۱۴۰۱ آذر ۲۶, شنبه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (پ) پوزیتیویسم و نئوپوزیتیویسم (۶)

  

 پروفسور دکتر مانفرد بور

پروفسور دکتر گئورگ کلاوس

برگردان

شین میم شین

 

۶۰

دیوید هیوم

(۱۷۱۱ ـ ۱۷۷۶)

فیلسوف، اقتصاددان و تاریخدان

از نمایندگان برجسته روشنگری انگلیس

از اقتصاددان ما قبل اقتصاد کلاسیک

معلم کانت و از دوستان و همفکران آدام اسمیث

 

·    نئوپوزیتیویسم ـ بدین دلیل ـ ادعا می کند که از حد هیوم پا فراتر گذاشته است.

·    چون اکنون دیگر سؤال بی پاسخی به معنای اگنوستیسیسم کلاسیک باقی نمی ماند.

 

۶۱

·    اما نئوپوزیتیویسم ـ در واقع ـ تنها کاری که کرده عبارت از این است که آن به طرز منطقی ـ تجربی «سلاسل سمبلی» را در خود آنها «تغییر فرم» داده است.

 

۶۲

·    چون وقتی نئوپوزیتیویسم حکم «این سؤال اصولا قابل پاسخ دادن نیست» را با حکم «این سؤال بی معنا ست» جایگزین می سازد، تنها یک کلمه را به وسیله کلمه دیگری جایگزین می سازد

·    کلمه «قابل پاسخ دادن» را با کلمه «بی معنا بودن» جایگزین می سازد

·    و لذا مطلقا و کاملا در داربست اگنوستیسیسم هیوم می ماند و نتیجتا در داربست ایدئالیسم ذهنی او نیز.

 

۶۳

·    هرجمله ای فقط می تواند یا درست باشد و یا خطا (و یا از زیرجمله های درست و یا خطا) تشکیل یافته باشد.

 

۶۴

·    اینکه ما با کدامیک از این حالات سروکار داریم به طور عینی (اوبژکتیو) تعیین می شود:  

 

الف

·    به طور عینی (اوبژکتیو) تعیین می شود که آیا این جمله پیوند عینی ـ واقعی را درست و یا نادرست منعکس می کند.

 

ب

·    به طور عینی (اوبژکتیو) تعیین می شود که در کدامیک از این زیرجمله ها پیوند عینی ـ واقعی درست و یا نادرست منعکس می شود.

 

۶۵

·    نئوپوزیتیویسم هم جمله «ارتفاع برج شهرداری وین ۵۰ متر است و همزمان ۱۰۰ متر است» را «بی معنا» می نامد.

·    چون آن با قواعد منطق ناسازگار است

·    و هم ادعای مطروحه در فلسفه هیوم و کانت مبنی بر اینکه «جهان درخودی (جهان فی نفسه ای) وجود دارد، ولی این جهان اصولا غیرقابل شناخت است» را «بی معنا» می نامد.

·    چون آن تحت هیچ شرایطی به طور تجربی قابل تصدیق نیست.

 

۶۶

·    اما ـ در واقع ـ هیچ کدام از دو جمله یاد شده بی معنا نیست.

·    بلکه هر دو به طور صاف و پوست کنده و روشن غلط و باطل اند:

 

الف

·    جمله اول غلط و باطل است.

·    چون ارتفاع برج شهرداری وین نمی تواند به طور عینی ـ واقعی همزمان ۵۰ متر و ۱۰۰ متر باشد.

 

ب

·    جمله دوم هم غلط و باطل است.

·    چون اگرچه جهان موجود در خارج از شعور (ذهن و ضمیر) ما و مستقل از شعور ما (یعنی جهان «درخود») واقعا وجود دارد (و این زیرجمله درست محسوب می شود)، اما این جهان برای انسان ها ـ به طور عینی ـ قابل شناخت است.

·    همانطور که تاریخ میلیون ها ساله تغییر هدفمند جهان به وسیله انسان ها، صحت آن را به طور عینی اثبات می کند.

 

(اگر جهان خارج غیرقابل شناخت باشد،

چگونه می تواند به وسیله انسان ها هدفمندانه و اندیشیده تغییر داده شود؟

چون شناخت چیزی،

پیش شرط لازم برای تغییر هدفمندانه آن است.

مترجم)

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر