسواد

جنقوری اسلامی
روی دیگر مدال دولت اسلامی (داعش) است
طبقه حاکمه در این جنقوری
جریانی فوندامنتالیستی ـ فاشیستی است
بدترین دشمن اسلام و خرد و خلق وتوده و پیشرفت و اخلاق و بشریت است
جریانی نیهلیستی ـ تروریستی است

فراخوان "۳دی" فراموش نکنیم ! چون سقوط رژیم حتمی ست،آزادی قطعی ست
الی

از کجا می دانید؟
ضمنا
پس از سقوط این زباله ها
چه کسی جای شان را خواهد گرفت؟
شاه سرنگون شد
شیخ جایش را گرفت.
جای شیخ را کی خواهد گرفت؟




دنیا چه احتیاجی به شیمی و فیزیک خواندن یک خانم دارد؟» بدبختانه فلات ایران از هندوکش تا کرانه‌های البرز، پشت نقاب تجددخواهى تا دلمان بخواهد آدم‌هاى ناحسابیِ به ظاهر در حال گذار از سنت به مدرنیته داشته و دارد.
مهسا

مطمئنید که این زباله ها می دانند که فیزیک و شیمی چیست؟
خلایق
معنی حرف دهن خود را حتی نمی فهمند
فهم حرف همنوع
پیشکش از بشر بهتران.
کدام گذار از سنت به مدرنتیه؟
هم اجامر جنقوری فوندامنتالیستی اسلامی جماران سنتگرا هستند و هم اجامر امارت فوندامنتالیستی اسلامی افغانستان.




سالهایی که در دانشگاه کابل دانشجو بودم، بار ها بعضی از استادان دانشکده فیزیک به من و دوستانم گفتند:« شما دخترها عاقبت تان نگهداری از فرزند و کار آشپزخانه است، چرا اینقدر با این فرمول ها و تئوری ها سرتان را بدرد میاورید؟ بروید خانه!» طالب آنها را به آرزویشان رساند.
سلین

اساتید دانشگاه ها
عمدتا
دانش کاه اند.
اعضای طبقات اجتماعی انگل اند.
غیر از مغز اندیشنده
کم و کسری ندارند.
به قول کریم
کامثل الحمار یحمل اسفارا
شبیه خر اند که کتاب بارشان کرده اند.


علیرغم
ذلت و جهل و جنون و جنایت جهانگیر
سال نو
خجسته باد.
ح. ک. آلمان

در کوبا و ویتنام و ج. خ. چین حزب کمونیست به اداره جامعه مشغول است. گذار به سوسیالیسم صورت می گیرد

 خانواده
سلول اساسی جامعه بشری است.
فرم اولیه جامعه
خانواده بوده است.
مناسبات تولیدی سرمایه داری
اما
چارچوب سنتی خانواده را منفجر کرده است.
ازدواج در جامعه طبقاتی
بزرگ ترین خریت است
و
طلاق تنها ره رهایی از ذلت است.
فقط اعضای طبقات حاکمه می توانند تولید مثل کنند و ذلت نکشند.
خانم آلمانی رئیس اتحادیه اروپا ۱۴ توله و ۱۳ خواهر و برادر دارد و باکی ندارد. (اگر حافظه خطا نکند.)


عشق اختیاری نیست که خرد و خریت در ان نقشی داشته باشد... چه بسا انسانهای خردمند و فرزانه که در دام و بلای عشق گرفتار شدند.
مهلا

آره. ولی اگر کفه ترازوی غریزه و عقل به نفع عقل سنگینی کند، کسی عاشق نمی شود

عشق همش مربوط به غریزه نیست که عقل سد و مانع اون بشه، اگر فقط بحث غریزه و ارضای اون باشه راههای ساده تر و بی رنج تری برای براورده کردنش هست، چرا عشق؟؟!
مهلا

عشق یکی از زیرمفاهیم غریزه است. دلیل بی اختیاری عشق قدر قدرتی غریزه است.
تجلیل افراطی عشق در ادبیات طبقات انگل غریزه ستایی و خرد ستیزی این زباله ها ست.



گذار به سوسیالیسم. در جامعه طبقاتی امنیت کاری وجود ندارد تا خانواده تشکیل یابد
به عوض ازدواج می توان رابطه دوستی برقرار کرد و یا در صورت ازدواح لز تولید مثل پرهیز کرد
همان می شود که شده است. در همین قطر جمعیت کشور چند صد هزار نفر است و میلیون ها نفر دیگر بردگان خارجی اند. کالای نیروی کار اکنون ارزان ترین کالا ست

غم ماضی مخور
ماضی دیگر وجود ندارد.
غم فردا نخور.
فردا هنوز وجود ندارد.
دم
غنیمت داند.
فرنگی

کسی که به ماضی نیندیشد،
نمی تواند اینده داشته باشد.
اکنون
پلی میان ماضی و مستقبل است.
کسی که به ماضی نیندیشد
در مضارع مدام به سر می برد.


قانون جن قوری
قوانین جنقوری جنایت و جهل و جنون = قوانین جنگل.
نمردیم و روی کار آمدن زباله ها را دیدیم.
چه نعمتی از چه ذلتی



رناته ولش
کتب
ابزار نرمشی اند.
به مدد کتب
تخیل عضله مند می گردد.

هی رناته
اولا
کتاب داریم تا کتاب.
مجلسی یک میلیون جلد زباله گرد اورده و اسمش را بحار الانوار نهاده است که خواندنش به عضله مندی خریت منجر می شود و منجر شده است.
کتاب
اگر کتاب باشد و نه زباله
انعکاس گونه گون
طبیعت و جامعه و تفکر است.
ای بسا کتب که به درد اجاق میخورند و نه به درد مطالعه
ضمنا
خواندن کتب باید اکتیو باشد و نه پاسیو.
خرخوانی جز اتلاف وقت و نیرو
سودی ندارد.


فوتبال ماشاء الله


اثر هنری
بابانوئل حجری

هرگز مگو:
ایکاش چنین و یا چنان بود
همیشه بگو:
چه بهتر که چنین است که است.
چون چیزی بدون دلیل نیست.
فرنگی

هی فرنگی خر و خر پرور
۸ میلیون زن و بچه از دیار اوکراین
دربدر شده اند
معلوم نیست که چند هزار جوان و پیر و کودک به خاک افتاده اند
تعداد به خاک افتادگان و دربدران عراق و سوریه و لیبی و سومالی و افغانستان و یمن و غیره
نامعلوم است.
فقط از طویله جمکران یک میلیون نفر فرار کرده اند و از تعداد به خون خفتگان در خاوران های بیشمار خبری نیست.
چه کنیم؟
حداقل نگوییم:
ایکاش چنین نبود؟
ما که مغز خر خورده ایم و سگ گشته ایم
به
حکمت این جنایات و به دلایل خرکی شان
پارس می کنیم


یلدا معیری
هی یلدا.
میان جسم (ماده) و روح
رابطه دیالک تیکی هست.
رابطه دیالک تیکی = رابطه ناگسستنی دو ضد با هم.
رابطه دیالک تیکی را با بمب پوتین هم نمی توان از هم گسست.
جسم
بدون روح
لاشه و جسد و جنازه است و نه جسم.
مزخرفات ملاها را باور نکن:
جسد تمساح یزدی
نمی تواند به غسال بنگرد و لبخند خرکی بزند.
در زندان
علاوه بر جسم
و
بیشتر و عمیقتر از جسم،
روح و روان آدمیان تحزیب می شود.
زجر حاصله از زندان
مادام العمر است.
نفرین به باد
باد
نفرین بر آن که رسم ستم را نهاد
باد


جنگ خیبر فقط مثال بود
زرتشتیسم مذهبی ناتورالیستی است
ضمنا دوئآلیسم اهورا و اهریمن در زرتشتیسم و نور و ظلمت در مانویسم و الله و ابلیس در اسلام
انعکاس انتزاعی آسمانی طبقات اجتماعی اصلی مثلا طبقه برده دار و برده اس
تقبیح زرتشتیسم و یهودیت و مسیحیت تار و پود قرآن را فراگرفته است





ز هر سوی ام (از هر سو، مرا) غمی سر کرد و تشویشی و اندوهی

کجایی آخر ای شادی
تو هم بر کن سر از جایی

اوحدی

غم و شادی
رابطه دیالک تیکی با هم دارند.
یعنی یکی بدون دیگری وجود ندارد.
سعدی صدها سال قبل از هگل و مارکس می دانست:
گل و خار
و
گنج و مار
و
غم و شادی
به هم اند.



برخورداری از نعمات هنری
از نیازهای روحی و روانی بشری و حتی جانوری است
ایرادی هم ندارد
حوایج مادی و روحی و روانی باید براورده شوند
در غیر این صورت
آدم دچار اختلالات روحی و روانی و شخصیتی و اجتماعی می شود.
یکی از صدمات مذاهب همین به اصطلاح امر به معروف و نهی از منکر خرکی است.


منبع می خواهی چکار؟
لاجوردی برای توجیه فقهی جنایات خود
به همین زدن ۱۰۰۰ گردن توسط علی در شبی واحد علنا اشاره کرد




تو اسلام اهل کتاب و مجوسی ها(زرتشتی) ازادند چون یکتا پرستند فقط باید جزیه بپردازند در گذشته اما مجبور میشدند کمربندی بپوشند تا از مسلمین تشخیص داده بشند نمونه ش هم لبنان و ارامنه ایران
اویس

آره.
حرف های حضرت محمد مثل حرف های همین آخوندها ست که باید شنید ولی نباید باور کرد.
بخش مهمی از غزوات بر ضد اقوام یهود و نصارا بوده است
مثلا جنگ خیبر.
بر سر تصاحب دختر سرکرده خیبر کم مانده بود که علی گردن محمد را هم بزند و به کام دل برسد.
ضمنا زرتشتیان اتش پرستند و نه یکتا پرست



بس است حبس صدا  در جریده های زمان
 صدا شویم که هر بی صدا خبر بشود
خدا که خواب عمیقی است میشود بیدار
مرا، تو را، همه مان را، نظاره‌گر بشود
سرایت من و حق خواهی‌ام فراگیر است
 قرار نیست پر از غم  زمانه سر بشود
منصوره بادآهنـــگ

شاهکار.
زنان شان چنین اند
ایرانیان


هوا بس ناجوانمردانه سرد است
آی.
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای
منم من،
میهمان هر شبت، لولی وش مغموم
منم من، سنگ تیپاخورده ی رنجور
منم،
دشنام پست آفرینش، نغمه ی ناجور
نه از رومم،
نه از زنگم،
همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در،
بگشای، دلتنگم

مهدی_اخوان_ثالث

این شعر اخوان پس از کودتای ۲۸ مرداد است

اخوان جوان
سرخ (توده ای ) بوده
و
شکنجه شده و توبه کرده و بی رنگ بی رنگ شده
و
استاد دانشگاه شده است.


چرا به مردم بلوچ شناسنامه نمیدن؟ چرا ایران پاره پاره کردن؟ چرا آب،خاک و هوا رو از مردم گرفتن؟ چرا مردم فقیر و فقیرتر کردن؟ چطور جون آینده سازان ایران رو با وقاحت و چشم در چشم مردم میگیرن؟ باید تحقیق کرد تو چه خونه ای،با چه والدینی و تحت چه شرایطی انقدر پست و رذل شدن؟
مه

جامعه که نیست.
جنگل است.
مگر در جنگل شناسنامه می دهند
مگر فکر و فن و فرهنگگ
ارزش دارد؟
در جنگل
همه دشمن همدیگرند
و
جنگ همه بر ضد همه
شعله ور است.
سعادت هر کس
در
ذلت دیگری است.
خور و خواب و جنگ و شهوت
جنگلی خبر ندارد زجهان آدمیت



من نمیدونم این سلطنت طلب ها وجود خارجی هم دارن؟ چرا تا حالا یه نفر ندیدم! یه چکمه لیس به من نشان بده
جمیله

چرا.
سلطنت طلب ها
در دنیای مجازی حضور فعال دارند.
نماینده بورژوازی (طبقه سرمایه داران) اند.
طرفدار ترامپ و دشمن بایدن اند و دهها دسته اند.
وجه مشترک فکری شاه اللهی با حزب اللهی ها
بیسوادی و بی فرهنگی است


بیماری از هر نوعش سرماخوردگی،آنفلوانزا،، کرونا،اومیکرون و.....خَر است
سمیره

برای هر بی ماری
ماری
هست.
برای هر دردی
درمانی
و
برای هر زخمی
مرهمی


نسل ۵۷انقلاب کردن تا آخوندا رو به زور زر برسونن و با کل دنیا دشمن بشن ای گوه تو اون عنقلابتون

ماری

انقلاب و عنگلاب
کار نسل ها نیست.
کار طبقات اجتماعی است.
انقلاب کار طبقات اجتماعی انقلابی
و
عنگلاب کار طبقات اجتماعی ارتجاعی است.
ضمنا
انقلاب و عنگلاب در دیالک تیک داخلی و خارجی صورت می گیرد.
بدون حمایت خارجی انقلاب و عنگلابی نه پیروز می شود و نه شکست می خورد.



می اندیشیم و می نویسیم و یا بی اعتنا به تجارب شخصی و نوعی قلمفرسایی می کنیم؟
حداقل از کسانی در دور و بر خود که طلاق گرفته اند
بپرسید.
طلاق
چه بسا
نوعی رهایی از ذلت همزیستی با خری و لاشخوری است.
طلاق چه بسا رهگشای سعادت و ترقی و توسعه و پیشرفت است.

طلاق که بی دلیل نیست.
کسانی که به دلایل مادی و مالی و طبقاتی و غیره
طلاق نمی گیرند،
زندگی شان به جهنمی مبدل می شود.
چنین کسانی بیشتر از زیرپوش خود
همسر عوض می کنند
بدتر از اخوندها
دروغ تحوبل زن و یا شوهر خود می دهند.
تنها صدمه ای که طلاق به دنبال دارد
رنج کشیدن کودکان و اختلال در تشکیل خانواده است.
ازدواج در جامعه طبقاتی
نشانه خریت است.




کسی که از هنر خودزیستی (همزیستی با خویشتن خویش) را فراگیرد،
هرگز دچار کسالت نمی شود.
اراسموس فون روتردام

خودزیستی
فقط در صورتی میسر است که فرد توان خوداندیشی کسب کند.
خر تنها چیزی که ندارد
توان خوداندیشی است.
خر فقط می تواند لاطائلات این و آن را نشخوار کند و خیال کند که می اندیشد.
درست به همین دلیل
جهان
طویله شده است.
می توان ساعت ها مزخرفات این و آن را شنید
بدون اینکه حرف معنامندی شنیده باشی.


چرا.
فشار فقط مالی نبوده.
چه بسا جانی بوده است.
حضرت علی
در شب واحدی
۱۰۰۰ گرد گردنفراز را که تن به بردگی (بیعت) نمیدادند
زده است.


فان گوگ
من همچنان و هنوز از آنکه می خواهم باشم، دورم.



دست از کار بر ندار
وقتی دردآور می شود.
دست از کار بردار
وقتی که کار به اتمام رسیده است.
فرنگی

فرنگی بیگانه با تفکر دیالک تیکی است:
مثال اخوندها متافیزیکی و در بهترین حالت دوئالیستی عندیش است.
فرنگی
فقط
پیوست و یا گسست را
تداوم بخشیدن به کار و یا قطع کار را می بیند.
و گرنه در صورت درد
می توان دست از کار برداشت
استراحت کرد و به رفع درد در اثر کار اندیشید و بعد به کار تداوم بخشید




وقت رفتن است
سیدعلی.
مجله تایم.


تو دنیا هیشکی مث زنان ایرانی و افغان بدبخت و تنها نیست ماها گناهمون چیه
سومی

ستمدیدگی زنان
جهانشمول است.
خاص جمکران و افغانستان نیست.
همه بلاهایی که بر سر زنان در جمکران و افغانستان آورده می شود
چند دهه قبل در اورپا و امریکا بر سر زنان آورده می شد.
زنان حتی مجاز به کشیدن سیگار نبودند
در حالیکه در جمکران و افغانستان مجاز به کشیدن حتی تریاکند.

زنان در اروپا و امریکا
مثل دهقانان
مجاز به دادن رأی به نران و اربابان هم نبودند.
پس از پیروزی انقلاب سوسیالیستی در اتحاد شوروی و اعلام برابری زنان با نران
امپریالیسم دست به عقب نشینی زد و برای زنان حق دادن رأی و کشیدن سیگار و خودفروشی و عیاشی داد.
اکنون از فرط فراموشگاری
چنان وانمود میکند که انگار همیشه طرفدار برابری زنان و نران بوده است.

همین هندوستان که در قاموس امپریالیسم
مهد دموکراسی است
زنان
هنوز
حق ازدواج با نرانی را ندارند که که عاشق شان باشند.
روابط زناشویی توسط اعضای خانواده در سیستم کاستی برقرار می شود.
متخطیان توسط اعضای خانواده و حتی پلیس طویله کشته می شوند.
اگرچه در قانون چنین حقی به کسی داده نشده است.



عاشق‌ترین آدما رو دیدم که حتی یه دونه استوری هم نمی‌ذاشتن خیّر‌ترین آدمای شهر رو دیدم که هیچکس نمی‌شناستشون با کلاس ترین آدما رو دیدم که حتی اینستاگرام نداشتن خلاصه اینکه گول ظاهر زندگی افراد رو نخورید چیزای واقعی نمایشی نیستن.
حزب الله

 افراد ایدئال حزب اللهی ها
سواد ندارند تا حرف بزنند.
مشتی بدبخت جنایتکارند که دشمنان زیبایی و زندگی و زندگان اند.
عوامفریب ترین لاشخورها
آخوندها هستند
که
هنری جز تزویر و تقیه و تظاهر و تئاتر و خدمه و ریا ندارند
دروغگویان بی شرم و پر رو هستند.


اگه یکبار دیگه به دنیا بیام و ازم بپرسن چه کسی میخوای باشی؟ نمیدونم بقیه میخوان چی بگن ولی من بازم میخوام بچه همین پدرومادر باشم
حنا

مگر بار اول پرسیده بودند که کی می خواهی باشی تا بار دوم هم بپرسند؟
ضمنا چه مرجعی قرار است که از نوزاد بپرسد؟
علاوه بر این
مگر نوزاد سید علی است که قادر به تکلم باشد و پاسخگو باشد؟
فقط سیدعلی موقع زاده دشن
یا علی گفته است.
علی هم تف کرده بر صورتش.


دکتر ایمان نوابی چون جون اشکان مروتی رو نجات داده دستگیرش کردن صداش باشیم
ماری

اجامر جنقوری کثافت فوندامنتالیستی
هم دشمن زندگی اند
هم دشمن زنده ها
و
هم
دشمن پاسداران زندگی.
این جانیان
عاشق مرگ اند
همسفره عزرائیل
و
شیفته عزا.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر