۱۴۰۱ فروردین ۲۶, جمعه

سیری در شعری از سیاوش کسرایی تحت عنوان «آرش کمانگیر» (۵۵)

 Siyavash Kasraei.jpg

 

تحلیلی

از

شین میم شین

 

آرش کمانگیر

(شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۳۷)

 

۱

هزاران دست لرزان و دل پر جوش

گهی می گیردم، گه پیش می راند

 

·    سیاوش در این بند شعر، دیالک تیک دست و دل را از سوئی و دیالک تیک گرفتن و پیش راندن را از سوی دیگر بسط و تعمیم می دهد تا اندیشه معینی را به بهترین وجهی به تبیین بنشیند.

·    دیالک تیک دست و دل و دیالک تیک گرفتن و پیش راندن اما حاوی چه محتوائی اند؟

 

۲

هزاران دست لرزان و دل پر جوش

گهی می گیردم، گه پیش می راند

 

·    دیالک تیک دست و دل اولا بسط و تعمیم دیالک تیک پراتیک و تئوری است:

·    دست مظهر کرد و کار است و دل (ضمیر) مظهر تفکر و شعور و شناخت.

 

·    هوشنگ ابتهاج همرزم سیاوش همین دیالک تیک پراتیک و تئوری را در انتقاد از عجبای عنگلاب اسلامی به شکل دیالک تیک دست و زبان بسط و تعمیم داده است:

 

یا رب

چقدر فاصله دست و زبان است!

 

·    در این بند از شعر سیاوش، هیولای توده تجلی گاه دیالک تیک عمل و اندیشه است:

·    توده هم در تلاش است و هم در هماندیشی.

·    به همین دلیل دست های هزارگانه اش لرزان اند و دل های هزارگانه اش پرجوش.

 

۳

·    دیالک تیک دست و دل اما از سوی دیگر بسط و تعمیم دیالک تیک عمل و عاطفه است.

·    چون دل در ادبیات کشور آرش و سیاوش به مثابه مخزن عشق و احساس و عاطفه نیز است.

·    لرزش دستان توده با جوش و خروش دل آن توأم است.

 

·    اما چرا و به چه دلیل؟

 

۴

·    دست و دل معمولا زمانی دستخوش لرزش و جوش و خروش است که مغز بر امر به مراتب مهمتری تمرکز دارد و فرصت ارسال فرمان لازمه به دست و دل را ندارد.

·    سیستم عصبی آدمی در این جور شرایط دشوار، چنان و چندان متشنج است که اعضای اندام قادر به انجام هیچ کاری نیستند.

 

·    سیاوش بدین طریق، از کلافه وارگی و تشنج عصبی توده پرده برمی دارد.

 

 

۵

هزاران دست لرزان و دل پر جوش

گهی می گیردم، گه پیش می راند

 

·    دیالک تیک گرفتن و پیش راندن کسی بسط و تعمیم دیالک تیک ستد و داد است که یکی از عام ترین دیالک تیک های عینی هستی از ذره تا کهکشان است.

 

·    دیالک تیک جذب و دفع نیز فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک ستد و داد است.

·    هستی هر موجود زنده و حتی هر ذره اتمی وابسته به همین دیالک تیک ستد و داد است.

·    تشنج عصبی توده خود را در همین دیالک تیک ستد و داد، در همین دیالک تیک گرفتن آرش  و پیش راندنش به بهترین وجهی نمودار می سازد:

·    هیولای توده قهرمان خود را  گهی می گیرد، به سینه می فشارد، یعنی مانع رفتنش می شود و گه پیش می راند.

 

·    دو دلی و تردید و تشنج عصبی و کلافه وارگی آدمی را بهتر از این نمی توان تبیین داشت.

·    وقتی از عظمت بینشی و اسلوبی سیاوش سخن می رود، به همین دلایل است.

·    آنچه که چه بسا سهل و ساده می نماید، فوق العاده پیچیده، غنی و بغرنج است

 

۶

هزاران دست لرزان و دل پر جوش

گهی می گیردم، گه پیش می راند

 

·    این طرز رفتار تناقض مند توده اما دلیل دیگری هم دارد که با دلیل اول (تشنج عصبی) در پیوند دیالک تیکی قرار دارد:

·    سیاوش بدین طریق، از پیوند عاطفی عظیم میان قهرمان و توده پرده برمی دارد:

·    برای توده «بی همه چیز»، فدا کردن جگرگوشه یگانه ی خویش کار سهل و آسانی نیست.

·    به همین دلیل است که می گیرد، به سینه می فشارد و مانع رفتنش می شود.

 

·    توده اما شکست خورده است و دشمن اولتیماتوم داده است:

·    از این رو، توده به فداکردن گوهر یگانه خویش برای ایفای نقش «کمانداری کمانگیر» مجبور گشته است و برای حفظ و حراست از همبود باید قهرمان عزیز خود را پیش براند.

 

·    اکنون فقط باید نقش تعیین کننده در این دو دیالک تیک تبیین یافته در این بند شعر، تعیین شود.

 

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر